بازگشت

نواب اربعه (سفيران چهارگانه)


چهار تن از بزرگان شيعه در زمان غيبت صغري، وکيل و سفير و نايب خاص حضرت امام عصر - عجل الله تعالي فرجه الشريف - بودند. آنان به خدمت امام قائم - عليه السلام - مي رسيدند و وکالتشان مورد تاييد قرار مي گرفت و پاسخهاي حضرت در حاشيه نامه هاي سوال کنندگان، به وسيله آنان به دست مردم مي رسيد. البته افراد ديگري غير از اين چهار تن از طرف امام - عليه السلام - وکالت داشتند که از شهرهاي مختلف به خدمتش مي رسيدند. امور مردم مطرح مي شد و نامه هاي آنان نيز توسط همان چهار تن به عرض امام زمان - عليه السلام - رسانده مي شد. از سوي امام در مورد آنان نامه هايي صادر شده بود که بر وکالت و سفارتشان دلالت داشت. بنا به نوشته مرحوم آيت الله سيد حسن امين، سفارت اين چهار تن، مطلق و عام بوده است. اما وکالت ديگران در موارد خاصي انجام مي پذيرفت.



[ صفحه 50]



عده اي از آنان چون ابوالحسن محمد بن جعفر اسدي، احمد بن اسحاق اشعري، ابراهيم بن محمد همداني و احمد بن حمزه بن اليسع و ديگران مي باشند. [1] نواب اربعه به ترتيب:

1 - جناب ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري.

2 - جناب ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري

3 - جناب ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي

4 - جناب ابوالحسن علي بن محمد سمري.

ابوعمرو عثمان بن سعيد مورد اعتماد و اطمينان همه مردم بود. وي مردي جليل القدر و وکيل حضرت امام هادي و حضرت امام حسن عسکري - عليه السلام - نيز بوده است. [2] ابوعمرو عثمان بن سعيد به فرمان امام عصر - عليه السلام - عهده دار کفن و دفن امام حسن عسکري گرديد. [3] عثمان بن سعيد در محله عسکر در شهر سامرا سکونت داشته است. بدين جهت او را نيز عسکري مي ناميدند. به خاطر آن که ماموران دربار به خدمات و کارهاي او نسبت به امام - عليه السلام - پي نبرند، وي به کار روغن فروشي مشغول بود. [4] آن هنگام که تماس شيعيان با امام حسن عسکري - عليه السلام - مشکل بود، اموال توسط عثمان بن سعيد به خدمت حضرت ارسال مي شد و جناب عثمان بن سعيد پولهايي را که از مردم گرفته بود، در



[ صفحه 51]



ظرفهاي روغن مي ريخت و آنها را به نزد امام مي برد. [5] احمد بن اسحاق قمي مي گويد: من به خدمت امام هادي - عليه السلام - عرض کردم: اي امام من، گاهي در محضر شما حاضر و زماني غايب هستم. وقتي که نمي توانم به خدمتتان برسم، گفتار چه کسي را قبول کنم و از دستورات چه کسي پيروي و اطاعت نمايم؟ حضرت امام هادي - عليه السلام - فرمود: اين ابوعمرو (عثمان بن سعيد عمري) مورد اعتماد و امين من است. آنچه را به شما بگويد از من است و هر آنچه بر شما برساند، از من رسانيده باشد. احمد بن اسحاق مي گويد: پس از شهادت حضرت امام هادي به نزد امام حسن عسکري - عليه السلام - رفتم و همان گفته را تکرار کردم. آن بزرگوار چون پدر گراميش فرمود: عثمان بن سعيد، امين و مورد اطمينان پدرم، مورد اعتماد من در دوران عمر و زندگي و پس از مرگم خواهد بود و آنچه را به شما بگويد از من گفته است، و آنچه را به شما برساند از جانب من رسانيده باشد. [6] عثمان بن سعيد بعد از امام حسن عسکري - عليه السلام - به دستور امام قائم - عليه السلام - به وکالت و نيابتش ادامه داد، و شيعيان مسايل و مشکلات خود را نزد عثمان بن سعيد مي بردند و پاسخ امام توسط او به مردم مي رسيد. [7] مرحوم محقق داماد در کتاب صراط مستقيم نوشته است: شيخ موثق، عثمان بن سعيد عمري نقل کرده است، که ابن ابي غانم



