ميلاد امام و پنهاني آن
تاريخ در دوران بني اميه و بني عباس، بويژه در عصر زندگي امام صادق - عليه السلام - تا زمانهاي بعد، گواه آن است که خلفا نسبت به امامان معصوم - عليهم السلام - بسيار حساس بودند، و اين بدان معني بود که آن بزرگواران و مردان برگزيده خدا، بسيار مورد توجه افراد جامعه در هر عصر و زمان و دوران تاريخ صدر اسلام بوده اند. هر چه زمان به پيش مي رفت، نفوذ و تاثير کلامشان بيشتر و علاقه و مهر مردم به آن عزيز مردان عالم و اهل بيتشان افزونتر مي شد. تا جايي که خلفاي ستمگر عباسي حکومت و سلطه خود را در معرض مخاطره و حوادث مي ديدند. بويژه آن که همه آنان مي دانستند که مهدي موعود حضرت قائم - عليه السلام - از نسل و دومان رسول گرامي اسلام و معصومان و حضرت حسن عسکري به وجود خواهد آمد و جهان را از عدل و داد پر خواهد کرد و به همين علت بود که امام حسن عسکري - عليه السلام - به شدت مورد مراقبت عوامل خليفه بودند. همانند
[ صفحه 16]
اجداد بلند مرتبه خود در مرکز حکومت عباسي در سامرا تحت نظر قرار داشت و از سوي ديگر، عمال خليفه کوشش مي کردند تا از تولد و پرورش کودک موعود جلوگيري به عمل آورند و از محل آن آگاهي پيدا کنند. اما مشيت و خواست الهي بر حتميت اين تولد قرار داشت، و هيچ کسي را توان آن نبود که در برابر اين اراده و تقدير خداوندي مقاومت و پايداري کند، در نتيجه همه تلاشها و مراقبتهاي عمال خليفه بي ثمر مي ماند، و خداوند متعال، ميلاد آن حضرت را مانند موسي - عليه السلام - مخفي قرار داد. در عين حال ياران و اصحاب خاص امام حسن عسکري - عليه السلام - بارها امام موعود را در زمان حيات پدرش ديدند و نيز هنگام شهادت ايشان امام عصر - عليه السلام - ظاهر شد و به جنازه پدر بزرگوار خود نماز خواند. مردم هم آن حضرت را ديدند و بعد از آن امام غايب شد تا بنا به مصلحت حضرت حق، روزي ظهور و قيام کند و جهان را از عدل و داد پر سازد. از زمان تولد امام قائم - عليه السلام - تا شهادت امام عسکري - عليه السلام - بسياري از بستگان و ياران بسيار نزديک امام يازدهم به ديدار و ملاقات مهدي موعود نايل شدند و يا از وجود بزرگوارش در خانه امام آگاهي داشتند. روش امام حسن عسکري - عليه السلام - چنين بود که در فرصتهاي مناسب، ياران نزديک خود را که مورد اعتماد و اطمينان
[ صفحه 17]
بودند از وجودش آگاه مي فرمود. در عين حال او را از ديد همگان پنهان مي داشت. تا بدين صورت ياران و دوستداران حضرت اين مطلب را در زمانها و دقايق لازم به ديگر شيعيان برسانند و پيروان مکتب اسلام پس از او در گمراهي و ضلالت نمانند. اينک به چند مورد از اين ديدارها و ملاقاتها اشاره مي شود.
1 - احمد بن اسحاق که از پيروان وفادار امام عسکري - عليه السلام - و از بزرگان شيعه بود مي گويد: روزي به خدمت امام يازدهم شرفياب شدم - و از بزرگان شيعه بود مي گويد: روزي به خدمت امام يازدهم شرفياب شدم و طالب آن بودم که درباره جانشيني حضرت پرسشي کنم. اما آن بزرگوار بدون آن که من مقصودم را بيان کنم و سوالي کرده باشم، فرمود: اي احمد! از آن هنگام که خداوند متعال، آدم را آفريد، زمين را از حجت خود خالي نکرد و نيز تا قيامت خالي نخواهد گذاشت. چون به وسيله حجت خدا از ساکنان زمين رفع بلا مي شود و باران مي بارد و برکات زمين عيان و آشکار مي گردد. عرض کردم: اي پسر پيامبر خدا! جانشين شما چه کسي خواهد بود؟ آن امام بزرگوار با شتاب داخل اطاق ديگر شد و فورا بازگشت در حالي که پسر تقريبا سه ساله اي را بر دوش خويش حمل مي کرد. چهره آن فرزند به زيبايي ماه بود. فرمود: اي احمد! اگر تو در نزد خداوند متعال و ما حجتهاي او، بزرگوار و گرامي نبودي، اين پسرم را به تو نشان نمي دادم. اين فرزند، همنام و هم کنيه محمد، پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله و سلم - است و او کسي خواهد بود که جهان را از عدل و داد پر مي کند آن چنان که از
[ صفحه 18]
ظلم و جور پر شده باشد. اي احمد! مثل اين پسر در بين مردم و امت، مانند خضر - عليه السلام - و ذو القرنين خواهد بود. به خدا سوگند! او غايب مي شود، به طوري که هيچ کسي در زمان غيبتش از هلاکت نجات نمي يابد، مگر کسي که خداوند متعال او را بر اقرار کردن به امامت وي ثابت قدم و استوار بدارد و آنان را موفق بسازد که براي تعجيل فرج و ظهورش دعا و نيايش به درگاه خدا کنند. عرض کردم: اي سرور من! آيا اين فرزند نشانه اي دارد که دل من به آن اطمينان بيشتر پيدا کند؟ در همين هنگام بود که آن طفل کوچک به عربي فصيح فرمود: من بقيه الله در روي زمين هستم. همان کسي که از دشمنان خدا انتقام مي گيرد. سپس امام عسکري فرمود: اي احمد! پس از مشاهده عيني - که اکنون آن را مي بيني - ديگر دنبال اثر و نشانه او نگرد. [1] مرحوم شيخ صدوق (ره) مي فرمايد: من اين روايت را به خط علي بن عبدالله وراق يافتم که نوشته بود من اين را از آن بزرگوار پرسيدم و او نيز از سعد بن عبدالله نقل کرد و مي گفت: اين مطلب از احمد بن اسحاق است.
