بازگشت

بهائيه


چندين سال قبل از ظهور قادياني در هند که مکارانه سلطه بيگانه را ميان مردم مستحکم مي ساخت، مکتب ديگري در ايران پايه گذاري شد تا بتواند برادري خويش را با غلام احمد به اثبات رساند و اعتقاد پر جوش و خروش مهدويت و قائميت را به خاموشي کشاند و با خراب کردن آن، سنگرهاي مقاومت مردم را درهم بشکند. نحوه شروع اين فکر بدين ترتيب بود که ابتدا فردي بنام علي محمد شيرازي معروف به باب، (1235 -1266 ه. ق. (کار خود را از ادعاي نيابت امام مهدي (ع) آغاز کرد، و با توجه به اوضاع نابسامان و پيچيده کشور بر اثر جنگهاي خانمانسوز ايران و روس و انتظار شديد مردم براي رسيدن يک اميد، يک منجي



[ صفحه 74]



و يک قيام، دعوت او پر و پائي پيدا کرد زيرا او خود را واسطه بين مردم و امام عصر (عج) معرفي کرده بود. ظهور چنين دروغزني که با انحراف فکري مردم در چنان اوضاع پيچيده اي، هولناک ترين ضربه ها را با وعده هائي دروغ بر پيکر اعتقادات و نيز اوضاع سياسي کشور وارد مي آورد نشانه اي از فريبکاري و دخالت عوامل بيگانه در ارکان کشور بود. بويژه سير بعدي افکار او که به ادعاهاي ديگر چون مهدويت، نبوت و خدائي انجاميد، روشن مي سازد که چگونه اعتقادات اصيل اسلامي به بازي گرفته شدند تا آن روح واقعي را از ايمان عميق مردم بيرون کنند. گوئي که مردم را چون بينندگان يک خيمه شب بازي و اعتقادات اصيل آنها را عروسکهاي اين خيمه شب بازي فرض کرده اند. بخصوص که بعدي هاي او اين سير را ادامه دادند، يعني فردي بنام ميرزا حسين علي معروف به بهاء الله (1233 - 1309 ه. ق. (که بهائيه را بنا نهاد. روزي ادعاي قائميت کنند و خود را همان قائم موعود و منتظر مردم بشمار آورند و روز ديگر توبه کنند و از اين ادعائي که نموده اند عذر خواهي و پوزش و طلب مغفرت از سلطان محمد شاه و ناصرالدين شاه! نمايند. [1] .



[ صفحه 75]



روزي ادعاي نبوت کنند [2] و روز ديگر خود را بنده اي ضعيف و عبدي از عباد سلطان مقتدر (ناصرالدين شاه)! نام ببرند و بنده زر خريد او بشمار آورند. [3] و با مسخره کردن اعتقادات اصيل اسلامي، تفرقه و جنگ و آشوب در ميان مسلمانان بر وجود آورند. آيا اين نشانگر همان حيله دشمن براي خراب کردن يک اعتقاد اصيل و پر تحرک نيست؟ آيا اين سوء استفاده از قائميت و مهدويت نيست؟ آيا دشمن نمي خواهد که بدين وسيله همه سنگرهاي مسلمين را نابود کند؟ آيا اين چيزي شبيه کار قادياني در جهت منافع استعمارگر پليدي چون انگليس نيست؟ ما نمي دانيم، تهمت هم نمي زنيم و مي گذاريم رهبران اين مکتب خود به دفاع از مکتب خويش قيام کنند. شايد بهتر باشد که از دهان رهبران بهائيت جملاتي را بشنويم تا روشنگر اعتقاداتشان باشد همان گونه که به حرفهاي قادياني توجه کرديم. حضرت عبدالبهاء، عباس افندي، پسر ميرزا حسين علي بهاء الله و دومين رهبر بهائيت در جمعي از چپاولگران اظهار مي دارد:



[ صفحه 76]



از الطاف او مي طلبم که جميع شما را به يک ديگر مهربان کند اين ملت محترمه!! انگليس را عزيز کند و اين دولت عادله!! را تاييد نمايد. [4] براي آن که پيشداوري نکرده باشيم به جمله اي ديگر از هم ايشان در ميان آمريکائيان توجه مي کنيم. شايد در مقابل آنها، ايشان از وطن دفاع کرده باشد و جبران دعاي بر انگليس را نموده باشد: از براي تجارت و منفعت ملت آمريکا، مملکتي بهتر از ايران نه!! چه که ايران مواد ثروتش همه در زير خاک پنهان است. [5] .

