پيامي از سامرا
فرزندانم! آنچه تا کنون براي شما گفتم، قطره اي از درياي زحمات و مصيبت هايي است که انبيا و اوصيا براي برپايي دين حق تحمل کردند. ديديد که هر کدام از آن بزرگواران، به نوعي و شکلي، گرفتار ستم حاکمان غاصب و ناسپاسي مردمان جاهل بودند. حقيقت تلخي که اين بار ديدم، نوعي جديد از آزارهاي جسمي و روحي بود که امام هادي عليه السلام را به آن گرفتار ساختند. کشاندن حضرتش از مدينه رسول خدا صلي الله عليه و آله، به سامرا - پايتخت نوساز عباسيان - جاي دادن حضرتش در دار الصعاليک (خانه ويژه افراد سفله و پايين اجتماع) و آن گاه تحت نظر گرفتن حضرتش در خانه اي که بعدها مدفن آن بزرگوار شد، تنها نمونه اي از اين مصائب و گرفتاري ها است. از همان زمان، ارتباط مستقيم شيعه با امامانشان محدود شد. و بيشتر ارتباط ها، به وسيله نامه ها انجام گرديد. مگر آن بزرگوار چه کرده بود که دشمنان، امت را از فيض حضور خدمت و کسب فيض مستقيم از حضرتش محروم کردند؟ و چرا امت که مدعي مسلماني بود، اين ستم بر امام خود را پذيرفت؟ نگاهي به آن زندگاني پر برکت - که همچون عمر شکوفه، کوتاه بود - نشان مي دهد که امام هادي صلوات الله عليه، وارث و وصي پدران بزرگوار خود عليهم السلام بود، که در زيارت جامعه کبيره، صفت مشترک همه آن پيشوايان نور را اين گونه بيان مي دارد: به سوي راه خدا، با حکمت و موعظه نيکو فرا خوانديد. و جانهاي خود را در راه رضاي او فدا کرديد.
[ صفحه 78]
و هر آنچه در آن مسير به شما رسيد، بر آن صبر کرديد. نماز را بر پا داشتند، زکات داديد، امر به معروف و نهي از منکر نموديد، در راه خدا جهاد کرديد، به حق جهاد، تا آنجا که دعوت الهي را آشکار نموديد، فرائض او را روشن فرموديد، حدود خدا را بر پا داشتند، شرايع احکام او را نشر داديد، سنت او را به پا داشتيد. در اين راه به رضاي الهي رسيديد، و تسليم قضاي او شديد... [1] به راستي، با خانداني که تنها در وصف آنان مي توان گفت: حق، تنها با شما و در شما و از شما و به سوي شما است، و شما اهل و معدن آن هستيد. [2] هر گاه خير ياد شود، شما اول آن، ريشه و شاخه آن، معدن و جايگاه و نهايت آن هستيد. [3] با چنين خانداني، چنان برخوردي سزاوار بود؟ اما ديديم که چنان کردند و سزاي آن را ديدند. چرا که اين خاندان همچون کشتي نوح نجات امت هستند: شما دروازه اي هستيد که مردم به سبب آن آزمايش مي شوند: هر کس از سوي شما آمد، نجات يافت. و هر کس از سوي شما نيامد، هلاک گشت. [4] امت اسلام، بارها در اين امتحان خدايي، شکست خود را اعلام داشته بود. و اکنون نوبت به مردم زمان امام هادي صلوات الله عليه رسيد، که مردم با سوء اختيار خود، اين حقيقت روشن را به خوبي نشان دادند، که صدها سال پيش از آن خداي تعالي مکررا فرموده بود: تنها اندکي از بندگان من، (نعمت ها را) شکر گزارند. [5] .
