بازگشت

خود را دريابيم


آقايان و خانمها! اميدوارم که حضرت از ما طريد و شريد نباشد، يعني ما حضرت را طرد نکرده باشيم!... اميدوارم که نتيجه تذکرات اين چند شب اين باشد که ما حضرت را طرد نکنيم.



[ صفحه 78]



طرد دو جور است: طرد قولي و ذهني، و طرد عملي و فعلي. آن چه حضرت را طرد مي کند و از ما دور مي کند چيست؟ عالم بزرگ خواجه نصيرالدين طوسي مي گويد: و عدمه منا. يعني سبب اصلي غيبت او ما هستيم. آقايان و بانوان محترم! فعل و قول ما نوعا مانع ديدار ماست ولي اصل، فعل ماست. الان در دنيا رسم است کسي که در پادگاني زندگي مي کند و سرباز است، لباس او، قيافه او، کلاه او، حمايل او، کفش او، شمشير او، لباس او، اونيفرم او، همه چيز او بايد به فرم و شکل فرمانده اش باشد. آن وقت شما ببينيد کجاي کفش و کلاه ما، کجاي حرکات و اعمال و رفتار ما، شبيه فرمانده مان امام زمان است!... واقعا آدم خجالت مي کشد! من که خودم اين طوري هستم. گاهي دوست و رفيقي مي گويد: شما خيلي به امام زمان ارادت داريد. دعا کنيد اين مريض ما شفا پيدا کند... پيش خودم شرمنده مي شوم... البته اين خداست که به ما آبرو داده، به شيعه آبرو داده است... کجاي قيافه من، کجاي عمل من، کجاي کردار من، کجاي رفتار من، کجاي گفتار من شبيه امام زمان عليه السلام است که من با عمل و قولم طرد نکرده باشم و در تحقق اين القاب شريف: الطريد الشريد الفريد الوحيد با ديگران شرکت نکرده باشم و امام عصر روحي فداه را بيشتر در حجاب و در عصر غيبت نگاه نداشته باشم؟! آقايان بياييد از اين مجالس تشريفاتي بگذريم. از اين



[ صفحه 79]



محافل و مجالس که عادت کرده ايم، روي عادت من صحبت مي کنم و شما از روي عادت مي شنويد - و البته شما بهتر از من هستيد - بگذريم و مجالسمان را تبديل کنيم به مجالس ذکر، ياد و ياد آوري، و سعي کنيم با ذهن و روح و جانمان در مطرود بودن امام زمان شرکت نداشته باشيم. آيا امام زمان مطرود نيست؟! آيا شريد نيست؟! آيا وحيد نيست؟! فريد نيست؟! تنها نيست؟! تنها کيست؟... تنها کسي نيست که دور و برش کسي نباشد. ايشان البته قدرت الهيه دارد، همه جا تسلط دارد، همه توانها را خدا به او داده... اما تنهاست! چرا که دلسوزيش براي دين، براي آيين و شريعت منحصر است و يار و ياور ندارد. شما يک نفر به دوستان او اضافه کنيد. نگذاريد از دوستان او کاسته شود. آقايان! دريابيد اين جوانها را!... خانواده ها! پدرها! مادرها! دريابيد اين بچه ها را!... بچه ها دارند يکي يکي از دست امام عصر مي روند و امام زمان روحي فداه گريه مي کند و ناراحت مي شود. اينجاست که فريد است، وحيد است، طريد است! اينجاست که شريد است!... بايد عملا و قولا در اختيار بود. بايد عملمان حضرت را تبليغ و تاييد نمايد. واي اگر کسي با من مسافرت کند و ببيند من که از حضرت دم مي زنم، هيچ نشانه اي از حضرت ندارم! مولاي من هست ولي مولاي من نيست!... چگونه مولاي من است و حال آن که نه نگاه من، نه حرکات من، نه حرف زدن من، نه غذا خوردن من، نه زندگي من،



