بازگشت

اسامي روايت کنندگان درباره حضرت مهدي از مردان و زنان اصحاب ر


1 - علي بن ابي طالب، 2 - عمار بن ياسر، 3 - حذيفه يماني، 4 - ابوسعيد حذري، 5 - طلحه بن عبيدالله، 6 - ابن عمر، 7 - عبدالله بن مسعود، 8 - جابر بن عبدالله، 9 - عبدالرحمان بن عوف، 10 - عمر بن خطاب، 11 - ابن عباس، 12 - ابوهريره، 13 - انس بن مالک، 14 - ابو امامه، 15 - هلالي، 16 - ابوطفيل، 17 - الحسن عليه السلام 18 - الحسين عليه السلام، 19 - ثوبان، 20 - ابي بن کعب، 21 - جابر بن سمره، 22 - جابر صدفي، 23 - عبدالله بن عمرو بن عاص، 24 - عمرو بن عاص، 25 - ام سلمه، 26 - عايشه، 27 - اسماء بنت عميس، 28 - ام حبيبه. در اينجا، بعد از ذکر اسامي، به خاطر افزايش آگاهي خواننده، و خالي نبودن اين نوشتار از متون اين احاديث، و نيز بمنظور کسب ثواب و اجري که در احاديثي مانند: من حفظ من امتي اربعين



[ صفحه 24]



حديثا حشره الله يوم القيامه فقيها [1] وعده داده شده است [2] ، در صدد بر آمديم، که چهل حديث از احاديث نقل شده در اين کتاب را - که افزون از دويست حديث مي باشد - در اين نوشتار ذکر نماييم. - و ما توفيقي الا بالله -

1 - احمد، و ابن ابي شيبه، و ابن ماجه، و نعيم بن حماد، در کتاب فتن از علي عليه السلام، نقل کرده است که فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: مهدي عليه السلام از ما اهلبيت است، خداوند امر او را در يک شب اصلاح خواهد فرمود. (ب 2، ح 1، 89).

2 - ابوداود، و ابن ماجه، و طبراني، و حاکم، از ام سلمه روايت کرده اند که گفت: شنيدم رسول الله صلي الله عليه و آله مي فرمايد: مهدي عليه السلام از سلاله من است، از فرزندان فاطمه عليه السلام (ب 2، ح 2، ص 89)

3- حاکم، و ابن ماجه و ابونعيم، از انس بن مالک روايت کرده اند که گفت، شنيدم، رسول الله صلي الله عليه و آله مي فرمايد: ما هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشت هستيم: من و حمزه و علي و جعفر و حسن و حسين و مهدي (ب 2، ح 3، ص 89)

4- ترمذي بطريق صحيح از ابوهريره، نقل کرده است، که گفت: رسول الله صلي الله عليه و آله فرمود: اگر از عمر دنيا، جز يک روز باقي نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولاني مي کند که مهدي عليه السلام در پي آيد. (ب 2، ح 4، ص 90)



[ صفحه 25]



5- طبراني در الاوسط از طريق عمرو بن علي، روايتي را از علي بن ابي طالب نقل کرده که از پيامبر صلي الله عليه و آله سوال کرد: مهدي از بين ماست يا از بين ديگران؟ يا رسول الله! در جواب فرمود: بلکه از ماست، خداوند همچنانکه به ما آغاز فرمود، به ما هم ختم خواهد کرد. به وسيله ماست که مردم از شرک نجات مي يابند، به وسيله ماست که خداوند بين دلهاي مردم، الفت و پيوند ايجاد مي کند، بعد از آنکه به دشمني حاصله از شرک، بينشان جدايي افتاده باشد (ب 2، ح 7، ص 91)

