بازگشت

سرآغاز


انقلاب شکوهمند ما ره به پايان برد، اما هنوز تا سر منزل مقصود ره بسيار است، که در اسلام هر جنبشي، اعم از اجتماعي يا عقيدتي، براي دستيابي به اصالت خويش مي بايست در مرحله ذيل را پشت سر گذارد: 1 - مرحله نفي 2 - مرحله اثبات و به تعبير قرآن لا و الا. در مرحله نخست مي بايد پليديها را زدود و موانع را از ميان برداشت و در مرحله بعد سازندگي و پويايي را آغاز نمود. نهضت افتخار آفرين ما نيز بر اين دوپايه استوار بوده است: آن طاغوت فرعون منش را بخاک افکنديم و بدنبال آن پي ريزي جامعه اي را بر اساس رفاه و عدل و آزادي و ايمان را آغاز نموديم. اما مسئله مهم در اينجا آنست که هيچ ساخت اجتماعي از فرهنگ جامعه بر کنار نمي تواند باشد، و هر جامعه اي بر اساس اصول فکري و عقيدتي خود هست که بنيان وجود خويش را استوار مي سازد. اما نکته ديگر آن که از ارکان هر جهان بيني مساله هدفداري



[ صفحه 12]



و جهت گيري حرکت انسان و جهان است. نتيجه آن که هر اجتماعي که در راه سازندگي گام مي نهد، بايد بداند که اين تلاشهاي وي در چه سويي بوده و اين پويش هايش در جهت ايجاد چه جامعه اي مي باشد. اما در مورد مرز و بوم خود نيز مي گوئيم که اين جنبش سترگ ما، پس از طي مرحله نفي و درهم شکستن طاغوت زمان، طريق اثبات آغاز نمود و سازندگي اجتماعي را در پيش گرفته است. اما از آنجا که اين ساخت اجتماعي بر پايه فرهنگ اسلام و تشيع استوار است، بايد بدانيم که سير اين کاروان در جهت چه مقصود ماوايي مي باشد؟ و کدامين جامعه موعود - با چه ويژگيهايي - است که وي خواهان رسيد بان است؟ اينجاست که آن اصل اسلامي - شيعي مطرح مي شود و آن اعتقاد بنيکفر جامي جهان و سير کاروان بشريت در جهت تشکيل حکومتي واحد در سراسر گيتي و بر اساس عدل و ايمان، برهبري پيشوايي معصوم، مي باشد. از اينروست که ما اسلام آوران، بنا به اين اعتقاد اصيل خويش، بر آنيم که سير تکاملي تاريخ بشر سرانجام روزي به آن عصر موعود - که مورد آرزوي تمامي خلقهاي جهان است - دست خواهد يافت. بديهي است که به اين ترتيب روند جامعه خود را هم در جهت دستيابي به آن حکومت عدلگستر جهاني مي دانيم و بس. و در اين هنگام است که رسالت عظيم ما که تداوم انقلاب تا قيام جهاني امام مهدي (ع) و سير جامعه خود بسوي آن است، آشکار مي شود.



[ صفحه 13]



و اين رسالت از آنجا بنيان مي گيرد که ما بشر را تاريخ آفرين مي دانيم و نه بر عکس، که وي را اسير و ذليل آن دانسته و کمتر مسئوليتي براي وي قائل نشويم. که اين انسان است که با فراهم آوردن زمينه - هاي لازم به دستاورد خود رسيده و به آرزوي خويش جامعه عمل مي - پوشاند. وقوع قيام قائم منتظر هم از همان اصل فوق - تاريخ آفريني و زمينه - سازي - سرچشمه مي گيرد و اين چنين نيست که آن انقلاب، بدون هيچ گونه زمينه و مقدمات قبلي، ناگهان در جهان ظاهر شود. بلکه اين نهضت حقگستر نيز همانند ديگر انقلابها - و بطور کلي پديده - هاي - جهان نيازمند وجود يک سري شرائط و زمينه سازي قبلي است و بدون اين مقدمات هيچ گاه رخ نمي نمايد. البته نمي گوئيم محال است، بلکه معتقديم از آنجا که نظام عليت بر جهان و تاريخ حکمفرماست، قاعد تا بايد قيام حضرتش بدين - ترتيب صورت گيرد. اما دست الهي را هم بسته ندانسته و او را قادري متعال مي دانيم که بر هر کاري توانا بوده و هيچ بعيد نيست که - همانند تولد حضرت عيسي (ع) و سرد شدن آتش به حضرت ابراهيم (ع) - بدون وقوع شرائط مورد نياز حضرتش را آشکار نموده و باو اذن قيام دهد. اما بر طبق حديث: ابي الله ان يجري الامور الا باسبابها - خداوند ابا دارد که کارها را جز از راه اسباب طبيعي به پايان برد - وظيفه مان آن است که با توجه به نظام حاکم بر جهان حرکت نمائيم. بنابر اين مشخص است که، آن مقدمات را ما هستيم که بايد با



[ صفحه 14]



توجه به سنتهاي حاکم بر جهان و تاريخ بوجود آوريم.

در اين نوشته که با عنايت به اين مساله هدفداري و جهتگيري اجتماع در سير تکاملي خود، نگاشته شده است، سعي بر آن رفته است که گامهايي در جهت آشنايي هر چه بيشتر با آن جامعه موعود و طريق دستيابي بدان برداشته شود. اما از آنجا که شناخت آن يگانه مدينه فاضله تاريخ بشر، بدون توجه به مقام رهبري آن غير ممکن بوده و اين پيشوائي آن نهضت است که انقلاب جهان شمول خود را به پيروزي مي رساند، هم ما در اين نوشته بر آن قرار گرفته است که آگاهي ژرفتري نسبت به مسائل درباره حضرت مهدي (ع) ارائه داده و به اين ترتيب با شناخت هر چه فزونتر آن امام عصر و قائم منتظر، با گامهائي استوارتر در جهت تحقق قيام حضرتش کوشا بوده و در اين زمينه به کوششها و تلاشگريها دست يازيم.



[ صفحه 17]