فاطمه زهرا در تندباد مصائب
بعد از رحلت پدر بزرگوارش، در اين 45 روز - يا 75 روز و حد اکثر 95 روز - فاطمه 18 ساله پير شد! قدش خميده شد!... مگر چقدر طول کشيده بود؟! چرا؟!... صاحب عوالم العلوم مي نويسد: فاطمه سلام الله عليها آمد بر مزار پدر براي زيارت قبر پدر. فلما نظرت الي الحجره وقع طرفها علي المئذنه فقصرت خطاها موقعي که نگاهش افتاد به محلي که
[ صفحه 111]
بلال اذان مي گفت و پدرش بلند مي شد، شب، نيمه شب، روزي پنج نوبت بر مي خاست و به نماز مي استاد. قدمهايش را کوتاه کرد و دام نحيبها و بکاوها: و شروع کردهاي هاي گريه کردن و ناليدن. فاطمه به ديدن جاي اذان پيغمبر صلي الله عليه و آله آن قدر گريه کرد که الي ان اغمي عليها به حال غش افتاد. فتبادرت النسوان اليها: زنها دويدند و دورش جمع شدند. آب به سرو صورت و سينه و پيشاني اش پاشيدند حتي افاقت: تا اينکه به حال آمد. فلما افاقت من غشيتها قامت و هي تقول: وقتي به حال خود آمد ايستاد در حالي که مي گفت: يا رسول الله! رفعت قوتي: ديگر زانوي من حس ندارد. و خانني جلدي: ديگر نيرو و صبر ندارم. و شمت بي عدوي: دشمنانم شماتتم مي کنند. و الکمد قاتلي.: اين غم دل دارد مرا مي کشد. يا ابت! بقيت والهه وحيده حيرانه فريده: پدر جان! من بعد از تو تنها و سرگردان و واله و حيران مانده ام. فقد انخمد صوتي. ديگر صدايم از شدت غصه بيرون نمي آيد... و تنغص عيشي: زندگيم مکدر شده است... و تکدر دهري فما اجد - يا ابتاه - بعدک انيسا لوحشتي: - هر وقت غصه مند و ناراحت مي شدم به محضر تو شرفياب مي شدم، از غصه هاي من کم مي شد - اکنون براي تنهائيم بعد از تو مونسي ندارم. گفت و گفت تا به اين جمله رسيد:
[ صفحه 112]
يا ابتاه! امسينا بعدک من المستضعفين.: پدر جان! در زمان تو عزيز بوديم و حالا ديگر مستضعف شديم. يا ابتاه! اصبحت الناس عنا معرضين: بابا جان! مردم از ما روي برگرداندند، و لقد کنا بک معززين في الناس غير المستضعفين [1] : در حالي که به واسطه وجود تو در ميان مردم عزيز و محترم بوديم. آن هنگام هم که عي فاطمه را در قبر گذاشت، رو به طرف قبر پيغمبر کرد، به پيغمبر سلام کرد و گفت: السلام عليک يا رسول الله عني و السلام عليک عن ابنتک... [2] از طرف کسي که زير خروارها خاک خوابيده به تو سلام مي کنم - يعني فاطمه -... امانتت را به تو بر مي گردانم... من زبان گفتن ظلمها و جورهايي که بر دخترت فاطمه وارد شده ندارم، خودت از او سوال کن و بگذار تا خدا بين فاطمه و دشمنانش حکم کند... لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم... اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم بقائمهم... از چيزهايي که امام زمان عليه السلام خيلي دوست دارند اين است که شما براي رفع هم و غم ايشان و براي فرج ايشان دعا کنيد. من گاهي که توجه مي کنم دلم مي خواهد فقط براي حضرت
[ صفحه 113]
دعا بشود. البته ما انسان هستيم حاجت داريم و حاجتمان را بايد پيش خدايمان و اولياي او ببريم. عالمي مي فرمود: هر چه براي خودتان مي خواهيد از حضرت بخواهيد، و هر چه از خدا مي خواهيد براي حضرت بخواهيد. پس وقتي دعا مي کنيد براي رفع هم و غم ايشان، براي تسکين دل پر درد و غصه ايشان دعا کنيد که ان شاء الله خداوند غصه هاي ايشان را با ظهور ايشان پايان دهد. اللهم صل علي محمد و آل محمد. اللهم انا نسالک و ندعوک بفاطمه و ابيها و بعلها و بنيها يا الله يا الله... اللهم عجل لوليک الفرج و النصر و العافيه. اللهم اجعلنا من انصاره و اعوانه و شيعته و الذابين عنه و المستشهدين بين يديه و الفائزين بلقائه.
[ صفحه 117]
پاورقي
[1] عوالم العلوم 11: 259 - 257.
[2] کافي 459:1. (در ترجمه مضمون برخي از فقرات روايت شريفه آمده است).