6 - نعيم بن حماد، و ابونعيم از طريق مکحول از علي بن ابي طالب عليه السلام روايت کرده است، که فرمود: گفتم: اي رسول خدا، آيا مهدي عليه السلام از بين ما آل محمد صلي الله عليه و آله است يا از بين غير ما؟ فرمود: نه، بلکه از بين ماست، خداوند دين را همچنانکه گشود، به وجود او ختم خواهد کرد، مردم بوسيله ما از فتنه نجات مي يابند، چنانکه از شرک نجات يافتند. و بوسيله ماست که خداوند بين دلهاي مردم، الفت و پيوند ايجاد مي کند. و بوسيله ماست که مردم بعد از دشمني برخاسته از فتنه، با يکديگر برادر شدند. (ب 2، ح 8، ص 91)

7 - حارث بن ابي اسامه، و ابونعيم، از ابوسعيد نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: زمين پر از ستم و دشمني مي شود، و به درستي، مردي از اهل بيت من، قيام خواهد کرد تا زمين را از عدل و داد پر کند، چنانکه پر از دشمني و ستم شده باشد. (ب 2، ح 10، ص 91 و 92)



[ صفحه 26]



8 - طبراني در کتاب الکبير و ابونعيم از ابن مسعود، نقل کرده اند، که گفت: رسول الله صلي الله عليه و آله فرمود: مردي از اهلبيت من قيام خواهد کرد، اسمش همانند اسم من، و اخلاقش همانند اخلاق من است، او زمين را پر از عدل و داد کند، چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد. (ب 2، ص 92)

9- ابونعيم از حذيفه نقل کرده است، که گفت: رسول الله صلي الله عليه و آله فرمود: واي بر اين امت از پادشاهان ستمگر مردم، را مي کسند، و اطاعت کنندگان پروردگار را مي ترسانند، مگر کسي را که فرمانبري و اطاعت از آنان را اظهار کند. پس انسان با ايمان و پرهيزکار بايد با زبانش با آنان بسازد، اما در قلب و با جوارحش از آنان بگريزد. پس اگر خداي بزرگ بخواهد اسلام را عزيز گرداند، هر ستمگر عناد پيشه اي را در هم خواهد شکست، و او بر آنچه بخواهد تواناست و مي تواند امت را بعد از تباهي، اصلاح فرمايد - و حالشان را نيکو گرداند - اي حذيفه! اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نمانده باشد، خداوند همان يک روز را، آن چنان طولاني خواهد کرد، که مردي از اهلبيت من به حکومت رسد، به دست او پيشامدهايي عجيب به وقوع مي پيوندند، و خداوند - به دست او - اسلام را پيروز مي کند، و او در وعده هايش خلاف نمي کند، و او محاسبه گري سريع است. (ب 2، ح 12 ص 92)

10- حسن بن سفيان، و ابونعيم، از ابوهريره، نقل کرده اند، که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اگر از عمر دنيا جز يک شب، باقي



[ صفحه 27]



نمانده باشد، خداوند در همان يک شب، مردي از اهلبيت مرا به حکومت خواهد رسانيد. (ب 2، ح 13، ص 92)

11- روياني در کتاب مسند خويش، و ابونعيم از حذيفه، نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مهدي عليه السلام مردي از فرزندان من است، رنگ رخساره اش، رنگ عربها، و اندامش، اندام اسرائيلي هاست، بر گونه راستش خالي هست، که مانند ستاره اي درخشان است. زمين را از عدالت پر مي سازد، چنانکه از ستم و حق کشي پر شده باشد، در زمان خلافت و رهبري او، زمينيان و آسمانيان و پرندگان فضا، راضي و خوشنود خواهند بود. (ب 2، ح 16، ص 93 و 94)

12- ابونعيم از حسين عليه السلام روايت کرده است، که همانا پيامبر صلي الله عليه و آله به فاطمه زهرا عليها السلام فرمودند: اي دخترک من! مهدي، از فرزندان توست. (ب 2، ح 17، ص 12)

13- و ابن عساکر از حسين عليه السلام روايت کرده است، که همانا پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اي فاطمه! تو را بشارت باد، که مهدي عليه السلام از نسل تو است. (ب 2، ح 17، ص 94)

