بازگشت

در سبيل حکومت جهاني توحيدي






صد هزاران اوليا روي زمين

از خدا خواهند مهدي را يقين [1] .



پي آمد اين سير کوتاه، رسيدن به اين نتيجه بود که: مهدويت در تشريع اسلام، اصالتي ويژه دارد و کسي که اين رکن اساسي را ناديده انگارد، همانند کسي است که ديگر ارکان اين نهاد را همچون توحيد، نبوت و... انکار ورزيده است. همان گونه که اسلام بدون نبوت، معني ندارد، بدون مهدويت نيز مفهومي نخواهد داشت. برنامه تکاملي اسلام زماني به تحقق نهائي خواهد رسيد که تمامي ارکان آن به تحقق پيوندد، از جمله اين وعده الهي که هنوز محقق نشده و وقوع کامل آن به ظهور پر سرور حضرت مهدي (ع) نويد داده شده است:



[ صفحه 81]



زمين از آن خداست، بهر که بخواهد واگذار مي کند و سرانجام آن را نصيب پرهيزکاران خواهد کرد [2] پي آمد نبوت در اسلام، امامت است و پي آمد امامت، ظهور و قيام دوازدهمين امام حضرت حجه بن الحسن العسکري (عج) در آخرالزمان است که با انقلاب پيروزمند خويش به جولان باطل ها خاتمه داده، حق را که ماندني است در همه جا گسترد. زمين از آن پرهيزگاران خواهد شد و در همه جا پرچم توحيد به اهتزار در خواهد آمد. بضرورت اين اصل و به پشتوانه منابع اصيل اسلامي، اعتقاد به مهدي (عج) در سر لوحه باورهاي هر مسلمان در دوران غيبت آن بزرگوار نقش بسته است. از سال 260 هجري که بدلائل گوناگون از جمله جو نامساعد زمان و وجود سلطه گران خود کامه و ستمکار، حضرت مهدي (عج) به فرمان الهي غيبت اختيار فرمود، که ذخيره روز قيام باشد، تا کنون که صدها سال مي گذرد، تفکر شيعه در تمامي تحولات جامعه، پيرامون ظهور و قيام منجي موعود، دور مي زده است. اگر مشاهده مي شود که همگان در معرفي شيعه، به خصيصه مخالفت دائم او با نظام هاي غير خدائي اشاره مي کنند و تلاش دائم او را در کنار رهبرانش چه در جبهه مبارزات استبداد بر انداز و آزادي بخش و چه مبارزات عقيدتي و روشنگر، بر مي شمرند بلحاظ همين ويژگي بوده است. يعني که دورنماي حکومت عدل فراگير و جهاني



[ صفحه 82]



قائم (ع) در پيش چشم او، هرگز اجازه همکاري و همگامي و سازش با ستمکاران را به او نداده، حتي محبت و علاقه ايشان نيز در دل او راهي نيافته است. اين آرمان، با تکيه بر احاديث انتظار - که شکوفه هاي اميد و چشم براهي ظهور انقلابگر پيروز الهي را شاداب نگه مي داشته - آمادگي براي پذيرش هر خطر را در راه پاسداري از حريم اعتقاداتش در او فراهم مي آورده است. حتي سکوت او در مراحلي از زمان ها، نشانه تاييد و تابعيت نبوده در واقع حکم آتشي را داشته که در زير خاکسترها، در انتظار هيمه مناسب بوده تا ناگهان شعله خويش را آشکار نمايد. دورنماي حکومت حضرت مهدي (عج) که ايجاد يک حکومت واحد جهاني است، حتي او را از قيد ماندن و فرود مردن در سطح اصلاح يک منطقه و يک بوم خارج مي کند و در انديشه برهم زني همه سلطه - هاي ظالمانه جهان مشغول مي دارد. اين معني، انکار تشکيل نظام عادلانه در غيبت امام (ع) نبوده و نيست بلکه به اين معناست که ديدگاه او از اين نيز فراتر رفته، در پي تهيه مقدمات ظهوري که همه چهره هاي عدل را آشکار کند بوده و مي باشد، ظهوري که امام (ع) در آن با نيروي الهي امتلاء زمين از عدل را تحقق مي بخشد. و باز به اين مفهوم است که در حدي نسبي مي توان گوشه هائي از حکومت اسلامي را در نظامي عادلانه در هنگامه غيبت مشاهده کرد - که اين خود بسيار مغتنم است و براي بدست آوردن آن بايد از هر مجاهده اي در اشکال گوناگونش دريغ نورزيد - اما اين آخر



[ صفحه 83]