[ صفحه 52]



قزويني گفت: حضرت امام حسن عسکري - عليه السلام - در حالي که فرزندي نداشت، رحلت فرمود. شيعيان با او به نزاع و مجادله پرداختند و به ناحيه مقدسه امام - عليه السلام - نامه نوشتند. آنان نامه را با قلم بدون مرکب بر روي کاغذ سفيد نوشتند. جواب نامه بعد از چندي از طرف امام بدين شرح صادر شد: بسم الله الرحمن الرحيم خداوند، ما و شما را از گزند گمراهي و فتنه ها مصون و محفوظ بدارد. خبر شک و ترديد گروهي از شما در دين و ولايت ولي امرشان به ما رسيد. اين خبر ما را اندوهگين و متاثر کرد. البته اين تاثر غمباري براي شما خواهد بود، نه از براي خود ما. زيرا خداوند با ماست و حق از آن ماست. آن کسي که از ما دور افتد موجب وحشت ما نخواهد شد. ما سوخته و دلخسته و پرداخته و از آفريدگان پروردگاريم. (يعني از فيوضات و نعمتهاي حضرت حق بهره ور هستيم و مردم نيز از بخشش ما سود مي برند). چرا شما در ترديد و ظن غوطه ور هستيد؟ آيا نمي دانيد آنچه را که امامان گذشته و حال گفته اند و به شما رسيده است، به وقوع خواهد پيوست. (امامان در گذشته خبر داده بودند که قائم - عليه السلام - غيبت خواهد کرد). آيا نديديد که خداوند چگونه از زمان حضرت آدم تا امام



[ صفحه 53]



گذشته - حضرت عسکري عليه السلام - همواره پناهگاههاي قرارداد که مردم به آنها پناه ببرند و آيت و نشانه هايي قرارداد که همه بوسيله آنها هدايت و راهنمايي بشوند. هر وقت ستاره اي (از اين خاندان) افول کرد. و به ديار باقي شتافت. ستاره ديگري درخشيد. آيا پنداشته ايد که خداوند پس از آنکه امام گذشته (امام يازدهم) را قبض روح فرمود و به سوي خود برد، دين خود را باطل کرد و واسطه وسيله ميان خويش و مردم را قطع نموده است؟ بدانيد هرگز چنين نبوده است و نخواهد شد، تا اينکه قيامت بر پا شود و امر خداوندگار در جهان ظاهر گردد در حالي که خوشايند مردم نباشد. بنابر اين از خداوند بترسيد و تسليم راه ما و ما باشيد و کار را به ما برگردانيد. من همه شما را پند دادم و خداوند بين من و شما گواه است. [8] عثمان بن سعيد، قبل از وفات خود - به فرمان حضرت امام قائم - فرزندش (ابوجعفر محمد بن عثمان) را به جانشيني خويش انتخاب کرد و به نيابت امام عصر معرفي نمود. محمد بن عثمان نيز چون پدر بزرگوار از بزرگان و تقوا پيشگان شيعه بود. او در پرهيزکاري و عدالت و بزرگواري و اعتماد و اطمينان، مورد احترام شيعيان قرار داشت. قبلا نيز امام حسن عسکري - عليه السلام - نسبت به او و پدرش اظهار اعتماد فرموده بود.



[ صفحه 54]



مرحوم شيخ طوسي در کتاب غيبت مي نويسد: شيعه بر عدالت و تقوا و امانتداري او اتفاق نظر داشتند. آن گاه که نايب اول امام عصر (يعني جناب عثمان بن سعيد) درگذشت. توقيعي [9] از جانب حضرت قائم - عليه السلام - در مورد وفات او و نيابت فرزندش صادر شد که ترجمه آن چنين آمده است: انا لله و انا اليه راجعون ما در برابر فرمان او تسليم و به قضا و قدرش راشي هستيم. اي محمد! پدر تو سر افراز و سعادتمند زيست. و پسنديده و خرسند از دنيا درگذشت. پروردگار عالم او را مورد رحمت قرار دهد و به سروران و پيشوايانش - عليهم السلام - ملحق سازد. پدرت همواره در کار آنان جهد مي ورزيد و آنچه موجب تقرب و نزديکي به خداي عزيز و بزرگوار و جليل و پيشوايان بود، در آن به شدت مي کوشيد. خداوند روح او را شاد و خرسند دارد و از لغزش و خطايش درگذرد. در قسمت ديگر از اين توقيع آمده است: خداوند پاداش تو را عظيم و بزرگ بدارد و به شما در مصيبت آرامش عنايت فرمايد. تو مصيبت زده شدي و ما هم رنج ديده گشتيم. مفارقت و جدايي او، تو و ما را به مصيبت تنها و فقد (نبودن) او دچار کرد. خداوند او را به رحمت خود در جايگاه و آرامگاهش مسرور و شادمان دارد، و از سعادتمندي و نهايت کمال پدرت آن بود که خداوند متعال چون تو فرزندي را به او عطا کرده است که پس از