[ صفحه 80]



نه نمازهاي من، نه روزه هاي من، شبيه افعال امام عصر روحي فداه نيست؟! کجا من شيعه امام زمان هستم؟!... کدام رعايت و دقت و حفاظت را داشته ام؟!... کجا زبانم را حفظ کرده ام که بتوانم بگويم من سربازم، من شيعه ام و تو - اي امام زمان! - طريد و وحيد نيستي؟!... پس حضرت به خاطر عمل ما طريد است، و به خاطر فعل ما شريد است، و به خاطر اعتقادات ما و از يقين نداشتن ما وحيد است و به خاطر اخلاق ما و ارتکاب گناهان و آلودگيهاي ما فريد است. بايد هر مجلس مي رويم، وقتي بر مي گرديم، ببينيم چه بوديم و چه شديم، که حديث داريم: من استوي يوماه مغبون. [1] .

يعني اگر يک روز با روز ديگر برابر بود و بالاتر نرفتي، ضرر کرده اي! باخته اي! تا چه رسد به اينکه امروزت از ديروز پايين تر باشي!... بايد مدام خودمان را به حساب بکشيم... امشب شب سومي است که من گوينده و شما شنونده هستيد و راجع به حضرت سخن مي گوييم. امشب شب جمعه و شب حضرت، و فردا روز جمعه و روز حضرت است. در زيارت روز جمعه صاحب الزمان ارواح العالمين له الفداء مي خوانيم: هذا يوم الجمعه. و هو يومک المتوقع فيه ظهورک. روز جمعه سر سفره حضرت هستيم مستقيما و انتظار



[ صفحه 81]



داريم که حضرت در چنين روزي ظهور کند. روايات زياد است در اينکه حضرت روز جمعه ظهور مي کنند... نگاهي به خود بکنيم. براي روز جمعه کدام عطر معنوي را زده ايم؟!... کدام لباس و جامه پاک و پاکيزه تقوا را پوشيده ايم و کدام آلودگي را از صفحه دلمان پاک کرده ايم تا براي ديدن يار آماده شويم؟! شما براي ديدن يک شخص معمولي که مي رويد در يک اداره، در يک مهماني، چقدر به خودتان مي رسيد؟! روزهاي جمعه ديدار با محبوب داريم! مي خواهيم با محبوب ديدار کنيم!... اين دل آلوده، اين چشم آلوده، اين زبان آلوده، اين گوش آلوده، گوشي که در آن غيبت مي رود، زباني که غيبت مي کند و دروغ مي گويد و فحاشي مي کند، اين دل که سراچه محبتها و پرسشها است، چطور مي تواند مورد توجه محبوب باشد؟!... ديدار با محبوب، لباس محبوب پسند مي خواهد... همين کارها و احوال ماست که او را فريد و شريد مي کند! سعي کنيم که حضرت را از غربت در آوريم. کمکي به حضرت کنيم و به نداي هل من ناصر ينصرني حضرت پاسخ مثبت بدهيم و به فريد و شريد شدن او کمک نکنيم. کمي به دردهاي دل حضرت برسيم که از اول غيبت صغرا تا کنون ضربه مي خورد صدمه مي خورد و دلش پر از غصه است. آرزوي ديدار با معرفت داشته باشيم. آماده شويم براي ديدار حضرت تا خدا هم به ما لياقت بدهد. يا بقيه الله! اميدواريم از دست ما نرنجيده باشيد!...



[ صفحه 82]



اميدواريم که اعمال و کردار و گفتار ما چشم و گوش ما و روح و جان ما، دل شما را نرنجانده باشد!... خيلي نمک نشناسي و بي وفايي است که ما همه چيزمان را از او داشته باشيم و در عين حال او را و خاطر مبارک او را رنجانده باشيم، به جاي اينکه غمي از غمهاي حضرت و غصه اي از غصه هاي دل او را کم کنيم.


پاورقي

[1] بحارالانوار 173:71.