14- طبراني در کتاب الکبير، و ابونعيم از هلال (يا هلالي)، نقل کرده است، که پيامبر صلي الله عليه و آله به فاطمه عليها السلام فرمود: سوگند به آنکه مرا به حقيقت، مبعوث گردانيد، که مهدي اين امت، از نسل اين دو نفر است - اشاره به حسن عليه السلام و حسين عليه السلام -



[ صفحه 28]



زماني که دنيا آشفته گردد، و فتنه ها ظاهر شوند، و راهها کوتاه گردند، و برخي مردم بر برخي ديگر هجوم آورند، نه بزرگسالان به خردسالان رحم کنند، و نه خردسالان به بزرگسالان، احترام نهند. در آن زمان خداوند از نسل اين دو، کسي را بر مي انگيزد که حصارهاي گمراهي را مي گشايد، و دلهاي غفلت زده را بيدار مي کند، و در آخر الزمان دين را بپا مي دارد، چنانکه من در ابتدا، آن را بپاداشتم، و دنيا را از عدالت، پر مي سازد چنانکه از ستم پر شده باشد. (ب 2، ح 19، ص 94 و 95)

15- و نيز او - نعيم بن حماد - از علي عليه السلام و عايشه، از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل کرده است که فرمود: مهدي، مردي از خاندان من است. او بر طبق سنت من - با مخالفين - مي جنکد، چنانکه من بر طبق وحي الهي مي جنگيدم. (ب 2، ح 21، ص 195)

16 - و نيز او - نعيم بن حماد - از علي عليه السلام نقل کرده است که فرمود: مهدي عليه السلام مردي از - نسل - ما، از فرزندان فاطمه عليها السلام است. (ب 2، ح 23، ص 95)

17- طبراني، از عوف بن مالک، نقل کرده است، که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: فتنه اي سخت، تيره و تاريک فرا مي رسد، فتنه ها پشت سر هم - بر مردم - وارد مي شوند، تا اينکه مردي از اهلبيت من قيام کند، که مهدي خوانده مي شود. اگر او را دريافتي، پيروش باش، تا از هدايت



[ صفحه 29]



يافتگان باشي. (ب 4، ف 1، ح 20، ص 103)

18 - داني از حکم بن عينيه، نقل کرده است، که گفت: به محمد بن علي عرضه داشتم: شنيدم که از نسل شما، مردي ظهور مي کند، که در اين امت عدالت را بر پا مي دارد. فرمود: همانا ما به همان چيزي که مردم اميد دارند، اميد بسته ايم. و اميدواريم که اگر از عمر دنيا جز يک روز باقي نمانده باشد، خداوند همان يک روز را آن چنان طولاني کند، که انچه را اين امت به آن اميد بسته اند، تحقق پذيرد. و قبل از آن بدترين فتنه ها پديد مي آيد، چنانکه شخصي از برخي مردم، در شب مومن است، و صبح که مي شود، کافر شده است، يا در صبح، مومن است، و شب که مي رسد، کافر گرديده است، پس اگر کسي از شما، به چنين فتنه اي گرفتار شد، بايد تقواي الهي پيشه کند. و بايد کناره گزيني و خانه نشيني اختيار کند. (ب 4، ف 1، ح 7، ص 104)

19- امام ابو عبدالله نعيم بن حماد در کتاب الفتن از عمار بن ياسر نقل کرده است: زماني که نفس زکيه کشته شود، و برادرش در مکه به نبردي شديد پردازد، ندا دهنده اي از آسمان ندا دهد، که امير و فرمانرواي شما فلاني است و او همان مهدي است کسي که زمين را از حقيقت و عدالت، آکنده سازد.