[ صفحه 55]



فوتش جانشين گردي و در امور، قائم مقامش باشي، و موجب طلب آمرزش و رحمت خداوند براي او. و من خداي را سپاسگزارم که همانا به مقام و منزلت تو و به آنچه خداوند در تو و پيش تو قرار داده است، شاد و خوشنود دارد. خداوند تو را ياري رساند و نيرومند و استوار و موفق گرداند و سرپرست، مراقب و نگهدارنده تو باشد. [10] عبدالله بن جعفر حميري مي گويد: وقتي عثمان بن سعيد از دنيا به سراي باقي شتافت، نامه اي با خط امام براي ما آمد. - قبلا امام با همان خط با ما مکاتبه داشت. - که در آن ابوجعفر (محمد بن عثمان بن سعيد عمري) به جاي پدر منصوب شده بود. [11] امام - عليه السلام - در توقيع ديگري، ضمن آن که به پرسشهاي اسحاق بن يعقوب کليني پاسخ دادند، نوشتند: و اما، محمد بن عثمان عمري، که خداوند از او و پدرش - که قبلا مي زيست. - راضي و خشنود باشد. همانا او مورد اطمينان و اعتماد من خواهد بود. نوشته اش نوشته من است. [12] عبدالله بن جعفر حميري مي گويند: من از محمد بن عثمان پرسيدم. آيا صاحب الامر را ديدي؟ او فرمود: آري! آخرين ملاقات من با آن بزرگوار در کنار بيت الله الحرام بود که فرمود: الهي آنچه را که به من وعده داده اي فراهم دار. [13] .



[ صفحه 56]



و نيز محمد بن عثمان مي فرمود: صاحب الامر - عليه السلام - هر سال در حج حاضر مي شود. حضرت همه مردم را مي بيند و آنان را مي شناسد. اما مردم او را مي بينند ولي نمي شناسند. [14] نقل است که محمد بن عثمان، قبري براي خود ترتيب داده و آن را با ساج (نوعي پارچه) و... پوشانده بود. آياتي از قرآن کريم و اسامي ائمه - عليهم السلام - را روي آن نوشته، و هر روز داخل قبر مي شد، و يک جزء قرآن را تلاوت مي کرد و سپس از قبر بيرون مي آمد. اين مرد بزرگ و عابد، قبلا روز وفات خود را خبر داده بود و در همان روز پيش بيني شده در گذشت. قبل از آن که رخت سفر از دنيا بر گيرد، گروهي از بزرگان و دانايان شيعه به پيشش آمدند. محمد بن عثمان، ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي را به امر امام زمان - عليه السلام - براي سفارت و ارتباط با حضرت معرفي کردند و فرمود: او قائم مقام من است به او مراجعه کنيد. جناب ابوجعفر محمد بن عثمان عمري در سال (305) هجري قمري رحلت کردند. رحمت بي کران خداوند متعال بر او باد.

جناب ابوالقاسم حسين روح نوبختي نزد همه مردم، موافق و مخالف، عظمت و بزرگي و شان و مقام ويژه اي داشت. او به عقل و بينش و فضيلت و تقوا در نزد مردم مشهور و معروف بود، و عموم



[ صفحه 57]



