انسان، جهاني بزرگ در جسمي کوچک
اين انسان موجود عجيبي است. امير مومنان عليه السلام در شعري که منسوب به ايشان است مي فرمايد: ا تزعم انک جرم صغير؟ [1] : آيا تو فکر مي کني که يک جرم کوچک هستي؟! يعني صد و هفتاد سانتي متر قد و هفتاد و يا هشتاد کيلو وزن. و فيک انطوي العالم الاکبر: در تو جهاني بزرگ پيچيده شده، جهان بزرگتر از جرم تو، يعني بزرگتر از ماده و جسم. يعني يک حقيقت ديگر غير مادي که مربوط به عالم ملکوت و عالم ديگر است که از اين سنخ نيست در تو پيچيده شده است. اين است من انسان. پس من - اگر خودم را در راه رسيدن به خدا نگه دارم و خود نگهدار باشم - متقي هستم. من که فقط جرم صغير نيستم. العالم الاکبر در وجود من است و خدا براي خلق من به خودش بارک الله گفته است. در آيات اوايل سوره مومنون پس از ذکر مراحل خلقت مادي انسان از خاک و نطفه و قرار گرفتن او در رحم مي فرمايد: (ثم انشاناه خلقا آخر): او را به صورت آفرينش ديگر
[ صفحه 137]
در آورديم. يعني عالم اکبر در او قرار داديم. (فتبارک الله احسن الخالقين) [2] : پس بارک الله به خدا که بهترين خالق است، بهترين آفريدگار است. خدا در اينجا به خودش بارک الله گفته و به خاطر اين آفرينش صد آفرين فرموده و موجودي را که مصالحش از جهان ماده بالاتر و از عالم غيب است تحسين کرده است. پس من انسان نه فقط جرم صغيرم، بلکه عالم بزرگتر را در خود دارم، يعني روح را که غير جسم است و فوق جسم و جسمانيات است. اگر ما در درون اتاق باشيم، فقط در و ديوار اتاق را مي بينم. ولي اگر رفتيم روي پشت بام اين خانه، چهار تا حياط و خانه بيشتر مي بينيم. اگر رفتيم در هواپيما و ارتفاع گرفتيم، تمام شهر را مي بينيم، سطح ديد و بينش، بيشتر مي شود. با توجه به اينکه اين جهان جسماني است، چيزي که باعث مي شود که من آن اتاق را ببينم، اين ديوار جسماني است. ولي گاهي هم با مقدمات صحيح و درست مي خوابم، و در روياي صادقه مي بينم که خدا به فلان دوست ما يک فرزند پسر داده است و به ما گفته اند اسمش را مثلا مهدي بگذار. اتفاقا چند روز بعد دوست من پسر دار مي شود، اسمش را مهدي مي گذارند. اين، روياي صادقه است. چطور شد؟! من کجا را ديدم؟! بچه را در رحم مادر ديدم...، اما نه با اين چشم! پس با چه
[ صفحه 138]
چشمي ديدم؟... در خواب علقه روح و جسم کمتر مي شود و لذا گاهي با شرايطي مناسب خواب صادق مي بيند. يعني روح پرواز مي کند، به بالاتر مي رود، از افق بهتر و بالاتر مي بيند و خدا حقايقي را به او از افق بالاتر نشان مي دهد. اين است روياي صادقه. اکثر شما در زندگي، براي خودتان يا براي ديگران، گاهي روياهايي ديده ايد که تاويل داشته و صادق بوده و مستقيم يا غير مستقيم جرياناتي را بيان کرده است. و اين مساله احتياج با شاهد مثال ندارد. غرض بيان اين نکته است که روح وقتي تعلقش به جسم و جسمانيات کم شود، جداگانه مي تواند پرواز کند و بالاتر برود و افق بيشتري را مشاهده مي کند و نه فقط در خواب، بلکه در عالم خلسه، و بلکه حتي در عالم شهود و در بيداري، حقايقي را ممکن است ببيند. پس بالاخره قرآن کريم (هدي للمتقين) است، هدايت است براي خود نگهداران از آلودگيها. هر چه آلودگي کمتر باشد، تعلق روح به جسم کمتر است. هر چه تعلقش کمتر باشد، افقش بالاتر است. هر چه افقش بالاتر باشد، غيب را بهتر و بيشتر مي بيند. (الذين يومنون بالغيب): آنهايي که ايمان به غيب دارند، آن هم ايمان، نه ديدن. ديدن داريم و ايمان داريم. ايمان، بالاتر از ديدن است و بعد از مرحله ديدن است. تمام بدبختيهاي مربوط به اين است که ما شاعر جسممان هستيم، يا شاعر پولمان هستيم و براي پولمان شعر مي گوييم، يا شاعر مقام و شکم و دامن و
[ صفحه 139]
شهوت و زلف و چشم و صورت زندگي و اتاق خودمان هستيم و براي اينها شعر مي گوييم. علقه را کم کن ببين حقايق را مي بيني يا نه!
پاورقي
[1] ديوان منسوب به علي عليه السلام ص 175، شماره 600.
[2] مومنون 23: 150.