20 - طبراني در کتاب الاوسط از طلحه بن عبيدالله، از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت کرده است: فتنه اي خواهد بود، هنوز طرفي از اين فتنه، آرام نگرفته که طرف



[ صفحه 30]



ديگري بر مي شورد، - قسمتي از آن آرامش نيابد مگر آنکه قسمتي ديگر از آن، بر مي آشوبد -، تا آنکه ندا دهنده اي از آسمان ندا در مي دهد: همانا امير و فرمانرواي شما فلاني است (ب 1، ح 1، ص 71)

21- ابونعيم و خطيب در کتاب تلخيص المتشابه از ابن عمر نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مهدي قيم مي کند، در حاليکه بالاي سر او فرشته اي ندا مي دهد: اين مهدي است، از او پيروي کنيد. (ب 1، ح 2، ص 72)

22- ابونعيم از علي عليه السلام روايت کرده که فرمود: زماني که ندا دهنده اي از آسمان ندا مي دهد که: حق در خاندان محمد صلي الله عليه و آله است، در آن هنگام نام مهدي بر زبانهاي مردم آشکار مي گردد، و محبت او را به دل مي گيرند، و از غير او ياد نمي کنند. (ب 1، ح 4، ص 73)

23 - و نيز او - نعيم بن حماد - از شهر بن حوشب نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: در ماه محرم، ندا کننده اي از آسمان ندا مي دهد: آگاه باشيد که برگزيده خدا - از ميان خلايق - فلاني است، پس فرمانش را گوش کنيد، و از او اطاعت کنيد، در سالي که جنگها و فتنه ها فراوان است و سال صداي آسماني است. (ب 1، ح 9، ص 75)

24- و از اميرالمومنين علي بن ابي طالب نقل کرده است، که فرمود: سه پرچم به مخالفت با يکديگر برافرشته شود، پرچمي در مغرب و پرچمي در عربستان و پرچمي در شام، فتنه و جنگ



[ صفحه 31]



بين آنها يکسال طول مي کشد - سپس از قيام سفياني و ظلم و ستمي که بر مردم روا مي دارد، ياد کرد. و پس از آن از ظهور و قيام حضرت مهدي عليه السلام و بيعت کردن مردم با او در بين رکن و مقام ياد نمود و فرمود: - لشکريان خويش را حرکت مي دهد، تا در کمال آرامش و مدارا به وادي القري مي رسند. در آنجا پسر عمويش [3] سيد حسني همراه با دوازده هزار سوار به او مي رسد. و مي گويد: اي پسر عمو، من به فرماندهي اين لشکر سزاوارتر از تو هستم، زيرا من فرزند امام حسن هستم و مهدي من هستم. حضرت مهدي عليه السلام به او مي فرمايد: بلکه من مهدي هستم. حسني مي گويد: آيا تو را نشانه او معجزه اي هست تا با تو بيعت کنم؟ پس حضرت مهدي عليه السلام به پرنده اي اشاره مي نمايد، و پرنده در دستهايش قرار مي گيرد. و ني خشکي را مي گيرد و در زمين مي کارد، - بلا فاصله - سبز مي شود و برگ مي دهد. آن زمان سيدحسني به او عرض مي کند: اي پسر عموي من، اين مقام سزاوار توست. (ب 1، ح 15، ص 76 و 77)

25- نعيم، و ابونعيم، از ابوسعيد نقل کرده اند، که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هنگامي که آخرالزمان شود - و ياس و نااميدي رخ نمايد - و فتنه ها ظاهر شود، مردي خواهد بود که مهدي ناميده مي شود. و بخشش و عطايايش ريزان و سرشار است. (ب 1، ح 33، ص 84)

26- ابونعيم، از عبدالرحمن بن عوف، نقل کرده است، که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: هنگامي که آخرالزمان شود - ياس و نااميدي و قحطي رخ نمايد -



[ صفحه 32]



به تحقيق خداوند مردي از خاندان مرا بر خواهد انگيخت، دندانهاي پيشينش فاصله دار، و جبينش گشاده است. زمين را از عدالت پر مي سازد، و مال فراوان مي بخشد. (ب 1، ح 32، ص 84)

27- احمد و مسلم از ابوسعيد و جابر، از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت کرده اند که فرمود: در آخر الزمان خليفه اي خواهد بود که مال را بدون اينکه بشمارد، تقسيم مي کند. (ب 1، ح 28، ص 83)

