بازگشت

مصيبت مادرش


خدا به شما اجر جزيل بدهد در اين مصيبت!... مصيبت خيلي بزرگ است! خيلي عظيم است!... قلم و بيان نمي تواند حکايتگر آن حالات روحي و عاطفي و طوفانهاي روحي و مصيبتها باشد، مگر اندکي را. اما امام زمان ارواحنا فداه دارد همه را مي بيند! گفتگوهاي علي را با حسن و حسين هم مي شنود، همه حقايق را بدقت مي بيند و مي داند و آگاه است. ببينيد چه بر دل آن امام مي گذرد! مخصوصا اينکه هنوز اجازه ندارد قيام کند، دستش



[ صفحه 52]



بسته است. و لذا گريه مي کند... خون گريه مي کند... حتما به مجالسي که براي مادرش تشکيل مي شود - هر چقدر هم که گوينده اش مثل من تاريک و سياه باشد - باز هم به احترام مادرش توجه مي کند. پس بايد در مجلس مادر حضرت مودب بود، با صفا نشست، با قصد قربت نشست، شايد آقا توجهي کند. امشب، شب جمعه است. اميدواريم همين طور که دارد صله مي دهد به اين مجلس و آن مجلس، همين طوري که دارد در مجلس عزاي مادرش شرکت مي کند به برکت زلال ترها و پاکترها و با تقواترها با ما هم عنايت بفرمايد...