بازگشت

شرط ايمان


خداوند متعال در قرآن، برخي از مسلمانان را شايسته مقام ايمان ندانسته، نام مسلمان را مناسب آنان معرفي نموده مي فرمايد: قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لکن قولوا اسلمنا. [1] اعراب مدعي ايمان شدند، اي پيامبر، به آنان بگو که لياقت ايمان نداريد، ولي بگوييد که ما اسلام آورديم. پس بين مسلمان و مومن تفاوت است. اين تفاوت در کجا است؟ مومن چه اعتقادي دارد که مسلمان ندارد؟ تفاوت ايمان و اسلام، غير از اعتقاد قلبي و عمل به مباني ديني، در اعتقاد به اصل مهم ولايت اهل بيت عليهم السلام نهفته است. مومن کسي است که به جانشينان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، از اميرالمومنين گرفته تا حضرت مهدي عليه السلام، به همگي آنان معتقد بوده آنان را جانشينان پيامبر و حجج الهي بداند. کسي که اين اعتقاد را ندارد، شايسته لقب مومن نيست. فردي از امام صادق عليه السلام درباره فرق اسلام و ايمان پرسيد. امام صادق عليه السلام فرمودند:



[ صفحه 16]



الاسلام هو الظاهر الذي عليه الناس: شهاده ان لا اله الا الله وحده لا شريک له و ان محمدا عبده و رسوله و اقام الصلاه و ايتاء الزکاه و حج البيت و صيام شهر رمضان، فهذا الاسلام. و قال: الايمان معرفه هذا الامر مع هذا، فان اقر بها و لم يعرف هذا الامر کان مسلما و کان ضالا. [2] اسلام همان اعتقاد آشکاري است که مردم بر آن هستند. يعني گواهي به توحيد خداوند متعال و نبوت پيامبر اکرم و بر پاداشتن نماز و پرداخت زکات و انجام حج و روزه ماه رمضان، اين اسلام است. ولي ايمان عبارت است از اعتقاد به امامت اهل بيت عليهم السلام همراه با مباني قبل (توحيد و نبوت و... (، پس اگر فرد، به اسلام اقرار نمود و ولايت اهل بيت را نشناخت، مسلمان گمراه است (مومن نخواهد بود). در روايتي ديگر، حضرت باقر يا امام صادق عليهما السلام ايمان را اين گونه توصيف فرموده اند: لا يکون العبد مومنا حتي يعرف الله و رسوله و الائمه کلهم و امام زمانه و يرد اليه و يسلم له. هيچ کس مومن نخواهد بود مگر اينکه خدا و پيامبرش و همه امامان را بشناسد به معرفت امام زمانش نائل آيد و مسائل را به او ارجاع دهد و تسليم فرمان امام زمانش باشد. [3] .



[ صفحه 17]



فردي از اميرالمومنين درباره حداقل ايمان و کفر و گمراهي پرسيد، امام در پاسخ فرمودند: حد اقل ايمان آن است که خداي بزرگ، خود را به انسان بشناساند، پس انسان به اطاعت خدا اقرار کند، سپس خدا پيغمبرش را بشناساند و انسان به نبوت و دريافت تعاليم دين اقرار کند. (آن گاه خدا) حجت خود بر خلق و گواه بر خلق را به انسان معرفي نمايد و انسان به فرمانبرداري او اقرار نمايد... و حد اقل گمراهي آن است که انسان حجت خدا در زمين و گواه خدا بر خلق را که خداوند به اطاعت اوامر نموده و ولايت او را واجب کرده است نشناسد. [4] مام کاظم به نقل از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: من احب ان يلقي الله عز و جل و قد کمل ايمانه و حسن اسلامه فليتول الحجه بن الحسن المنتظر صلوات الله عليه. کسي که مي خواهد در حالي خدا را ملاقات کند که ايمان او کامل و اسلام او نيکو باشد پس به ولايت حجه بن الحسن که همه در انتظار اويند معتقد شود. [5] به همين جهت، در زيارت امام زمان عليه السلام خطاب به آن حضرت مي گوييم: السلام عليک يا باب الله الذي لا يوتي الا منه، السلام عليک يا سبيل الله الذي من سلک غيره اهلک.



[ صفحه 18]



سلام بر تو اي دروازه (دين) خدا که جز از طريق آن نمي توان (به سوي خدا) آمد، سلام بر تو اي راه خدا که هر کس غير آن را رود، هلاک مي گردد. پس اعتقاد به ولايت ائمه اطهار عليهم السلام و در زمان حاضر، ايمان به امامت و ولايت حضرت مهدي عليه السلام لازمه ايمان هر مومني است که بدون آن، کسي به جرگه ايمان وارد نمي گردد.



[ صفحه 19]




پاورقي

[1] حجرات: 14.

[2] تفسير برهان 212:4 ح 5 (ذيل آيه فوق) - کافي 25:2 و 24 ح 4.

[3] کافي 180:1 ح 2.

[4] کتاب سليم:59 و 58 ح 9 - کافي 415:2 و 414 ح 1.

[5] بحار 108:27 ح 80، بنابر اين قاعده، منافقيني که از سر ترس يا طمع، اظهار اسلام کردند، و قلبا اعتقادي به توحيد يا نبوت نداشتند، در ظاهر و در عالم دنيا مسلمان محسوب مي گردند.