قيام حضرت مهدي و تشکيل حکومت واحد جهاني
مقاله اي از استاد بزرگوار حضرت آيه الله سبحاني.
در اواخر قرن نوزدهم و بخشي از آغاز قرن بيستم که غرب در تب و تاب ناسيوناليسم، و نژاد پرستي فرو رفته بود و موسوليني و هيتلر به بهانه برتري نژاد، جهان را به خاک و خون مي کشيدند، و سياستمداران به جاي نجات انسان ها، به فکر توسعه سلطه نژادي و قومي بودند، ناگهان انديشه انترناسيوناليسم و لزوم حکومت واحد جهاني در نظر برخي از دانشمندان غرب، قوت گرفت و طرحهائي در اين مورد ارائه گرديد. علت پيدايش اين فکر، و به عبارت روشن تر: علت تجديد اين انديشه که در اقوام پيشين سابقه ديرينه دارد، همان هيولاي مخوف جنگهاي جهاني اول و دوم بود که به صورت وحشتناکي خود را نشان داد، و تنها در جنگ اول جهاني حدود 9 ميليون نفر کشته و 22 ميليون نفر معلول و ده ميليون نفر مفقود الاثر شدند، و تلفات جنگ دوم جهاني بسيار وحشتناک تر از جنگ نخست بود. اين نبردهاي جهان عملا ثابت کرد که وجود مرزهاي مصنوعي
[ صفحه 48]
ميان ملت ها عامل جنگ و نبرد و مايه خونريزي و بدبختي است، همچنان که نژاد و قوميت بطور کلي ناسيوناليسم و نژاد پرستي همين عواقب مشابه را نيز در بردارد. تاسيس جامعه ملل پس از جنگ جهاني اول که در آن 26 کشور عضويت داشتند و يا تاسيس يک جامعه جهاني به نام سازمان ملل متحد، و اتحاديه هاي بين المللي وابسته به آن، پرتوي از فکر تاسيس حکومت واحد جهاني است که هنوز به صورت يک فکر و انديشه در ميان متفکران مطرح مي باشد، تا آنجا که گروهي از متفکران پيش بيني مي کنند که ممکن است سازمان ملل متحد که به صورت يک پارلمان جهاني است در آينده بصورت مرکز يک حکومت واحد جهاني در آيد. گروهي از متفکران، از اين گام فراتر نهاده و طرح يک حکومت واحد جهاني را پي ريزي کرده اند و در اين مورد، از يک قوه مقننه، و يک قوه مجريه، و يک قوه قضائيه گزارش مي دهند. اين گروه در اعلاميه اي که در کنگره توکيو در سال 1963 منتشر کرده اند ياد آور شده اند که چون صلح دائمي هرگز به وسيله عهد نامه ها و پيمانها عملي نمي شود و سازمان ملل متحد، به خاطر اينکه فاقد قوه اجرائي است، مصوبات او از دائره پند و اندرز فراتر نمي رود، از اين جهت براي صلح دائمي و حفظ شرف و خون و مال انسانها چاره اي جز تشکيل يک حکومت واحد جهاني نيست. اين گروه براي پياده کردن اين انديشه طرحي را پيشنهاد کرده و
[ صفحه 49]
مي گويند: براي تشکيل حکومت واحد جهاني، لازم است امور زير تحقق يابد:
1 - پارلمان جهاني:
در اين نقطه همه کشورهاي جهان بايد در آن عضويت داشته باشند، و نماينده پر جمعيت ترين کشورها، بيش از کشورهاي ديگر راي خواهد داشت.
2 - ارتش جهاني:
هدف از تشکيل آن، حفظ صلح جهان است و اين قدرت در اختيار شوراي عالي اجرايي، قرار خواهد گرفت.
3 - شوراي عالي اجرايي:
اين شورا قوه مجريه پارلمان جهاني خواهد بود.
4 - ديوان دادگستري بين المللي:
اين چنين گرد هم آيي ها و طرحها و پيشنهادها حاکي است که متفکران در آستانه پذيرش امکان تحقق يک حکومت واحد جهاني هستند که در گذشته به صورت يک تز ممتنع و محال تلقي مي شد. در حالي که اين چنين انديشه ها و طرح ها مايه خوشوقتي است، ولي بطور مسلم، بشر امروز با اخلاق مادي که دارد، موفق به تشکيل چنين حکومت واحد جهاني نخواهد شد، زيرا پيشنهاد دهندگان و
[ صفحه 50]
طراحان و مجريان و داوران، همه و همه يک رشته مردمي هستند که روح خود خواهي، و خود محوري بر آنها حاکم بوده و در درون خود عشق به انسانها را احساس نمي کنند. اگر در آغاز کار هم حسن نيستي داشته باشند، در اثناء کار، خود خواهي و مقام خواهي، و نژادگرايي و دهها عوامل اخلاق مادي، آنان را منحرف کرده و سرانجام اين طرح به سرنوشت جامعه ملل و سازمان ملل متحد کنوني دچار مي شود، و به صورت يک عروسک طلايي در دست ابر قدرتها در مي آيد. تا يک نوع معنويت و پاکي، و تقوي و خداترسي و ايمان به خدا و سراي ديگر، در طراحان و موسسان و مجريان حکومت واحد جهاني پديد نيايد، هيچ گاه اين طرحهاي خوش خط و خال نتيجه بخش نمي باشد و سرانجام ابزاري مي شود در دست ابر قدرتها، آن هم براي محو حقوق مستضعفان و ملت هاي ضعيف و ناتوان جهان. ولي به حکم باش تا صبح دولتش بدمد اين انديشه، نشانگر يک نوع ياس و نوميدي در متفکران و انديشمندان جهان نسبت به کليه سازمانهاي بشري و تشکيلات مادي است که مدتهاست، متفکران ما چشم اميد به آنها بودند و درمان دردهاي خود را از آن مي طلبيدند، در حالي که اگر اين نوع سازمانها مايه درد و رنج نباشند، منبع خير و برکت نيستند و همگي مصداق مرا به خير تو اميد نيست، شر مرسان مي باشند، و اگر هم اين گفتار مبالغه آميز باشد، بالاخره سازمان ملل، گره گشا نبوده و از نفوذ ابر قدرتها مصون نيست.
[ صفحه 51]