فرقه هاي مذهبي به اين مرد خدا توجه داشتند. و در زمان نايب دوم (محمد بن عثمان عمري) از سوي او متصدي بعضي از و امور مردم بود، و در ميان ياران خاص محمد بن عثمان به جعفر بن احمد بن متيل قمي بيش از افراد ديگر نزديک بود. حتي در اواخر عمر، محمد بن عثمان، غذايش در خانه جعفر بن احمد و پدرش آماده مي شد، و ميان دوستان نايب دوم، احتمال جانشين شدن جعفر بن احمد متيل از ديگر ياران بيشتر بود. در دقايق پاياني زندگي و در دم جان دادن محمد بن عثمان، جعفر بن احمد در بالاي سر او و حسين بن روح جلوي پايش نشسته بودند. محمد بن عثمان روي به جعفر بن احمد کرد و گفت: اکنون من ماموريت يافته ام که کارها را به ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي واگذار کنم. جعفر بن احمد از جاي خويش بلند شد و دست حسين بن روح را گرفت و او را بالاي سر محمد بن عثمان نشاند و نيز خودش در پايين پايش نشست. [15] امام قائم - عليه السلام - اين توقيع را درباره حسين بن روح نوبختي صادر فرمود: ما او را مي شناسيم و خداوند تمامي خير و رضاي خويش را به ايشان شناساند، و او را با توفيق خويش ياري دهد، و ما از نوشته او آگاهي يافتيم و نسبت به او اطمينان و اعتماد داريم. او را در نزد ما مقام و منزلتي است. که وي را شاد و خرسند مي سازد. خداوند احسان و



[ صفحه 58]



ياري اش را نسبت به او بيفزايد که پروردگار ولي و توانمند بر همه چيزهاست. سپاس آن خداي را که شريک و مثل ندرد و درود و سلام بي کران و فراوان خداوند بر فرستاده او حضرت محمد - صلي الله عليه و آله و سلم - و خانواده اش باد. اين نامه که ذکرش رفت روز يک شنبه ششم شوال سال (395) هجري قمري صادر گرديده است. [16] ابوسهل نوبختي که از متکلمين بزرگ بغداد و از افراد برجسته و دانشمند خاندان نوبختي بود. کتابهاي زيادي را تاليف و تدوين کرد است، از او پرسيدند: چرا نيابت به شيخ ابوالقاسم حسين بن روح رسيد و تو با اين مقام و منزلت و دانش، به مقام نيابت دستي نيافتي؟ گفت: آنان (امامان - عليهم السلام -) بر هر چيزي داناتر و آگاهتر هستند و هر کسي را که برگزينند. - شايسته تر و مناسب تر خواهد بود -. اما من فردي هستم که با دشمنان اسلام برخورد و مناظره مي کنم و اگر نايب حضرت قائم - عليه السلام - بودم، و مکان امام زمان را مي دانستم، - چنانکه ابوالقاسم حسين بن روح به خاطر نيابت از مکان آن حضرت اطلاع دارد. - در بحث و گفتگو پيرامون امام با مخالفانش در تنگنا قرار مي گرفتم. امکان داشت که خويش را کنترل نکنم و جاي زندگي امام را آشکار نمايم. اما ابوالقاسم در خودداري و کتمان اسرار چنان است که اگر حضرت در زير لباس او پنهان شده باشد و ابوالقاسم را تکه تکه



[ صفحه 59]



کنند لباس خود را از رويش بر نمي دارد و او را به دشمنان نشان نمي دهد. [17] ابوالقاسم حسين بن روح، اين مرد خداي و انسان بزرگوار، حدود بيست و يک سال مقام نيابت امام عصر را داشت، و قبل از آن که به دار باقي رود، امور نيابت را به امر حضرت به ابوالحسن علي بن محمد سمري سپرد و در ماه شعبان سال 326 هجري دار فاني را وداع گفت و در بغداد به خاک سپرده شد. اکنون آرامگاه آن مرد بزرگ در آنجا قرار دارد.

نويسنده کتاب منتهي المقال درباره ابوالحسن مي نويسد: جلالت و مقام و منزلتش آن چنان زياد است که نيازي به توصيف و تعريف نخواهد داشت. اين مرد بزرگ و عابد رستگار و انسان والا به فرمان امام عصر - ارواحنا فداه - پس از حسين بن روح نيابت حضرت را به عهده گرفت و به رسيدگي امور شيعيان و پيروان امام پرداخت. مرحوم محدث قمي مي گويد: روزي ابوالحسن سمري - آن گاه که جمعي از مشايخ و بزرگان در نزد او بودند. - فرمود: خداوند به شما در مصيبت علي بن بابويه قمي پاداش بزرگ عنايت فرمايد. او در اين ساعت از دنيا رفت. سپس آن جمع و بزرگان حاضر در خدمت ابوالحسن سمري،



