بازگشت

جهت گيري


هر گونه نهضت و جنبش اجتماعي يا فرهنگي که تحقق مي يابد با توجه هدفي معين و جهان بيني اي خالص دنبال مي شود. در اين ميان رسالت جامعه شيعه نيز در زمان غيبت جهتگيري ويژه خود را دارد که آن تلاش در زمينه آماده کردن زمينه قيام قائم موعود است. و نتيجتا تمام حرکتها و نهضتهايش متاثر از اين غايت مي باشد. زيرا مي داند که نبود او از - ماست [1] و خود حضرتش هم فرموده است که اگر نبود بعضي رفتار ناهنجار شيعه به سعادت ملاقات ما نائل مي شدند. [2] با توجه به اين اعتقادات است که وي مي کوشد موانع قيام مهدي -



[ صفحه 20]



موعود را از جامعه بزدايد تا حضرتش به اذن خداي زمان جهان به کف گيرد و حکومت عدل و ايمان را بر پهنه گيتي بگستراند. بنابر اين او هر چند که در پيگيري نهضتهاي فرهنگي و اجتماعي - که در راه اهداف توحيدي باشد - از پا نمي نشيند و حتي به تشکيل دولت هايي اسلامي نيز موفق مي گردد ولي اين را هم فراموش نمي کند که کل اين حرکتها تنها در جهت تقريب قيام امام منتظر (عج) و برداشتن عوامل بازدارنده اين ظهور مطرح هستند، که اگر جز اين باشد اصالت اسلامي نهضت مورد ترديد مي باشد. زيرا او نيک مي داند که دولت واقعي شيعه در زمان کان يگانه رهبر است که جلوه گر مي شود: (لکل اناس دوله يرقبونها - و دولتنا في آخر الدهر يظهر [3] هر گروهي را دولتي است که در انتظار آنند و دولت ما در واپسين زمان ظهور مي نمايد. بنابر اين براي تعجيل ظهور حضرت بقيه الله (ع) وظيفه ما آنست که در تهيه مقدمات آن بکوشيم. که اين مقدمات از دو جنبه قابل حصول است: ريشه کن ساختن عوامل بازدارنده قيام و تقويت عوامل تسريع کننده آن. اما اين اقدامات احتياج به آگاهيهايي دارند که تنها با عنايت به فرهنگ امام قابل حصول بوده و ما را ياراي جنبش مي دهند، و اين ميسر نخواهد شد مگر با کسب آگاهيهاي لازم که آن تنها با مراجعه به فرهنگ امام است که بدست مي آيد.



[ صفحه 21]




پاورقي

[1] وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا، گفتار خواجه نصير طوسي، در کتاب تجريد الاعتقادات که در اينجا از شرح قوشچي بر آن ص 376 ترجمه شده است.

[2] و لو ان اشياعنا وفقهم الله لطاعته علي اجتماع من - القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تاخر عنهم اليمن بلقائنا... در توقيع حضرت مهدي (ع) خطاب به شيخ مفيد، بحارالانوار، تاليف علامه مجلسي ص 176 ج 53.

[3] منتسب به امام صادق (ع) - منتخب الاثر، تاليف صافي گلپايگاني، ص 169 حديث 184.