28- حذيفه يماني، از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت کرده که - درباره قضيه حضرت مهدي عليه السلام و بيعت کردن مردم با او در بين رکن و مقام خانه کعبه و خروج او بسوي شام - فرمود: و جبرئيل در راس پيشاهنگان لشگر، و ميکائيل در راس دنباله داران لشگر او قرار دارند، آسمانيان و زمينيان و پرندگان و حيوانات وحشي، و ماهيان دريا، همگي به ظهور او شاد مي شوند. اين روايت را، ابوعمر و عثمان بن سعيد مقري نيز در کتاب سنن خود نقل کرده است. (ب 1، ح 16، ص 77)

29- احمد و باوردي در کتاب المعرفه و ابونعيم از ابوسعيد، نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: شما را به مهدي، بشارت باد، مردي از قريش، از بين امت من، در زماني که مردم باهم به مخالفت و ستيز بر مي خيزند و زلزله ها روي مي دهد، او زمين را از عدالت و برابري پر مي سازد، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. آسمانيان و ساکنان زمين، از او راضي و خشنود مي شوند. او مال را



[ صفحه 33]



به درستي و برابري بين مردم تقسيم مي کند، و دلهاي امت محمد را از بي نيازي مي آکند، و عدالت او همگان را شامل مي شود. تا آنجا که فرمان مي دهد ندا دهنده اي در دهد: کيست که نيازي داشته باشد؟ پس هيچ کس جز يک مرد به نزد او نمي آيد. مرد نزد او مي آيد و درخواست مي کند، مي فرمايد: به نزد نگهبان برده دار رو، به تو مي دهد. به نزد او مي رود، و مي گويد: من فرستادها مهدي هستم، نزدت آمده ام که مالي به من عطا کني. پس مي گويد: بريز، و آن قدر از مال به دامنش مي ريزد که نمي تواند آن را حمل کند. پس مال را بيرون مي برد، در حالي که پشيمان است، و با خود مي گويد: من طعمکارترين و حريص ترين فرد از امت محمد صلي الله عليه و آله بودم، همه آنان به اين مال فراخوانده شدند، اما جز من کسي آن را قبول نکرد. پس باز مي گردد و پولها را به نگهبان پس مي دهد. او مي گويد: ما چيزي را که به کسي بخشيديم، باز پس نمي گيريم. پس آن حضرت، در چنان حکومتي شش يا هفت يا نه سال درنگ مي کند، و بعد از او، خيري در زندگاني نيست. (ب 1، ح 21، ص 79 و 80)

30- و نيز او، از عبدالله، از ابوسعيد، از پيامبر صلي الله عليه و آله روايت کرده است که فرمود: مهدي از نسل ماست، گشاده پيشاني است، و وسط بيني او قدري بر آمده است. (ب 3، ح 3، ص 99)

31- نعيم بن حماد از ابوسعيد خدري نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: پس از من فتنه هايي رخ خواهد داد. يکي از آن فتنه ها، فتنه



[ صفحه 34]



تنگدستي و بيچارگي و خانه نشيني خواهد بود. در آن فتنه، جنگ و گريزها بوقوع مي پيوندد. و بعد از آن فتنه اي سخت تر و پس از آن فتنه اي ديگر خواهد بود. هر چه گفته مي شود: ديگر فته بپايان رسيد، گسترش بيشتر مي يابد، تا جائي که هيچ خانه اي نمي ماند، مگر آن که فتنه اي، آن را در بر مي گيرد، و هيچ مسلماني نيست، مگر آن که فتنه ها او را دلزده و دلتنگ ساخته باشد. تا اين که مردي از خاندان من قيام کند. (ب 4، ح 3، ص 103)

32 - نعيم از علي عليه السلام روايت کرده است که فرمود: مهدي، قيام نخواهد کرد، تا زماني که يک سوم مردم کشته شوند، يک سوم ديگر بميرند، و - تنها - يک سوم آنها باقي بمانند. (ب 4، ف 2، ح 4، ص 111 و 112)

