تاريخ
حضرت ابوالقاسم محمد بن الحسن العسکري عليهما السلام در
[ صفحه 53]
نيمه شعبان سال 255 هجري در شهر سامرا - از بلاد عراق - از شهزاده اي پاکدامن - که سپاهيان مسلمان وي را از سرزمين روم به اسيري آورده و امام يازدهم وي را به همسري گزيده بودند - موسوم به نرجس خاتون بدنيا پا نهادند. اما از آنجا که جباران بني عباس از قبل خبر ظهور اين قائم منتقم را شنيده بودند، پيوسته در کمين نشسته بودند تا اين نور الهي را پيش از شعله کشيدنش خاموش سازند. به اين ملاحظه بود که از پيش از ميلاد امام مهدي (ع) خانه حضرت امام حسن عسکري (ع) را سخت تحت نظر و کنترل قرار داده بودند، تا مبادا که اين مولود پا گيرد و بساط شرک و بيداد آفرينشان را درهم شکند، غافل از آن که خداوند نور خود را به اتمام مي برد، هر چند کافران را خوش نيايد. [1] عنايت به همين موضوع است که ميلاد و رشد تمامي دوران کودکي حضرت مهدي (ع) بصورت امري پنهان و دور از چشم همگان - جز تني چند از خواص - صورت مي گرفت. اما اين ناآشکاري باعث آن شده که برخي موارد شکاکان و مغرضان به ترديد و انکار آن پردازند. حال گو که اين دستاويزها مکرراتي باشد از اعتراضات هزار و اندي سال قبل: و از آنها عده اي بر قولند که او (پس از تولد) درگذشته و گروهي در اين تمسخر و انکار که ميلادش تحقق نيافته است و در اين اصرار که وجودش امري موهوم مي باشد [2] اما براي پاسخگوئي به اين گونه جاهلان - و بسا که غرض ورزان -
[ صفحه 54]
خود مي دانيم که بر خورشيد فروغ بخش دليل آوردن خطاست که آفتاب آمد دليل آفتاب. لکن با اين وجود به زدودن پاره - ابرهاي اوهام اين گونه بي بصيرتان در برابر اين خورشيد زمان مي پردازيم: در مبحث روشنگري ملاحظه گرديد که چگونه رسول خدا (ص) جانشينان بعد از خود را در 12 نفر بر شمرده است. و نيز شاهد بوديم که اين خلفاي دوازده گانه منحصرا امامان شيعه عليهم السلام مي توانند باشند و بس. حال با اين ترتيب اگر از ناباوران حجت (ع) جويا شويم که چگونه امکان دارد ما به يازده نفر از اين اوصياي رسول (ص) ايمان آوريم، ليک دوازدهمينشان را انکار نمائيم؟ چه پاسخي ارائه مي دهند؟ مضاف بر آن که اين برهان قاطع علاوه بر دلائل عيني گوناگوني دال بر تولد مهدي (ع) - اعم از اخبار حضرت امام حسن عسکري (ع) [3] و مشاهده خدام و کنيزان [4] و نيز اصحاب خاص ايشان [5] ، نسبت به اين مولود ميمون - مي باشد که بر اين دلائل بايد اضافه کرد اعتراف مورخين اهل سنت بر وقوع اين ميلاد خجسته. [6] اما اگر گروهي از اين منکران، تحقق مهدويت را اذعان آورند ليک اين نغمه ساز کنند که مهدي (ع) پس از تولد بدرود حيات گفته است، ما مسئله وجوب عرفان امام هر زمان [7] و لزوم وجود حجت [8] را مطرح مي سازيم و به اين ترتيب اين دستاويزشان هم ره به جائي نمي برد.
[ صفحه 55]
اما اينکه اين دستاويزگران چگونه نور را باور ندارند و اينکه چه سان امکان دارد در کنار چشمه خورشيد به هلاکت رسيد، موضوعي است که از ابتداي اسلام، ما را نسبت به آن هوشيار ساختند و هشدار دادند که:... و گروهي ديگر در ميلادش به ترديد افتند، پس هر آن کس که زمان (غيبت) ش را دريافت، بدينش تمسک جويد و راه شيطان را، که اين القاءات از اوست، بر خود مسدود نمايد. [9] .
