بازگشت

روشنگري


پس از اثبات اصالت قائميت اينک به بررسي اين مطلب مي پردازيم که با توجه به موازين اسلامي، اين خلعت اصلاح الهي و قيام دادگسترانه زيبنده ي قامت چه کس تواند بود و چگونه آن ذهنيت در اين عينيت متبلور مي گردد.

البته اگر اعتقاد قلبي تمام جهان اسلام اين بود که:

«مهدي موعود از نسل پيغمبر (ص) و آخرين جانشين ايشان و از فرزندان امام حسين (ع) بوده و پدر بزرگوارش امام حسن عسکري (ع) مي باشد، به سال 255 در شهر سامراء به دنيا آمده و پيش از وفات پدر (260 ه) از نظرها پنهان گشته و تاکنون زنده است و به انتظار امر الهي به سر مي برد تا زماني که اذن قيام دريافت دارد و جان تازه اي از عدل و ايمان در کالبد انسانيت مرده از ظلم و شرک بدمد. [1] .

و آفتهايي هم صفاي مهدويت را نميآلود [2] و نابکاراني نيز اين داعيه بر خود نمي بستند [3] ، ديگر طرح اين سخن (تحقق عيني قائميت) موردي نداشت، اما چاره چيست که از طرفي:

برادران اهل سنت ما نظر قاطعي نسبت به شخص قائم منتظر



[ صفحه 44]



ندارند چنانچه:

برخي مهدي را از اولاد امام حسن (ع) مي دانند و بعضي او را از نسل امام حسين (ع)مي شمارند.در ميان اينان اختلاف نظرهاي ديگري نيز وجود دارد، زيرا گروهي معتقدند که: قائم به دنيا آمده و پس از مدتي زندگي بدرود حيات گفته و سپس در آخرالزمان مجددا زندگي از نو آغاز خواهد کرد و قيام شرک برافکن خود را به انجام مي رساند و اکثريت نيز اين گفته را پذيرفته اند که: در آينده به دنيا خواهد آمد. عده اي از محدثين آنها نيز با شيعه همعقيده بوده و آن بزرگوار را در حال حاضر زنده و غايب مي دانند. [4] .

و از طرف ديگر، جهالت نسبت به قاطعيت قائم موعود باعث سودجوئي سوداگراني شده که با سلاح تفرقه، اتحاد جامعه ي اسلامي را گسستند، و مردم ظلم ديده و ستم کشيده نيز بي خبر از حقيقت موضوع، به تصور ظهور قائم منتقم به گردشان جمع شدند، که تشنه اي که آب به چنگ نياورد به سوي سراب روان مي شود، و حتي گاه اين طوفانهاي زمانه آنچنان بيداد مي کرد که احتياج به ندائي هم نبود و مسلمين فارغ از شناخت راستين امام، بگرد افرادي که دور نمائي از مهدي موعود داشتند، حلقه زده و او را منجي خود از نابسامانيها تصور نمودند.

لذا با توجه به آن حيرت و اين گمراهي هاست که ما در اين بخش ملزم به آن مي شويم که تحقق بخشنده ي استخلاف الهي را کاملا بازشناسيم تا در ضمن بي اعتبار ساختن حيرت مخالفان و ارائه ي مشعلي به ظلمت افتادگان جاهل، به يقين خويش نيز بيفزائيم.



[ صفحه 45]



البته ممکن است، معتقد به مهدويت نوعي (عدم قاطعيت در مورد تعيين قائم منتظر) اين بحث را بي حاصل دانسته و شناسايي آن را، به هنگام - يا بعد از - ظهور مهدي (ع) موکول سازد، به اين مفهوم که با توجه به علائم قبل و بعد قيام مي توان به خوبي آن انقلاب عدل آور را از غير آن تشخيص داد و در زمان قيام هم به سهولت قادر به شناخت مهدي موعود خواهيم بود زيرا که نهضتش آشکار است و رهبرش ظاهر.