33- ابن ابي شيبه، از مجاهد، نقل کرده است، که گفت: فلاني - مردي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله - برايم روايت کرد که: همانا مهدي عليه السلام، قيام نخواهد کرد، تا آن زمان که نفس زکيه کشته شود. وقتي نفس زکيه کشته شد، هر کس در آسمان، و هر کس در زمين است، بر کشندگان او، خشمگين مي شوند. پس مردم مي آيند و شادمانه گرداگردش مي چرخند. چنانکه در شب عروسي، شادمانه گرد عروس مي چرخند. و مهدي عليه السلام، زمين را از عدل و داد پر مي کند. و امت من در زمان ولايت و حکومت او، از چنان نعمتي برخوردار مي شوند، که هرگز در گذشته از آن بهره مند نبوده اند. (ب 4، ف 2، ح 6، ص 112)

34- ابوعمرو داني در کتاب سنن خويش از حذيفه، نقل کرده



[ صفحه 35]



است، که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مهدي عليه السلام متوجه مي شود، که عيسي بن مريم، نازل شده است. و چنان است که گويا از موهايش، آب مي چکد. مهدي عليه السلام به او مي فرمايد: بفرما، پيش برو و با اين مردم نماز بگزار. عيسي گويد: اين نماز براي اقتداي به تو بپا داشته شده. پس پشت سر مهدي عليه السلام که مردي از فرزندان من است، نماز مي خواند. (ب 9، ح 9، ص 160)

35 - طبراني در کتاب الاوسط و حاکم از ام سلمه، روايت کرده اند که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: عده اي به تعداد لشکريان بدر با آن مرد - مهدي عليه السلام - بين رکن و مقام کعبه، بيعت مي کنند، پس جمعي از بزرگان اهل عراق و صالحين اهل شام، به ياري او مي آيند. پس لشگري از اهل شام، با او و يارانش مي جنگند، تا به منطقه اي به نام بيداء مي رسند، زمين آنان را - لشگر شام را - در خود فرو مي برد.

36 - نعيم از محمد بن حنفيه (رضي الله عنه) نقل کرده است، که گفت: نزد علي عليه السلام بوديم، پس مردي از او درباره مهدي عليه السلام سوال کرد، فرمود: هيهات! چقدر دور است! - سپس با دستش، نه عدد شمرد [4] - و بعد فرمود: او در آخر الزمان، ظهور خواهد کرد. و در زماني که درباره اش گفته شود: خدا را، خدا را، که او کشته شده است. [5] پس خداوند براي او - از جاي جاي زمين - گروهي را که همچون قطعه هاي ابر پراکنده اند، گرد هم مي آورد. و بين دلهايشان الفت و پيوند، ايجاد مي کند، بگونه اي که از هيچ کس نمي هراسند. و به هيچ کس شادمان



[ صفحه 36]



نمي شوند. به تعداد اصحاب بدر در اين گروه وارد مي شوند، کساني که پيشينيان بر آنان سبقت نگرفته، و پسينيان توفيق درک و وصول به آنان را نمي يابند. و آنان به تعداد اصحاب طالوت اند، که با او از نهر گذشتند. (ب 6، ح 8، ص 144)

37- ابن ماجه، و طبراني از عبدالله بن حارث بن جزء زبيدي، نقل کرده اند، که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: مردمي از مشرق زمين قيام مي نمايند، و براي سلطنت و حکومت حضرت مهدي عليه السلام زمينه سازي مي کنند. (ب 7، ح 2، ص 147)

38- ابوغنم کوفي در کتاب فتن از علي بن ابي طالب عليه السلام، روايت کرده است، که فرمود: آه از طالقان - رحمت باد بر طالقان - خدا را در آن شهر گنجينه هايي است که از طلا و نقره نيستند، بلکه در آن، مرداني هستند که خدا را به حقيقت معرفت، شناخته اند. و آنان در آخر الزمان، ياوران مهدي عليه السلام خواهند بود. (ب 7، ح 14، ص 150)