2 - يکي از نوادگان احمد بن اسحاق مي گويد: وقتي که ميلاد خلف صالح، منجي عالم بشريت حضرت مهدي - عليه السلام - فرا رسيد، نامه اي از مولايم، ابومحمد حسن عسکري - عليه السلام - براي جدم، احمد بن اسحاق آمد که امام در آن، با خط مبارک خود - همان
[ صفحه 19]
خطي که امام فرمانها و نامه ها را با آن صادر مي کرد - نوشته بود: اي احمد! فرزندي از براي ما متولد شد. بر شماست که خبر تولد او را از ديگران پنهان داري و با هيچ کسي در ميان نگذاري و بازگو نکني. ما نيز کسي را بر اين تولد آگاه نسازيم، جز نزديکان را به جهت خويشاوندي، و دوستان را به جهت ولايتش. علاقه مند هستيم خبر اين تولد را به تو اعلام نماييم، تا خداوند سبحان به سبب آن، شما را شاد سازد. چنانکه ميلادش ما را مسرور ساخته است. و السلام. [2] .
3 - عده اي از نزديکان و ياران ائمه - عليهم السلام - که از ميلاد حضرت قائم - عليه السلام - آگاهي داشتند: حکيمه بانوي بزرگوار و پرهيزکار و عمه حضرت امام حسن عسکري - عليه السلام -، نسيم خادم امام حسن عسکري - عليه السلام -، ابوجعفر محمد بن عثمان عمري، حسين بن الحسن العلوي، عمرو اهوازي، ابونصر خادم، کامل بن ابراهيم، علي بن عاصم کوفي، عبدالله بن العباس علوي، اسماعيل بن علي، يعقوب بن يوسف ضراب [3] و همچنين اسماعيل بن موسي بن جعفر، علي بن مطهر، ابراهيم بن ادريس و ظريف خادم [4] و نيز ابوسهل نوبختي. [5] .
4- جعفر بن محمد بن مالک، از جماعت شيعي که به حضور امام رسيده بودند، نقل مي کند که امام حسن عسکري - عليه السلام - به آنان فرمود: شما آمده ايد تا درباره حجت خدا از من سوال کنيد؟ آنان
[ صفحه 20]
عرض کردند: آري اي امام! بدين منظور آمده ايم. ناگاه پسري مانند ماه که از هر کسي به حضرت حسن عسکري - عليه السلام - و رسول خدا - صلي الله عليه و آله - شبيه تر بود، نمايان شد. در همين حال امام فرمود: اين فرزند، جانشين من و امام بر شماست. از فرمانش اطاعت کنيد و پراکنده نشويد که به هلاکت خواهيد رسيد. آگاه باشيد که شما بعد از من او را نخواهيد ديد تا عمر او کامل شود، و ظهور و قيامش انجام پذيرد. عثمان بن سعيد - که اولين نايب خاص از نواب اربعه امام زمان - عليه السلام - است. مي گويد: آنچه را حضرت مي گويد بپذيريد و فرمانش را اطاعت کنيد که او جانشين پيشوا و امام شماست و همه کارها به دست او خواهد بود. [6] .
5- عيسي بن محمد جوهري مي گويد: من و گروهي از ياران امام حسن عسکري - عليه السلام - به جهت عرض تبريک و تهنيت به به مناسبت ميلاد حضرت مهدي - عليه السلام - به خدمتشان رفتيم. به برادران ما خبر داده بودند که حضرت مهدي - عليه السلام - هنگام طلوع فجر شب جمعه در ماه شعبان به دنيا آمده است. وقتي که وارد خانه شديم بعد از عرض ارادت و سلام و ادب، پيش از آن که سوالي کنيم، امام فرمود: آيا کسي در ميان شما هست که اين سوال را در دل داشته باشد که فرزندم، مهدي کجاست؟ اي ياران! من او را در نزد
[ صفحه 21]
خداوند متعال به وديعه گذاشتم، همچنان مادر موسي که موسي را در صندوق نهاد و به دريا افکند و او را پيش خدا به امانت گذارد، تا اينکه سرانجام خدا موسي را به مادرش بازگرداند. [7] .
[ صفحه 22]
پاورقي
[1] اکمال الدين، جلد دوم صفحات 57 و 55.
[2] اکمال الدين، جلد دوم صفحه 107.
[3] اکمال الدين، جلد دوم صفحات 114 و 104، و اثبات الهداة جلد هفتم صفحات 35 - 15، بحارالانوار جلد پنجاه و يکم صفحه 5.
[4] ارشاد المفيد صفحه 33.
[5] الکني و الالقاب، جلد اول صفحه 91.
[6] اثبات الهداة، جلد هفتم صفحه 25.
[7] اثبات الهداة، جلد هفتم صفحه 143.