لازمه ي اشکال فوق اين است که در حال حاضر نيازي به شناخت امام نداريم و معرفت وي سودي از آنمان نخواهد ساخت، در صورتي که اين نتيجه گيري خود مخالف نص صريح رسول خدا دائر بر عرفان حخجت زمان مي باشد، و در اين مورد احاديث نبوي فراواني را علماي فريقين (تشيع و تسنن) نقل نموده اند، که از آن جمله است:

قال رسول الله (ص): من مات بغير امام مات ميتة الجاهلية و من نزع يدا من طاعة جاء يوم القيامة لاحجة له. [5] .

کسي که بدون امام بميرد (همانند کافران) به مگر جاهليت مرده است و کسي دست از طاعت (امام) بردارد، روز قيامت وارد محشر خواهد شد در حالي که نتواند از خود دفاع کند (دليلي بر تباه شدن اعمالش نخواهد داشت.)

بنابراين با اين فرمايش قاطع نبي مکرم (ص) است که تمام رشته هاي اين گزافه گويان پنبه خواهد شد.

بعد از اين رفع اشکال است که اکنون در پي جويي بحث اصلي اين



[ صفحه 46]



بخش (تحقق مهدويت) چنين سخن آغاز مي کنيم:

از آنجا که شيعه مهدي موعود و قائم منتظر را حضرت حجة بن الحسن العسکري (ع) دانسته و ايشان را آخرين امام از ائمه ي دوازده گانه ي خود مي شناسد، بالطبع مساله ي قائميت حضرت حجت (ع) را شاخه اي از مساله ي امامت دانسته کمه براي اذعان به آن بايد نخست موضوع جانشيني و وصايت رسول خدا (ص) را در مورد اين دوازده گوهر پاک مبرهن ساخت.

البته در مورد اين اثبات، کتب کلامي و حديثي اماميه به گونه اي گسترده سخن رانده اند و استدلالهاي گوناگوني بر اين اعتقاد خود آورده اند، که ما بنا بر شيوه ي مورد نظر در نگارش اين نوشته تنها به ذکر يک مورد اکتفا مي کنيم:

رسول خدا (ص) در احاديث فراواني (بالغ بر 271 مورد) تعداد پيشوايان بعد از خود را 12 نفر، اعلام کرده است [6] که از ميان آن انبوه چند نمونه زير به چشم مي خورد:

- براي اين امت دوازده خليفه است. [7] .

- بعد از من جانشينان، دوازده نفر بوده که همه از قريش مي باشند. [8] .

- اين دين پيوسته پا برجاست تا دوازده نفر از قريش)جايگزين من گردند(. [9] .



[ صفحه 47]



با توجه به اين گستردگي احاديث نبوي - که همه مستخرج از متون عامه هستند - [10] به اين نتيجه مي رسيم که جانشينان حضرت رسول (ص) منحصرا دوازده نفرند و نه کمتر و نه بيشتر.

اما حال بايد بررسي کرد که اين عدد 12 منطبق بر کدام گروه از خلفاي بعد از پيامبر (ص) مي باشد، آيا بر خلفاي راشدين (4 نفر) يا بني اميه (13 نفر) يا بني عباس (37 نفر) - بر فرض که ظلم و جور اين دو سلسله را هم ناديده بگيريم - يا... مطابقت دارند؟

اين جاست که تنها ائمه ي اثني عشر شيعه هستند که منطبق بر اين تعداد مي باشند. [11] چنانچه در همان 271 روايت در موارد قابل ملاحظه اي به اين موضوع اشاره شده است که در آن ميان دو نمونه آورده مي شود:

- رسول خدا (ص) خطاب به پسر عم گراميش حضرت امير (ع) فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند، اول ايشان تو هستي، يا علي، و آخرين آنها قائم است که خدا به دستش مشارق و مغارب زمين را مي گشايد. [12] .

- هنگامي که حضرتش حسين (ع) را بر زانو نشانده و بر سر و صورتش بوسه مي زد به وي مي فرمود: تو حجت خدائي و پسر حجت خدا و پدر نه حجتي که از صلب تو هستند. که نهمين آنها قائمشان مي باشد.

همين صراحت است که برخي از بزرگان انصاف ورز تسنن را معترف به امامت ائمه ي اثني عشر - عليهم السلام - نموده است [13] .



[ صفحه 48]



چنانچه حتي برخي در فضائل و مناقب آن بزرگواران نيز کتابهائي تأليف نموده اند. [14] .

