بازگشت

قيام


آخرين و مهمترين ويژگي قائم منتظر موضوع قيام ايشان مي باشد، و در حقيقت بايد گفت که تمامي ديگر خصوصيات خاص ايشان، (غيبت و طول عمر و غيره)، همه مقدمه اي براي تحقق يافتن اين مشخصه حضرتش مي باشد. که اين است سخن نبي مکرم (ص): اگر از عمر دنيا باقي نماند جز يک روز، مسلم که خداوند چنان طولاني اش گرداند تا مردي از امت و خاندان من - که نامش همانند نام من است - برانگيزاند تا او زمين را به عدل و داد آورد همان گونه که از ستم و بيداد آکنده شده باشد. [1] همان گونه که در مبحث ريشه يابي [2] ملاحظه گرديد، قيام حضرت مهدي (ع) بمنظور تحقق بخشيدن به همان اهدافي است که پيامبران الهي در حصول به آنها ناموفق ماندند، که مي دانيم منتهاي



[ صفحه 75]



آن اهداف سرانجام منجر به استقرار جامعه توحيدي و برانداختن بنيان کفر و شرک مي گردد. موضوع انقلاب قائم موعود هم از اين جهت خارج نبوده و در تعبيري جامع مي توان قصد از قيام ايشان را سير جامعه بشري به آخرين درجه کمال و حيات مادي و معنوي دانست. براي ساختن اين بناي رفيع لازم است که نخست زمينه آن از هر گونه فراز و نشيب و نابرابري پيراسته گردد. به عبارت ديگر براي نيل به آن تنها مدينه فاضله ي محقق تاريخ، بايد جامعه انساني را از هر گونه ظلم و جور و فساد پاکسازي نمود و اين ميسر نخواهد شد مگر آن که عاملان اين ستمکاريها از بين برده شوند به اين مفهوم که صدر نشينان اجتماع بشري را که همان گردنکشان جبار و مفسدان خونخوار هستند از مسند رياست جوامع بخاک ذلت افکنده و چنان دهانشان خرد کرد و شکست که ديگر آخرين خبر که از آنها شنيده شود از قعر جهنم باشد! که اين همه داغداري تاريخ بشريت از اين زورگويان مقام خواه و پست عنصران باطل پرست بوده است. در نتيجه اين پالايش جامعه بشري از اين گونه ستمگران است که فاصله هاي طبقاتي - که ثمره آن به عدالتيها - مي باشند بر - مي افتد، بگونه اي که هيچ گروه و ملتي توان آن نمي يابد که بر هم ديگر تفاخر نموده و برتري جويند. و در پس اين تعديل عملي است که جهل و فقر - حاصل آن نابرابريها - نيز از جهان رخت مي بندد. اما براي تعميم اقدامات اصلاحي در سطح زمين، پس از



[ صفحه 76]



بر افتادن آن ستمکاران جفا پيشه - و در نتيجه از بين رفتن مرزهاي جغرافيايي کشورها - لزوم تشکيل يک حکومت واحد جهاني احساس مي گردد، بطوري که در تمام نقاط دنيا تنها يک پرچم برافراشته شود و آن لواي توحيدي باشد و عدل و ايمان. پس از اين اقدام است که موعود امم، عدل و انصاف و مساواه را - با توجه به نياز و استعداد آدميان - بين انسانها برقرار مي سازد، آنسان که از کران تا کران گيتي اندک نابرابري و ناخشنودي بچشم نمي خورد. پس از انجام اين برنامه هاست که مجال تجلي حق و پيروزي يگانه دين سعادت بخش بشر بدست مي آيد، بدان گونه که تمامي اهل زمين بر يگانگي خدا و رسالت نبي گراميش حضرت محمد (ص) و ولايت وصي بر حقش امير مومنان علي مرتضي (ع) گواهي دهند، و اگر احيانا نابکاراني پس از آن همه تيره روزي و نافرجامي بشريت - که ناشي از شرک و نفاق و کفر بوده است - نخواهند سر تسليم در مقابل عدل و ايمان فرود آورند، بي درنگ به پيشگامان ظالم خود ملحق خواهند شد، که ديگر در شهر آفتاب مجالي براي جلوه نمائي شب پره ها نيست. به اين ترتيب است که اسلام راستين - دور از هر گونه خرافه و بدعت و کجروي - در سر تا سر جهان گسترش مي يابد و همه ساکنان کره ارض الهي و محمدي (ص) و علوي مي گردند. در نتيجه اين يکپارچگي است که صميميت و يگانگي بين انسانها برقرار شده و صفات و اخلاق نيک و پسنديده اسلامي جايگزين آن رسوم جاهلي مي شوند.



