قرآن
يکي از بحثهاي گسترده قرآن، موضوع دعوت انبياء مي باشد که در هر جاي کتاب خدا بنگريم، بازتاب اين دعوتها را چيزي جز بي اعتنايي و تمسخر و آزار نمي بينيم. [1] و چه بسا اقوالي را قرآن يادآور است که بواسطه همين سرکشيها و طغيان و عدم قبول دعوت حق، مستحق عذاب قهر مي گشتند. بنابر اين قرآن روشنگر اين است که دعوت انبياي قبل در مجموع با بي اعتنايي و تحريف و در بسياري موارد با شکست مواجه بوده است.
[ صفحه 32]
تا اينکه مي رسيم به آخرين آن اديان که شريعت خاتم پيامبران حضرت محمد (ص) مي باشد. در مورد اسلام هم بايد گفت که اگر چه گسترش آن بعد از هجرت چشمگير بوده و در زمان وفات رسول خدا (ص) اسلام از شبه جزيره عربستان نيز فراتر رفته بود، اما افسوس که در همين اوان درگذشت نبي مکرم است که حبابهاي دروغين ايمان درهم مي شکنند [2] و دملهاي چرکين جاهليت، که اسلام سعي کرده بر آنها مرهم نهد، چهره کريه خود را آشکار مي کنند. که اين انحراف هر چه از فوت پيامبر (ص) دورتر مي شويم، سرعت بيشتري مي يابد... و اين آينده نگري قرآن بود که از قبل تصريحا يا تلويحا اعلام خطر کرده بود: قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبکم [3] اعراب گفتند که ايمان آورديم بگو به ايمان نگرائيده ايد، ليکن (بجاي ادعاي ايمان) بگوئيد اسلام آورديم و هنوز در قلبهايتان ايمان جاي نگرفته است. [4] ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسول افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابکم [5] : محمد (ص): نيست مگر پيامبري که قبل از او هم رسولاني بوده اند (او هم مانند آنها در مي گذرد) پس آيا اگر درگذشت کشته شد به همان طريق قبل خود (جاهليت) باز مي گرديد؟... و رسول خدا (ص) که: بدرستي اسلام حيات خود را با غربت آغاز نمود و زود است که به غريبي نخستين خويش بازگردد. [6] .
[ صفحه 33]
اما شاهد بوديم که جامعه صدر اسلام عليرغم اين هشدارها، آگاهانه يا جاهلانه - خود را تسليم دسيسه ها و زد و بندهايي نمود که در همان دهه هاي نخستين ثمره تلخ آن سخت جانش را فشرد [7] و در قرون بعد نيز پديد آمدن انشعابات و فرق و مذاهب گوناگون بيش از پيش پيکرش را در هم شکست.
و دراين ميان جباران بني اميه و بني عباس با گسترش فرعون منشي خود در تمام نقاط جوامع اسلامي در تحريف هرچه بيشتر اصالتهاي اسلامي کوشيدند.
و آيا به اين ترتيب سرانجام اسلام نشد که: «... زود است که غريبي نخستينش را بازيابد؟»
بنابراين شاهديم که اين آخرين دين حق هم را نگذاشتند نقش کاملا مؤثري در پيشرفت و تعالي جامعه ي بشري ايفا نمايد.
اما بايد ديد که اين طغيان و خودسري بشر در برابر اين مذاهب الهي آيا تا ابد الدهر ادامه مي يابد يا اينکه مدت و سرآمدي براي آن مقرر شده است؟
در اينجاست که سنت خلل ناپذير خداي بر اين تعلق مي گيرد که زماني اين انسان سرکش سر خضوع در برابر دين حق فرود آورد و اسلام بر سراسر جهان سيطره افکند. آن هم نه تنها بر زبانها بلکه در قلبها و نهادها:
«کتب الله لاغلبن انا و رسلي» [8] خداوند چنين مقرر نموده که يقينا من و پيامبرانم (بر جهان) چيره خواهم شد.»
[ صفحه 34]
«هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله ولوکره المشرکون [9] اوست که رسولش را با هدايت و دين حق (به سوي مردم) فرستاد تا آن را بر تمامي اديان چيرگي بخشد هرچند که (اين اراده ي الهي) خوشايند مشرکان نباشد.
که پيروزي رسالت، پيروزي هدف رسالت - که پابرجائي عدالت بر زمين است - مي باشد.
حال اگر ما به اين فرجام کار جهان که برقراري عدل و اصلاح جامعه ي انساني است، اذعان آوريم، ناچار از اعتراف به وجود عدل گستر و مصلحي الهي خواهيم بود که تحقق بخشنده ي هدف انبياء مي باشد. و اين نهايت، همان است که تحت عنوان قيام قائم موعود بيان مي شود.
پاورقي
[1] به عنوان نمونه سوره شعراء و سوره نوح مشاهده شود.
[2] البته اينجا شايد شکستن رسا نباشد ولي لغتي مفهومتر به ذهن نگارنده خطور نيافت.
[3] سوره حجرات (49) آيه 14.
[4] براي دريافت تفاوت بين ايمان و اسلام به کتاب الکفر - و الايمان اصول کافي بابهاي 14 تا 16 مراجعه شود.
[5] آيه 144 سوره آل عمران 3.
[6] ان الاسلام بدا غريبا و سيعود کما بدا فطوبي للغرباء نهج الفصاحه ص 122 حديث 611.
[7] مانند حکومت عثمان.
[8] سوره مجادله (58) آيه 21.
[9] آيه 9 سوره صف (61)، اين آيه در سوره توبه (9) آيه 33 و نيز در سوره فتح (48) آيه 28 و با تعويض کفي بالله شهيدا بجاي و لو کره المشرکون تکرار شده است.