بازگشت

پيشگفتار


حمد ايزد يکتا را، سپاس قادر توانا را، ثنا دادار جهان آرا را، درود خاتم پيامبران را و تحيت و سلام خاندان رسالت را، خصوصا خاتم آنان حضرت اباصالح المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف). نمي دانم با چه زباني سپاس حق به جا آورده و با چه بياني شکر اين نعمت گذارم. که لطف خداي لطيف و عنايت اولياء گراميش چند سالي است رفيقم گشته و موفق به نوشتن سطور و فراهم آوردن نوشتاري نسبت به امام عصر حضرت حجه بن الحسن العسکري عليهم السلام - آن هم مناسب با نقص خود نه متناسب با کمال آن وجود مقدس - شده ام، با اينکه هيچ لياقت و قابليتي از اين سو نبوده و نيست، هر چه بوده و هست فضل عظيم و لطف عميم آن سو است. آري هر چه هست از آن ناحيه است که ناحيه، فقط آن ناحيه مقدسه است و ديگر هيچ نيست.



اي فروغ حسن ماه از روي رخشان شما

آب روي خوبي از چاه ز نخدان شما



عزم ديدار تو دارد جان بر لب آمده

بازگردد يا بر آيد؟ چيست فرمان شما





[ صفحه 14]





دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذري

کاندرين ره کشته بسيارند قربان شما



اي شهنشاه بلند اختر خدا را همتي

تا ببوسم همچو اختر خاک ايوان شما [1] .



باري دو کتابي که به عناوين: سوگند به نور شب تاب (شرح دعاي شب نيمه شعبان) و سلام بر پرچم افراشته (شرح سلام هاي زيارت آل يس) تقديم حضور دوستان حضرتش شد، از دو جهت ادامه اين مسير و تکاپوي اين طريق را فراهم آورد که يکي نسبت به خودم بود و ديگري راجع به ديگران، اما آنچه به خودم مربوط مي شود اينکه: فکر مي کردم در دنيا هر کس به چيزي تعلق و بستگي پيدا کرده و يا به کسي دل سپرده پيوسته مي خواهد به هر نحوي که ممکن است با آن دل داده اش سخن بگويد و از او حرف بشنود، همه جا او را مطرح کند، همه را به او متوجه سازد و پيوسته با او در تماس و ارتباط باشد. گويا هستي براي او خلاصه در آن محبوب مي شود و وجود براي او معنائي جز آن عزيزش ندارد. اين نوشته ها براي نويسنده چنين وضعي داشته و دارد. آخر جاناني داريم در پس پرده غيبت، دل داده اي داريم در زندان عزلت، نازنين ياري داريم در بدر ديار غربت، آقا و مولائي داريم آواره بيابان هجرت، ماهي داريم در چاه وحدت و امامي داريم ماموم مشيت.



[ صفحه 15]



راهي به او نداريم، نشاني از او نمي دانيم و از جايگاهش با خبر نيستيم. ليت شعري اين استقرت بک النوي، بل اي ارض تقلک او ثري ابر ضوي ام غيرها ام ذي طوي؟ جمله اي از دعاي شريف ندبه [2] باشد که اين اوراق و صفحات و اين خطوط و سطور، نامه اي باشد به ديار يار و وسيله ارتباطي با آن گرامي تر از جان، که به او رواست اين چنين نامه نوشتن و خامه بر گرفتن.



قلم بتراشم از هر استخوانم

مرکب گيرم از خون رگانم



بگيرم کاغذي از پرده دل

که بنويسم به يار مهربانم [3] .



اما آنچه مربوط به دگران مي شد اينکه: مي ديدم گوشه و کنار جمعي از آنچه آورده ايم ياد مي کنند و به اين وسيله به ياد آن يادگار و وارث همه سلف صالح مي افتند پس چه بهتر که تا تواني هست توان را در اين راه کار گرفته، از جان مهرشان نوشيده و در قالب کلمات و ترسيم خطوط و سطور جرعه اي از باده و دادشان در کام دل دوستان فرو ريزيم.



لي حبيب عربي مدني قرشي

که بود درد و غمش مايه شادي و خوشي



فهم رازش نکنم او عربي من عجمي

لاف عشقش چه زنم او عربي من حبشي





[ صفحه 16]





ذره وارم به هواداري او رقص کنان

تا شد او شهره آفاق به خورشيد و شي



صفت باده عشقش ز من مست مپرس

ذوق اين مي نشناسي به خدا تا نچشي



مصلحت نيست مرا سيري از آن آب حيات

ضاعف الله به کل زمان عطشي



گر چه صد مرحله دور است ز پيش نظرم

وجهه في نظري کل غداه و عشي [4] .



اميد است مستي باده محبت و شور و وجد جام مهرشان هر چه زودتر پيوند به سبوي وصالشان پيدا کند و کام دل تشنگان باديه هجران و خستگان بيداء غيبتشان دردي کش عصر ظهورشان گردد.



از باده وصل خود ما را بچشان جامي

ما را نبود جانا غير از تو دل آرامي



گفتي ز کفم دردي از درد بيا شامي

اي درد توام درمان در بستر ناکامي



وي ياد توام مونس در گوشه تنهائي [5] .

در نظر است به لطف حق متعال و عنايت حضرت صاحب الامر عليه السلام در اين نوشتار آنچه مربوط به قبل از ولادت آن وجود مقدس است



[ صفحه 17]



بياوريم و لذا آن را حديث قبل از ميلاد ناميديم تا اگر توفيق رفيق گردد، دو نوشته ديگر يکي حديث شب ميلاد و ديگري حديث بعد از ميلاد پي در پي فراهم آيد. لازم به تذکر است هر چند در اين زمينه سخن بسيار گفته اند و تاليف فراوان آورده اند و خدمات همگي منظور نظر آن وجود مقدس بوده و مورد سپاس و تقدير است ولي (کم ترک الاول للاخر) اميد است اين سطور حاوي نکات و دقائقي باشد که جايگاه خاص خود را همانند دو نوشته گذشته پيدا کند.

اين مجموعه از سه قسمت تشکيل مي شود:

1 - نويد ميلاد و بشارت مولود

2 - تفسير و تاويل يک آيه

3 - حديث قبل از ميلاد.

نيمه شب پنجشنبه - بيستم شعبان المعظم 19/ 9/ 1377 - 1419 مشهد مقدس - سيد مجتبي بحريني.



[ صفحه 21]




پاورقي

[1] ديوان حافظ غزل 11.

[2] بحار الانوار ج 102 ص 108.

[3] ديوان بابا طاهر عريان ص 22.

[4] از نسخه خطي اشعار مرحوم شهودي - ثقه المحدثين حاج شيخ عبدالله واعظ يزدي رحمه الله.

[5] از نسخه خطي اشعار مرحوم شهودي - ثقه المحدثين حاج شيخ عبدالله واعظ يزدي رحمه الله عليه.