امام مظلوم و امام منصور
هر چه غربت و مظلوميت خاندان پيامبر عليهم السلام را بيشتر مي ديدم، در انتظار آن روز نوراني بيشتر لحظه شماري مي کردم. حدود سي سال پس از عاشوراي جانگداز، در خدمت امام سجاد صلوات الله عليه بودم. و در نهايت، جز زندگي غريبانه و مرگي غريبانه تر نديدم. وقتي تمام هستي خود را در بقيع غريب خلاصه کردم، با همه وجود خود، بدن مجروح سيد الساجدين را در برگرفتم. به اين اميد که اين، آخرين برخورد زشت امت با امام خود باشد. اما تمام آن قصه ها در زمان امام محمد باقر صلوات الله عليه نيز ادامه يافت. بار ديگر، اوج فضائل و قله مظلوميت را يکجا در خانه حضرت باقر العلوم در مدينه يافتم. از قرائن، مي شد فهميد که باز هم بايد منتظر بمانم. ولي وقتي بيان
[ صفحه 55]
صريح حضرت باقر عليه السلام را شنيدم، ديگر ترديدي برايم باقي نماند. آن روز ديدم که پيرمردي نابينا - به نام ابوالجارود - از راهي دور به خدمت حضرت باقر عليه السلام شتافت. و از حضرتش خواست که تمام دين را در چند جمله کوتاه بيان کند، زيرا که قدرت نداشت پيوسته به ديدن حضرتش برود. اينجا بود که دهان حق گوي باقر العلوم صلوات الله عليه به وحي الهي باز شد. و اقيانوسي از حقايق را در ظرف اين چند سطر جا داد: - اگر چه سخن کوتاه گفتي، اما درخواست بزرگي بيان داشتي. به خدا سوگند، به تو مي گويم که ديني را که خودم و پدارنم، خدا را بدان مي پرستيم، چيست: - شهادت بر وحدانيت خدا و رسالت محمد صلي الله عليه و آله - اقرار به حق بودن آنچه از نزد خدا رسيده است - ولايت ولي ما - برائت از دشمن ما - تسليم در برابر امر ما - انتظار قائم ما - کوشش (در امر دين) - ورع (پرهيز از گناه و شبهه [1] و من از اينجا، اهميت انتظار را شناختم، که در اين منشور هشت ماده اي، چه جايگاه ويژه اي دارد. فرزندانم! آي آدمها! درس بزرگي ديگر از باقر العلوم صلوات الله عليه گرفتم، که دوست دارم خلاصه اي از آن را هم برايتان بگويم. پس از واقعه کربلا، گروهي از افراد براي خونخواهي شهداي کربلا
[ صفحه 56]
و قصاص از جنايتکاران اموي، قيام کردند. يکي از آنها مختار ثقفي بود که بسياري از آن جنايتکاران را به مجازات جنايتهايشان رسانيد. تمام دوستان و شيعيان اهل بيت از اين مجازات، خوشحال بودند. و جمع زيادي از آنان گمان مي کردند که انتقام شهداي کربلا گرفته شده، و دوره غلبه و پيروزي اهل بيت بر دشمنان فرارسيده است. از شما چه پنهان، من هم وقتي خون شمر و حرمله و ابن زياد را - در حال خواري و ذلت - بر پشت خود ديدم، در همين فکر بودم. اما روزي با دو گوش خودم شنيدم که حضرت باقر العلوم صلوات الله عليه، با يکي از ياران نزديک خود، به نام مالک جهني پيرامون ابعاد جنايت دشمنان در روز عاشورا، و اعمال شيعيان در آن روز سخن مي گفت. و از جمله فرمود: وقتي در آن روز با هم ديگر ملاقات کردند، در مقام تسليت گفتن به يک ديگر، اين جمله را بگويند: خداوند، پاداشهاي ما را در مصيبتمان به (عزاي) امام حسين عليه السلام بزرگ بدارد. و ما و شما را از خونخواهان حضرتش - به همراهي ولي او امام مهدي از آل محمد عليهم السلام - قرار دهد. [2] من - زمين - سراپا گوش بودم، و کلمات نوراني حضرت باقر عليه السلام را با گوش جان مي شنيدم. با شنيدن هر کلمه اي، يکي از سوالات من به پاسخ مي رسيد، به ويژه سوالات پس از واقعه تلخ و جانسوز عاشورا، که روز به روز برايم سخت تر مي شد. سالها پس از قيام مختار، فهميدم که خداي ما، او را خونخواه واقعي امام حسين عليهم السلام قرار نداده است. آري، من همچنان گوش مي دادم، که ديدم امام باقر عليه السلام متن زيارتي براي روز عاشورا، به آن چند نفر شيعه اندک مي آموزد. در ضمن کلمات آن زيارت به اين جملات، حساس شدم که مي فرمود:
[ صفحه 57]
- پس درخواست مي کنم از خدايي که مقام تو را گرامي داشت که خونخواهي حضرتت در رکاب امام منصور از اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله را نصيب من فرمايد... - و از او مي خواهم که مرا به مقام محمود که براي شما نزد خدا هست، برساند، و خونخواهي شما را - در رکاب امام مهدي سخنگوي به حق از شما اهل بيت - روزي من فرمايد. [3] اين جملات را که شنيدم، تازه فهميدم که چرا خداي ما، در قرآن جاودانه اش، از دو تن سخن گفته است: - آن که مظلوم کشته شد. - و آن که قصاص خون او مي کند که منصور است. [4] اينجا فهميدم که امام منصور، همان امام مهدي است، و او، بزرگواري است غير از امام باقر صلوات الله عليه، که حضرتش به شيعيان توصيه مي فرمايد که هر روز زيارت عاشورا بخوانند، و از خدا بخواهند توفيق خونخواهي امام مظلوم سيدالشهدا عليه السلام را در رکاب امام منصور، مهدي آل محمد عليه السلام به آنها نصيب فرمايد. تکليف من روشن شد: انتظار، صبر، لحظه شماري براي قيام و ظهور امام منصور، که خدايش ياري مي کند تا ريشه کفر و ظلم را از بيخ و بن براندازد. پس باز هم در انتظار ماندم...
پاورقي
[1] معجم احاديث الامام المهدي عليه السلام، ج 3 ص 220.
[2] کامل الزيارات، باب 71، حديث 7. و مفاتيح الجنان، اعمال روز عاشورا.
[3] زيارت عاشورا.
[4] سوره اسراء، آيه 33.