مدتي چند از وقوع ميلاد مهدي (ع) گذشت و حضرتش در دامان پدر، دوران خرد سالي خود را طي مي نمود، اما ستمگران بني عباس که از پا گرفتن اين لواي انتقام حق، سخت بهراس افتاده و پيوسته بر آن بودند که اين کودک نوپا را يافته و دست به خونش آغشته سازند، سرانجام بدسگالي و فرعون منشي خود را به جائي رساندند که حضرتش ناچار شد براي حفظ جان به نهانخانه غيبت قدم نهاده و زيست پنهاني آغاز نمايد، که همين غياب است که پس از درگذشت پدر والاتبارش - که امامت به ايشان منتقل گرديد - به درازا کشيده و زمان ما را هم در برگرفته است. اما در اين دوره غيبت تا مدت 69 سال آن - بعد از فوت حضرت امام حسن عسکري (ع) - شيعيان با امام عصر (ع) روابطي متقابل اما غير مستقيم داشتند که اين پيوند دو جانبه توسط سفرائي منصوب از طرف حضرتش، انجام مي گرفت. اين پيام آوران که برترين شيعيان عصر غيبت صغري از لحاظ
[ صفحه 56]
تقوي و معرفت و غيره بوده موسوم به نواب اربعه مي باشند و به ترتيب - زماني - عبارتند از: - عثمان بن سعيد عمروي - محمد بن عثمان بن سعيد - فرزند نائب اول - - ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي - ابوالحسن علي بن محمد السيمري در آخرين روزهاي حيات نائب چهارم، امام غائب طبق توقيعي که بنام او صادر فرمودند نيابت خاصه را پايان يافته تلقي کرده و هر - گونه ارتباطي را که منجر به اخذ تکاليف ديني - و خواندن شيعيان به عمل کردن به آن - شود تا هنگام قيام مسدود اعلام فرمودند. [10] و رهبري ظاهري شيعه را - در توقيعي ديگر - به فقهاي جامع - الشرايط و مراجع تقليد واگذاشتند. [11] به اين ترتيب بود که ولي دوران رخ از جهانيان بر گرفت تا آن که اين پنهاني وسيله اي باشد که خداوند ياران خود و رسولانش را باز شناسد که خداي صاحب قدرتي ارجمند است. [12] .
پاورقي
[1] يريدون ليطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو کره - الکافرون آيه 8 سوره صف 61.
[2] فمنهم يذهب الي انه ميت، و منهم من ينکر ولادته و يجحد وجوده بواحده و يستهزء بالصدق به ص 175، کتاب - الغيبه تاليف محمد بن ابراهيم نعماني، از علماي شيعي قرن چهارم هجري.
[3] کمال الدين چاپ مکتبه الصدوق باب 38 ما اخبر به - العسکري (ع) من وقوع الغيبه.
[4] کمال الدين باب 41 باب ما روي في ميلاد القائم (ع).
[5] کمال الدين باب 43 باب من شاهد القئم (ع).
[6] مانند حافظ محمد بن يوسف گنجي شافعي در کتاب البيان في اخبار صاحب الزمان فصل بيستم و حافظ نورالدين ابن - صباح مالکي در فصول المهمه فصل دوازدهم و خواجه کلان قندوزي در ينابيع الموده ص 453 و غيره.
[7] در مبحث روشنگري اثبات اين موضوع گذشت.
[8] به ابتداي مبحث طول عمر مراجعه کنيد.
[9] قال رسول الله (ص) في حديث: و يشک آخرون في قلادته فمن ادرک زمانه فليتمسک بدينه و لا يجعل للشيطان اليه سبيلا بشنه - بحار الانوار تاليف علامه مجلسي ج 51 ص 68.
[10] غيبت شيخ طوسي ص 242 و 243.
[11] و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجه الله عليهم اما بهنگام پديداري وقايع زمانه، پس به راويان حديث ما رجوع نمائيد زيرا که آنها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر شما - کمال الدين شيخ صدوق، ص 484.
[12] و ليعلم الله من ينصره و رسله بالغيب ان الله قوي عزيز - آيه 25 سوره حديد 57.