[ صفحه 79]
در چنين فضايي تيره و تار، امام هادي صلوات الله عليه براي معدود افراد شيعه خود، دعا مي فرمود. و در ضمن قنوت خود، خدايش را به حق اسماء او سوگند مي داد، که: پيروان مرا از کساني بگردان که حق به آنها عرضه شد، پس آن گاه تصديقش کردند. از آنان سخن گفتن خواستند، و آنان در کمال امن و امان سخن گفتند. خدايا! توفيق اهل هدايت، اعمال اهل يقين، خير خواهي اهل توبه، عزم اهل صبر، تقيه اهل ورع، کتمان صديقان را براي آنها از پيشگاه حضرتت مي خواهم... [6] اين شيعيان واقعي کيانند؟ آنانند که در زيارت موالي خود عليهم السلام عرضه مي دارند. - نه تنها به زبان، بل به دل و جان - که: خدا را گواه مي گيرم، و شما را گواه مي گيرم که من مومن هستم به شما و به آنچه آورديد... منتظر امر شمايم، چشم به راه دولت شما هستم، به کلام شما عمل مي کنم... و ياري من براي شما آماده است، تا آن گاه که خداي تعالي دين خود را به سبب شما زنده گرداند، و شما را در ايام خود (دوره رجعت) به دنيا بازگرداند، براي عدل خود شما را ظاهر و غالب سازد، و در زمين خود تمکين بخشد. و خدا، مرا از کساني قرار دهد که آثار شما را پي مي گيرند، راه شما مي پيمايند، هدايت شما را به جان مي پذيرند، در زمره شما محشور مي شوند، در رجعت شما باز مي گردند، در زمان دولت شما قدرت مي يابند، در زمان غافيت شما شرافت مي يابند، در دوران
[ صفحه 80]
(قدرت) شما تمکين مي گيرند، و در آن فردا ديدگانشان به ديدار شما روشن مي گردد... [7] من - که زمين ام - وقتي اين کلمات را از مولايم شنيدم، بار ديگر عزم خود را جزم کردم که براي ياران حضرتش رام و نرم باشم، بر پاهاي آنان با کمال افتخار بوسه بزنم، و با تمام وجود، ميزبان آنها باشم، و در خدمتشان با کمال افتخار بکوشم، چرا که حيات واقعي من به عبادات و خدمات آنها بستگي دارد. من که حيات خود را مديون آنها هستم، چرا اين گونه در خدمتشان نباشم؟ هنوز از ياد نمي برم، آن روزي را که مولايم امام هادي صلوات الله عليه فرمود: اگر نبودند کساني بعد از غيبت قائم شما، که عالمان دعوت کننده به سوي حضرت مهدي و راهنمايان مردم به اويند، و از دين خدا با برهان هاي الهي دفاع مي کنند، و بندگان ضعيف خدا را از شبکه هاي ابليس و پيروانش و از دامهاي نواصب نجات مي دهند، (اگر چنين عالمان دعوت کننده به سوي حضرت بقيه الله نمي بودند) هيچ کس باقي نمي ماند، مگر اينکه از دين خدا بيرون مي رفت. اما اينانند که زمام دلهاي ضعفاي شيعه را نگاه مي دارند، همچنان که صاحب کشتي، سکان آن را به دست خود نگاه مي دارد. اينان نزد خداي عز و جل، برترين افراد هستند. [8] آي مردم! با شما هستم! من از زمان حضرت هادي عليه السلام اين سخن را به خوبي ثبت کردم تا اکنون به گوش شما برسانم: شما اکنون اين توفيق را يافته ايد که دوره زماني بعد از غيبت حضرت مهدي عليه السلام را درک کنيد. پس بکوشيد تا از عالمان دين باشيد که مردم
[ صفحه 81]
را به سوي حضرتش فرا مي خوانند، تا از برترين افراد نزد خداي عز و جل باشيد. اين خوان گسترده نعمت الهي است. اکنون زمان امتحان شما فرا رسيده است، که آيا جزء همان معدود افراد هستيد که شکرگزار نعمت هايند، يا از اکثريت که کفران نعمت مي کنند؟ من در انجام وظيفه ام (انتقال اين پيام و بشارت حضرت هادي صلوات الله عليه) به شما کوتاهي نکردم. شما از اين مژده بر حق الهي چه بهره اي مي گيرند؟
پاورقي
[1] زيارت جامعه کبيره.
[2] زيارت جامعه کبيره.
[3] زيارت جامعه کبيره.
[4] زيارت جامعه کبيره.
[5] سوره سبا، آيه 13.
[6] ربيع الانام، ص 98 - 97.
[7] زيارت جامعه کبيره.
[8] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 4 ص 209 - 208، نقل از تفسير امام حسن عسکري عليه السلام.