کار نيست زيرا اين مجموعه - مجموعه مردم جامعه - از وجود خرابکاراني چون قاسطين، مارقين و ناکثين خالي نيست، آن چنان که در زمان حکومت عدالتمدار حضرت اميرالمومنين (ع) جامعه از اينان خالي نبود، حال آن که در اسلامي بودن حکومت دادگرانه آن حضرت کسي ترديد ندارد. [3] به اين جهت است که مي گوئيم تفکر شيعه در غيبت پيوسته انتظار رسيدن به جامعه عدل قائم (ع) است جامعه اي که از وجود قاسطين، مارقين و ناکثين خالي است. جامعه اي يک پارچه، مومن و جهاني. پس مسلمان مومن ضمن ستيز هر روزه در اشکال گوناگون براي رسيدن به جامعه عدل، انتظار حکومت حضرت مهدي (ع) را نيز همراه دارد چه که طرح واقعي نظام عادلانه نهائي جهاني را در قيام آن حضرت مشاهده مي کند، جامعه اي که از وجود دورويان، ستيزگران بيدادگر، پيمان شکنان مرتد خالي است و سراسر



[ صفحه 84]



ايمان و دادگري است: همه اموال و گنجينه هاي دنيا و نيز هر آنچه از ذخائر که در زمين پنهان است و هر آنچه که آشکار است نزد مهدي (ع) گرد آيد آن گاه آن حضرت به مردم گويد: بيائيد اينها همان چيزهائي است که براي بدست آوردن آنها از خويشاوندانتان بريديد و خونها ريختيد و کارهاي حرام مرتکب شديد، [4] حکومت او شرق و غرب جهان را فرا مي گيرد، گنج ها برايش آشکار شده، نقطه خرابي در زمين پيدا نمي شود مگر آن که به تعميرش همت گمارده مي شود. [5] مبارزه و قتال را ادامه دهند تا اينکه همگان بر توحيد گرد آيند و کسي به خداي بزرگ شرک نورزد، در اين هنگام - آن قدر عدل و امن بر همه جا سايه گسترد که - پيرزني ناتوان از مشرق به مغرب مي رود در حالي که کسي او را آزاري نمي رساند، زمين روئيدني هايش را خارج نموده آسمان باران هاي رحمتش را فرو مي فرستد. [6] البته روشن است که شوق رسيدن به چنين جامعه توحيدي در برهه هاي مختلف زمان، شدت و ضعف داشته است، هنگامي که سختي ها و ناملايمات و ستم ها، تازيانه وار جسم نحيف انسانها را



[ صفحه 85]



زير ضربات خويش مي گرفته، و اميدش از همه نيروهاي مادي جهان قطع مي شده، اين اميد هر چه بيشتر در دلش پر مي کشيده که باين خورشيد شهر راهي پيدا کند و قيام پر شور مهدي (ع) را نظاره گر باشد. اين خاصيت وجودي و رواني انسان است که حتي در مورد شکر - گذاري به نعمات الهي نيز در هنگام راحتي و آسايش کوتاهي نموده و گاهي آن چنان خوشي ها او را مغرور کرده که به انکار خدا بر مي خيزد [7] و آن قدر جسارت بخود مي دهد و روح حيوانيت را در خويش پرو بال مي دهد که پروردگارش را فراموش مي کند و بدين لحاظ است که مومن واقعي در ديدگاه قرآن کسي است که ايمان و اعتقاداتش در تحولات جامعه هرگز تغيير نکند چه در هنگام نعمت و تکريم و چه به هنگام فقر و عجز و ناتواني. اما در هر حال شوق رسيدن به جامعه توحيدي آخرالزمان و اوج تفکر مهدي در لحظات نااميدي و افزوني ستم ها بيشتر آشکار مي شده است و به اين ترتيب در لحظاتي از تاريخ انديشه مهدويت رونق بيشتري مي يافته است. اين موضوع گروهي را به اين فکر آورده که مهدويت سمبل لحظات رنج و محروميت طبقات رنجديده است و واقعيتي جز اميد به پيروزي ندارد و اصالت مهدويت را از لحاظ سمبليک بودن آن مي پذيرند نه ريشه دار



[ صفحه 86]



بودنش در متون: اين رند عيار طي قرون اعصار، گاه در لباس عربي، زماني با فينه و عمامه مرواريد دوز عثماني و ساعتي در قصب مصري و بالاخره هنگامي در سپيد جامه پارسي... سر برون کرده و صفحه چند از تاريخ بشر را با خون مجذوبين نوشته و مجددا يا به آسمان صعود کرده... يا آن که در کوهي و غاري و دره اي پنهان شده و خود را آماده ظهور ديگري کرده است. [8] قرآن مطلقا درباره امام و مهدي و جانشين پيغمبر سکوت کرده. [9] مهدي، اين خداي مجسم افسانه هاي مذهبي [10] ... مفهوم زمان اساطيري را مي توان بعنوان مثال در توجهي که شيعيان به ظهور مهدي موعود و روز رستاخيز دارند بخوبي مشاهده کرد. [11] اگر ساخت مقولات اساطيري را که نقش اولش طرح انداختن است در ذهنمان مجسم سازيم مي بينيم که بينش تخيلي و تفکر تمثيلي قوم ايراني چه پيش از اسلام چه بعد از آن بدون شک جنبه اساطيري دارد... [12] .