39 - ابونعيم، از ابوسعيد، نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: از نسل ماست، آن کسي که عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي خواند. (ب 9، ح 1، ص 158)

40- ابوبکر اسکافي، در کتاب فوائد الاخبار از جابر بن عبدالله، نقل کرده است، که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: کسي که دجال را تکذيب کند، کافر شده، و کسي که



[ صفحه 37]



مهدي عليه السلام را تکذيب کند، کافر شده است. (ب 12، ح 2، ص 170) خداي تعالي را سپاس مي گويم، که مرا به نقل اين چهل مورد، از بين احاديث وارد شده درباره حضرت مهدي عليه السلام شرافت و توفيق بخشيد. کسي که در اين باره، خواستار احاديثي بيشتر، و بحثي گسترده تر است، مي تواند در کتابهاي مسانيد و جوامع و کتابهاي مبسوطي چون بحار الانوار و العوالم و کتاب کمال الدين از شيخ صدوق، و غيبت از شيخ طوسي، و کفايه الاثر و کتاب ما منتخب الاثر به بررسي و تحقيق بپردازد.

الحمد لله رب العالمين 12 رجب الخير 1401 قم مقدس - لطف الله صافي گلپايگاني



[ صفحه 47]




پاورقي

[1] از رسول الله صلي الله عليه و آله مکرر نقل شده است که فرمودند: هر کس از امت من، چهل حديث را حفظ نمايد، خداوند روز قيامت، او را بعنوان فقيه محشور مي فرمايد.

[2] از شافعي نقل شده است که درباره اين گونه احاديث گفت: مراد از اين چهل حديث، احاديثي است که درباره فضايل و مناقب علي بن ابي طالب عليه السلام وارد شده است. و در همين زمينه، داستان عجيبي از احمد بن حنبل نيز نقل شده است، که طالبين آن مي توانند به کتاب اربعين از شيخ ابوالفتح محمد بن احمد بن ابي الفوارس (فوت شده به سال 412 هجري قمري) مراجعه نمايند.

[3] از اينکه در اين روايت، چند مورد تصريح شده است که سيد حسني - که از نسل امام حسن عليه السلام است - حضرت مهدي عليه السلام را بعنوان پسر عمو خطاب مي کند، مي توان استفاده کرد، که قائم آل محمد صلي الله عليه و آله از نسل امام حسين عليه السلام مي باشد، چنانکه عقيده همه علماي شيعه و بسياري از بزرگان اهل سنت است و در کتاب هاي مختلف از جمله منتخب الاثر مجموعه اي از روايات اهل تسنن و تشيع در اين باره، نقل شده است.

[4] درباره اينکه، اين نه بار، باز و بسته کردن دست، يا شمردن نه عدد با دست، (عقد بيده تسعا) چه مفهومي دارد، گفته شده است، که حضرت علي عليه السلام به اين وسيله، خواستند اشاره اي داشته باشند به اينکه تعداد امامان معصوم از نسل حسين عليه السلام نه نفر است که نهمين آنان مهدي عليه السلام است، از اين رو وقتي به نهمين شماره رسيدند فرمودند: ذلک يخرج في آخر الزمان.

[5] عبارت متن کتاب عبارتست از: (الله الله قبل) يعني خدا را، خدا را، گفته شده است. لکن ظاهر اينست که عبارت صحيح به اين گونه باشد: (الله الله قتل). يعني خدا را خدا را، و کشته شده است. با اين همه، در کشف الاستار بگونه اي ديگر آمده است: (اذا قال الرجل: الله تعالي قتل) يعني مردي گويد که خدا او را کشته است. و افزوده است که حافظ ابوعبدالله حاکم در کتاب مستدرک خود آن را نقل کرده و گفته است که اين حديث، بر مبناي بخاري و مسلم صحيح شمرده مي شود، اگر چه خود آن دو، ذکري از آن ندارند.