بنابراين با ملاحظه ي اين برهان، جاي ترديد باقي نمي ماند که امامان پاکنهاد شيعه تنها جانشينان بر حق پيامبر اسلام بوده که آخرين آنها نيز بنا به معرفي همان احاديث (107 مورد از 271 روايت) [15] حضرت حجه بن الحسن صلوات الله عليه مي باشد، که از آن موارد است:

- اولين وصي من علي بن ابي طالب است و سپس نوه ام حسن و حسين و پس از آن نه امام از نسل حسين (ع) خواهند آمد. (سپس در مقام توضيح و روشن ساختن آنان فرمود:) چون حسين (از دنيا) رود فرزندش علي (وصي من است) و پس از علي فرزندش محمد و پس از محمد فرزندش جعفر... و پس از علي فرزندش حسن و چون حسن درگذرد فرزندش حجت (خدا) مهدي خواهد بود اينان (اوصياي من، مجموعا 12 نفرند). [16] .

به اين ترتيب شاهديم که آن مصلح الهي و آن قائم بر حق تنها حضرت بقية الله محمد بن الحسن العسکري (ع) تواند بود و بس. و ديگران اگر به کوره راه و غلط اندازي افتاده اند ناشي از جهل يا غرض ورزي آنها نسبت به مساله ي امامت - و بالتبع به شخص حضرت مهدي (ع) - مي باشد.



[ صفحه 51]




پاورقي

[1] آخرين تحول، ص 108، با اندک تصرف در عبارات.

[2] منسوبين.

[3] مدعيان.

[4] مدرک فوق، ص 109.

[5] مسند حافظ طيالسي ص 259 طبع حيدر آباد - بنقل از ص 113 کتاب فوق الذکر.

[6] البته در بين اين روايات تعدادي از آنها (50 مورد)، اسامي 12 امام را هم برشمرده است. اما در اين استدلال ما تنها به همان حصر آنان در عدد 12 استناد مي کنيم.

[7] از جابر بن سمره صحابي معروف گفت شنيدم پيغمبر (ص) فرمود: يکون لهذه الامه اثني عشر خليفه منتخب الاثر، ص 12 حديث 7.

[8] قال ابن مسعود عن النبي (ص) انه قال: يکون من بعدي اثني عشر خليفه کلهم من قريش کنز العمال جلد 1 ص 338، بنقل از کتاب نويد امن و امان تاليف صافي گلپايگاني، ص 66.

[9] ابن النجار عن انس بن مالک عن رسول الله (ص) قال: لن يزال هذا الدين قائما الي اثني عشر من قريش... کنز العمال، جلد اول ص 201 حديث 3483، بنقل از کتاب فوق الذکر.

[10] براي اطلاع بيشتر به کتب نويد امن و امان، منتخب - الاثر و آخرين تحول مراجعه کنيد.

[11] (زائد است).

[12] ينابيع الموده، تاليف خواجه کلان قندوري ص 493، بنقل از نويد امن و امان ص 68.

[13] عن سلمان (ره) قال: دخلت علي النبي (ص) و اذا الحسين علي فخذه و هو يقبل عينيه و يلثم فاه و يقول: انک سيد ابن سيد ابو ساده، انک امام ابن امام ابو ائمه، انک حجه بن حجه ابو حجج تسعه من صلبک تاسعهم قائمهم کتاب مقتل الحسين طبع - الغري، تاليف اخطب خوارزم، بنقل از آخرين تحول ص 146.

- مکرر - مانند حافظ ابوعبدالله گنجي شافعي و ابن - الصباغ مالکي و قاضي بهلول بهجت افندي و غيره که تعدادي از آنها را فاضل محقق آقاي صافي گلپايگاني در کتاب نويد امن و امان ص 72 و 74 برشمرده اند.

[14] مانند کتب: خصائص حافظ نسائي، موده القربي خواجه کلان قندوزي، تذکره الخواص سبط ابن الجوزي و مطالب - السئول ابن طلحه شافعي و غيره.

[15] منتخب الاثر فصل اول باب هشتم.

[16] احقاق الحق ج 13 ص 49 - بنقل از آخرين تحول ص 137.