[ صفحه 87]



اگر چه ما بينش اساطيري آقايان را چيزي افزونتر از نويسند گاني که در فصل نقد منکران به نقدشان کشيديم نمي دانيم و حرف هاي ايشان را هم داراي چندان تفاوتي با آنها نمي دانيم اما در عين حال از اين ديدگاه لازم به اشاره است که - همان طور که گفته شد - اصالت مهدويت و ظهور حضرت مهدي عليه السلام در آخرالزمان و اينکه از ارکان مهم اعتقادي اسلام است بحثي ندارد و اگر تجلي اين فکر را درپاره اي از زمانها بيشتر مي بينيم بخاطر شرايط مختلف زماني است که شدت و ضعف مي يافته است و اين طبيعي است که در هنگامه سختي ها و ناملايمات اميدها و وعده هاي پيروزي و باورهاي واقعي ولي فراموش شده بيشتر بال و پر مي گيرد. اين معني هرگز بمفهوم توجه به اساطير و دنباله روي از آن رند عيار نيست، از نويسنده اي که در کمال بي خبري و جهل ادعا مي کند قرآن درباره مهدي سکوت کرده ازين بيشتر انتظاري نمي توان داشت و نيز کسي که رستاخيز و معاد را جزو اساطير مي داند و آشکارا الحاد خويش را مي نماياند، معلوم است که فکرش چقدر ارزش بررسي و تحليل را دارد! پس در مجموع، به اين نقطه رسيديم که جز تني چند که اغلب ناآگاهي - اگر نگوئيم غرض ورزي - مانع حقيقت بيني آنها شده است به اين موضوع منکر شده اند که مختصرا وجوه انحرافشان را از حقيقت نشان داديم و بقدر لازم اصالت مهدويت را از متون اسلامي، قرآن، روايات و نيز اجماع دانشمندان سلف و خلف اسلامي روشن ساختيم و معلوم شد که اين صداي تاريخ است که در تمامي اعصار از دل اولياء بر مي خاسته و زمين را از وجود خويش آکنده



[ صفحه 88]



مي کرده و در اين هنگام منتظران روز ظهور، به يقين از خدا او را طلب مي نموده اند. سخن را با جمله اي از محي الدين عربي پيشواي طريقت و مقتداي تصوف بپايان مي بريم: امام مهدي، قائم منتظر و حجت خدا و خليفه او در مکه بين رکن و مقام ظهور مي کند، کوفيان از او خشنودند، مالها را مساوي تقسيم کرده بين مردم به عدل حکم مي کند... او پيشوائي است که به گويش حيوانات آشنائي دارد و عدلش در ميان انسانها و ديگر مخلوقات ديده مي شود. [13] .



[ صفحه 90]




پاورقي

[1] شيخ فريدالدين عطار (مقتول 627)، مظهر الصفات (دانشمندان عامه و مهدي موعود، ص 61).

[2] سوره اعراف، آيه 128.

[3] قاسطين: بيدادگران سلطه جو، ناکثين: پيمان شکنان مرتد، مارقين: منافقان فرصت طلب و جنايت پيشه. اين هر سه گروه در سه چهره مختلف به جنگ با حضرت علي (ع) در آمدند تا بساط نظام عادلانه او را درهم پيچند، يا لا اقل با رفتار خويش آن را از قرب و اعتبار بيندازند و در آن اخلال کنند (نماينده گروه اول معاويه بود در جنگ صفين و از گروه دوم طلحه و زبير همان آتش افروزان جنگ جمل و از گروه سوم خوارج منافق صفت در جنگ نهروان که اميرالمومنين (ع) نيز با هر سه به ستيز در آمد اما هرگز خنجرهاي آخته اين ناجوانمردان در آزار رساني به آن حضرت و حکومت او و مردم مسلمان از کار نيفتاد تا سرانجام بدست جنايتکارترين گروه (مارقين) آن حضرت بشهادت رسيد و سلسله پليد بني اميه روي کار آمد.

[4] بحار الانوار، ج 51 ص 29، از امام حضرت محمدالباقر (ع).

[5] منتخب الاثر، ص 482.

[6] منتخب الاثر، ص 308، از امام حضرت محمد الباقر (ع).

[7] و اذ رکبوا في الفلک دعوا الله مخلصين له الدين فلما نجيهم الي البر اذا هم يشرکون. عنکبوت، آيه. 65 هنگامي که به کشتي سوار مي شوند - و در معرض خطر قرار مي گيرند - خدا را خالصانه مي خوانند، اما هنگامي که نجاتشان داديم و بخشکي در آورديم، مشرک مي شوند!.

[8] احمد سروش، مدعيان مهدويت از صدر اسلام تا عصر حاضر ص 4.

[9] همان کتاب، ص 8.

[10] همان کتاب، ص 4.

[11] بت هاي ذهني و خاطره ازلي داريوش شايگان، ص 203 و 204 و بينش اساطيري، مقاله اول از الفبا، دفتر پنجم، ص 62.

[12] همان کتاب.

[13] تشريح و محاکمه در تاريخ آل محمد قاضي بهلول بهجت افندي (تاليف 1340 ق) ترجمه ميرزا مهدي اديب، ص 138.