[ صفحه 60]



ساعت و روز و ماه (اين سخن را) يادداشت کردند. هفده يا هيجده روز از آن زمان و گفتار اين مرد خداي گذشته بود، که خبردار شدند که علي بن بابويه در آن ساعت و تاريخ مذکور درگذشته است. [18] علي بن سمري در سال 329 هجري دار فاني را وداع گفته است. [19] گروهي از شيعيان پيش از وفاتش نزد وي جمع شدند و از او پرسيدند چه کسي پس از شما جانشينتان خواهد بود؟ آن مرد بزرگ پاسخ داد: من مامور نشده ام در اين باره به کسي وصيت و سفارش بکنم. [20] آن مرد بزرگ و عابد بزرگوار، توقيعي را که از جانب حضرت امام زمان - عليه السلام - در اين مورد صادر شده بود به شيعيان نشان داد. آنان از روي آن نامه استنساخ کردند که مضمون آن چنين است: بسم الله الرحمن الرحيم اي علي بن محمد سمري! خداوند در مصيبت تو، پاداش برادرانت را عظيم و بزرگ دارد. تو تا شش روز ديگر از دنيا خواهي رفت. پس امور خويش را فراهم بدار، و به هيچ کسي وصيت مکن که بعد از تو جانشين شود. به تحقيق غيبت کبري واقع شود، و ظهوري نخواهد بود تا زماني که خداوند متعال فرمان بدهد و آن مدتي طولاني باشد. تا وقتي که قساوت



[ صفحه 61]



دلها و پر شدن زمين از ستم فراهم آيد. به زودي افرادي نزد پيروان من مدعي مشاهده - ارتباط با امام غايب و به عنوان نايب خاص - مي شوند. آگاه باشيد که هر کسي پيش از خروج سفياني و صيحه (دو علامت هستند که قبل از ظهور امام عصر - ارواحنا فداه - واقع شود). چنين ادعايي نمايد دروغگو و افتراء زننده است. لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم. [21] جناب ابوالحسن سمري در روز ششم از دنيا رفت. [22] نواب خاص امام قائم - عليه السلام - از شريف ترين مردان و پرهيزکارترين انسانهاي عصر خويش و بسيار مورد وثوق و اعتماد شيعيان بودند. پيروان حضرت در طول سالهاي غيبت صغري، پرسشها و مشکلات خود را به آن بزرگوار عرضه کردند و امام - عليه السلام - پاسخ خود را توسط آنان براي شيعيان مي فرستادند. اين چنين ارتباط در آن زمان براي همه ممکن بود و حتي بعضي از افراد شايسته توانستند توسط نواب خاص به خدمت امام شرفياب شوند و به ديدار حضرت نايل گردند. کرامات و معجزاتي که از ناحيه امام زمان - عليه السلام - در اين دوره و به وسيله نايبان خاص بروز مي کرد، شيعيان را نسبت به آنان مطمئن تر و پيروي از مکتب اسلام را ميسرتر مي ساخت. مرحوم شيخ طوسي در کتاب احتجاج مي نويسد: هيچ کدام از نايبان خاص امام - ارواحنا فداه - به نيابت



[ صفحه 62]



برنخاستند، مگر آن که فرمان صريحي از سوي امام - عليه السلام - دريافت کرده باشند، و نيز با تعيين و نصب و معرفي نايب قبلي، شيعه نيز گفتار هيچ کس را نپذيرفت. بعد از بروز نشانه و معجزه اي به دست هر يک از آنان از طرف امام زمان - عليه السلام - که بر راستي گفتار و درستي نيابتشان دلالت مي کرد [23] ، مردم به آنان مي گراييدند و از گفتارشان پيروي مي کردند و به عمل مي آوردند. به هر تقدير با پايان يافتن دوره غيبت صغري، غيبت کبري شروع مي شود و از آن زمان تا کنون ادامه دارد. مردم در دوران غيبت صغري مي توانستند پاسخ مسايل خويش را از حضرت قائم - عليه السلام - توسط نواب خاصش دريافت دارند. اما از آن زمان به بعد ممکن نيست، بلکه مردم بايد مسايل مورد نظر خورد را با نواب عام آن بزرگوار در ميان بگذارند و آنان از پيروان صادق و راهيان حق اند و به حکم تخصصي که دارند و نيز بنا به رواياتي که آورده شده است و حجت مي باشد به استناد آن پاسخ خود را خواهند گرفت. مرحوم کشي مي نويسد: امام زمان - عليه السلام - توقيعي را صادر کردند و در آن فرمودند: عذر و بهانه اي براي هيچ کسي از دوستان ما در تشکيک نسبت به آنچه افراد مورد اطمينان از ما نقل مي نمايند نيست. اينان بدانند که ما اسرار خود را به آنان واگذار کرديم و به ايشان داديم. [24] .



