بازگشت

نام محمد


و اما الذي يعلن محمد و آن اسمي که آشکار است محمد است. فاذا هز رايته، اضاء لها ما بين المشرق و المغرب.: وقتي



[ صفحه 74]



حضرت رايت و پرچم خود را به اهتزاز در آورد، از شرق تا غرب عالم در مقابل آن روشن مي گردد. در اينجا در بحار به جاي کلمه رايته، رايته - با همزه - آمده که حتما اشتباه چاپي است و از چشم مصحح آن در رفته است. و وضع يده علي رووس العباد: دستش را بر سر بندگان مي نهد. فلا يبق مومن الا صار قلبه اشد من زبر الحديد: هيچ مومني نمي ماند، مگر اينکه دلش محکمتر از پاره هاي آهن مي شود. دل محکم، دل قرص، نمي لرزد و ترس از آن کاملا برداشته مي شود. و اعطاه الله قوه اربعين رجلا: و خداوند به وي نيروي چهل مرد را مي دهد. مقصود از چهل، کثرت و کمال است. و لا يبقي ميت الا دخلت عليه تلک الفرحه في قلبه. يعني اين قدر ظهور حضرت در دلهاي مومنان اثر مي گذارد که مردگاني هم که در قبرستانها هستند، در عالم برزخ، از ظهور حضرت و از لطف او در قلب و دل و جانشان، اين فرح و خوشحالي وارد مي شود. و هم يتزاورون في قبورهم و يتباشرون بقيام القائم عليه السلام: مردگان در عالم برزخ هم ديگر را زيارت مي کنند و به يک ديگر بشارت مي دهند که آن کس که سالها در انتظارش بوديم، الحمد لله قيام کرد و وعده اش تحقق يافت. اين تعبير ظاهرا براي بيان شجاعت و قوت قلب است نه شدت يقين. فقره بعد و روايات ديگر هم اين ظهور را تاييد مي کند.



[ صفحه 75]