[ صفحه 77]



ديگر شيطان است که بايد گفت خوش آسوده بخواب که گاه هدايت است و نه هنگام ضلالت که آن همه که فريفته و دوزخ را لبريز نمودي بس است! در اين زمان است که بشارتهاي قرآن که نويد بخش سعادت بشر بودند يک بيک جلوه گر مي شوند و از آن جمله: و لو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء و الارض. [3] اگر اهالي شهري ايمان آورند و تقوا پيشه گيرند، از زمين و آسمان برکتها و فزونيها را نثارشان مي سازيم. که مفهوم اين آيه هنگامي تحقق مي يابد که تمام نيروهاو سرمايه هاي انسان و جهان از قوه به فعل و از باطن به ظاهر در آيند. به اين مفهوم که تمامي استعدادهاي آدمي - تا آخرين حد خود - شکوفا گشته و منابع و انرژيهاي زمين و آسمان نيز في الجمله مورد بهره برداري وي قرار گيرند. و به همين گونه کليه کهکشانها هم مسخر وي گردند و جان کلام آن که تمام مخلوقات خدا تحت تسلط انسان دوران قيام حضرت مهدي (ع) قرار مي گيرند. که اين رفعت مقام بشر خاک نشين تحقق اين آيه از قرآن کريم است: و سخر لکم ما في السموات و ما في الارض جميعا. [4] و آن چه که در زمين و آسمان است، وي همگي را مسخر شما گردانيد. اما لازمه اين تحول و تکامل گسترش دانش آدمي در تمام ابعاد



[ صفحه 78]



است آن گونه که در جهان آفرينش مجهولي برايش باقي نماند. و چنين است پهنه روزگار عدل قائم که: علم بيست و هفت حرف است، تمامي معلومات بشر تا هنگام قيام امام منتظر، از دو حرف تجاوز نمي کند. تنها در آن زمان - ظهور - است که - با عنايت حضرت مهدي (ع) - آدمي به بيست و پنج حرف ديگر دست مي يابد. [5] اما گستره نهضت حجت منتظر (ع) تنها شامل جنبه مادي نيست بلکه عقل و فهم انسانها نيز به آخرين درجات کمال و ارتقاء خود مي رسند: هنگامي که قائم ما قيام آغازد، خداوند دست - رحمت - بر سر بندگان نهد پس - در نتيجه اين عنايت حق - خردهاشان تمرکز يافته (هماهنگ شود) و عقلهاشان کامل گردد. [6] لکن اينجا نبايد فراموش کرد که تمام برنامه هاي قيام در حقيقت ايستگاههايي هستند براي رسيدن به مقصدي ماوراي آنها و مقدمه - اي براي انتقال انسان به فطرت - پيراسته از هر آلايش - اوليه خود و زمينه اي براي پرواز او بسوي ملکوت. که آن انتظام و سازمان، کوششي است نيکفر جام براي برگرداندن اين مرغ روح آدمي به آشيان خود همانجا که ملائک در پيشگاهش به سجده افتند. همانجا که زنگار غفلت - از ياد او - قلبش نيالايد. همانجا که با صفاي جان و جامعه اش محبت آن يگانه مقصود را در درون خود جايگزين سازد.



[ صفحه 79]



همانجا که سروش عالم قدس در جايش آهنگي از عشق معبود ندارد. همانجا که... تنها مرا پرستند و نه اندک شرک به من آرند.



[ صفحه 83]




پاورقي

[1] لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلک اليوم حتي يبعث فيه رجلا من امتي و من اهل بيتي يواطي اسمه اسمي، يملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا - منتخب الاثر فصل 2 باب 1.

[2] مبحث الف.

[3] آيه 96 سوره اعراف 7.

[4] آيه 13 سوره الجاثيه 45.

[5] از حضرت علي (ع)، ص 267 و 268 مهدي منتظر نوشته حاج شيخ محمد جواد خراساني، چاپ دوم.

[6] عن ابي جعفر (ع) قال: اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رووس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به احلامهم.