[ صفحه 63]



مرحوم شيخ طوسي، شيخ صدوق و شيخ طبرسي از اسحاق بن عمار نقل مي نمايند که او گفت: مولايمان حضرت مهدي - عليه السلام - در مورد وظايف شيعيان در زمان غيبت فرمودند: هر گاه حوادث و پيشامدهايي که براي شما واقع شود به روايت کنندگان حديث ما مراجعه کنيد، که آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان مي باشم. [25] مرحوم طبرسي در کتاب احتجاج خود را از امام صادق - عليه السلام - نقل مي کند که حضرت ضمن حديثي مي فرمايد: هر يک از فقها که مراقب نفس و نگهبان دين و مخالف هوا و هوس و مطيع فرمان مولايش (يعني ائمه اطهار - عليهم السلام -) باشد، بر همه مردم و شيعيان لازم است که از او تقليد کنند. [26] بدين وسيله امور همه مسلمانان در دوره غيبت کبري به دست ولي فقيه قرار گرفته است که بايد با نظر او تمام کارها انجام گيرند و به جريان افتند. اگر چه منصب فتوا و قضاوت و حکم براي فقها از پيش توسط معصومان - عليهم السلام - قرار داده شده بود، ولي رسميت مرجعيت و زعامت فقهاي اسلام از اين تاريخ عملي است و تا ظهور حضرت امام زمان - عليه السلام - ادامه خواهد داشت. بر همگان فرض است که در امور خود به احکام و دستورات ولي فقيه رجوع کنند و از او اطاعت نمايند.



[ صفحه 64]




پاورقي

[1] اعيان الشيعه، جلد چهارم، بخش سوم صفحه 21.

[2] منتهي المقال، المهدي صفحه 181.

[3] اعيان الشيعه، جلد چهارم، بخش سوم صفحه 16.

[4] اعيان الشيعه، جلد چهارم، بخش سوم صفحه 16.

[5] بحارالانوار جلد پنجاه و يک صفحه 344.

[6] بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحه 344.

[7] المهدي صفحه 181 و بحارالانوار جلد پنجاه و يک صفحه 346.

[8] انوار البهيه صفحه 324.

[9] توقيع در لغت به معني حاشيه نويسي است. اصطلاحا به دستورات و نامه هاي خلفاء نيز گفته مي شد؛ و در کتب علماي شيعه به فرمانهايي گفته مي شود که در زمان غيبت از طرف امام غايب به شيعيان مي رسيد.

[10] بحارالانوار، جلد پنجاه و يکم صفحه 349، غيبت شيخ طوسي صفحات 220 و 219.

[11] بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحه 349.

[12] بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحات 350 و 349، و کشف الغمة جلد سوم صفحه 457.

[13] بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحه 351.

[14] بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحه 351.

[15] بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحه 354.

[16] بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحه 354.

[17] بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحه 359، و الکني و الالقاب جلد اول صفحه 91.

[18] الکني و الالقاب. جلد سوم صفحه 231، بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحه 361.

[19] غيبت شيخ طوسي صفحه 242.

[20] بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحه 360.

[21] کمال الدين، مرحوم شيخ صدوق صفحه 193.

[22] اعيان الشيعه، جلد چهارم جزء سوم صفحه 21. و قاموس الرجال، جلد هفتم صفحه 51.

[23] بحارالانوار، جلد پنجاه و يکم صفحه 362.

[24] بحارالانوار، جلد پنجاه و يک صفحه 362.

[25] المهدي صفحه 182 و 183.

[26] المهدي صفحه 182 و 183.