آري! باز هم قادياني که به يک ارباب کفايت کرد و تن به اسارت آمريکائيان نداد تا ثروت مردم ستمديده کشورش را دو دستي به آمريکا تعارف کند. اين غذا - مکتب بهائيت - آن قدر خوش طعم است که ديگر کشورهاي استعماري از آن چشم نمي پوشند و تقاضا دارند که از



[ صفحه 77]



آن بهره گيرند نمونه اش را در دعوت سفارت فرانسه از مبلغين بهائي مي بينيم که ايشان را دعوت به الجزاير و تونس مي فرمايند تا مثل قادياني را که در هند به انگلستان خدمت نمود در آنجاها داشته باشند. دقت کنيد: از تهران چند مکتوب رسيد که اولياي سفارت فرانسه اصرار دارند که بعضي از مبلغين به صفحات آخرين يعني تونس و جزائر توجه نمايند و از اولياء دولت فرانسه نهايت رعايت خواهد شد تا جماعت آن سامان را تبليغ نمايند. [6] بيش از اين به فريبکاران مجال نمي دهيم! و تا همين حد انتظار داريم که روشن ضميران بخود آيند و سلطه هاي بيگانه را که با استفاده از دعوي اصيل مهدويت و نشان دادن چهره هاي تحريفي از آنها مي خواهند منافع خويش را ثابت نگه دارند، از بين ببرند. در اين ميان نيز روشن شد که منکران، بسيار سست پندار بوده اند که کار و اهداف اين فريبکاران را به حساب مهدويت



[ صفحه 78]



گزارده اند. آري ممکن است که چند صباحي «دزدي «، شحنه را بردار دارد اما سرانجام عمر اين معکوس کاري ها بسر آمده، قحط معني بکناري رفته، دام ها آشکار شده، حقيقت رخسار خويش را نشان مي دهد. و محققان هم بايد بدانند که اينها مهدويت نيست و اين بدل ها خدشه اي در اصل پديد نمي آورد بلکه بنيادهاي آن را محکمتر مي کند تا قاطعانه تر، مومنان به آن بگروند و با دستگيري و دست اندازي به ريسمان محکم الهي، سلطه هاي غير خدا را از هم بگسلند. ان شاء الله.



اي ساحت قدس تو ز هر عيب و خلل، طهر

اجرا نشود حکم کسي تا نزني مهر



از يمن وجود تو شود صبح و شب و ظهر

دلها همه ظلمتکده، مهتاب توئي تو [7] .





[ صفحه 80]




پاورقي

[1] رجوع کنيد به کتاب کشف الغطاء عن حيل الاعداء نوشته ميرزا - ابوالفضل گلپايگاني، از کتابهاي همين گروه، صفحه 204 و 205 که متن توبه نامه او را خطاب به ناصرالدين شاه که البته در پايان مستدعي الطاف شاهنشاهي - يعني محمد شاه - است (!) آورده است.

[2] عباس افندي، پدرش را جزو انبياء بزرگ چون ابراهيم، نوح، موسي، عيسي و حضرت محمد - ص - نام مي برد - خطابات مبارکه، صفحه 7 - خود ميرزا حسين علي نيز، جريان مبعوث شدن و انزال وحي را بر خويش شرح داده است - ص 116 و 117 مقاله شخصي سياح -.

[3] لوح سلطان، نوشته ميرزا حسين علي صفحه اول.

[4] عباس افندي، عبدالبهاء، خطابات جلد اول ص 25 و 26. اين مدرک توضيحي نمي خواهد و خود اظهر من الشمس کنه مطلب را مي رساند!.

[5] خطابات مبارکه، ص 33. زهي بي شرمي، که تمامي ملت و منابع ثروت او را، دو دستي تقديم امپرياليست جهانخوار آمريکا مي کند، و آنها را بر اين سفره رنگين، تعارف ذليلانه و خائنانه مي نمايد، معلوم است که چرا امپرياليستها از اين نوکران غافل نمي مانند و صهيونيست ها، آنها را در قلب کشور خود، جاي مي دهند.

[6] کتاب مائده آسماني بنقل از خود عباس افندي، ص 47 و 48. البته سالها پيش از اين هم فرانسه از اين خوان پر مائده خواسته بود که لقمه اي بردارد و لذا نايب کنسول خود را پيش ميرزا حسين علي - بهاء الله - فرستاده بود و به او گفته بود: شما از تبعيت اسلام بيزاري جوئيد و خويش را تابع فرانسه گوئيد تا ما شما را تقويت نمائيم! - صفحه 380 و 381 کتاب کواکب الدريه جلد اول - البته انگليس هم کاملا دندان تيز کرده بود که اگر بهاء الله حاضر باشد، ترتيب استقرار او را به هندوستان! هم بدهد. به اين خاطر سر آرنولد باروز کمبال ژنرال کنسول دولت انگلستان مامور شده بود که از طرف ملکه ويکتوريا با بهاء الله مکاتبه کند! کتاب قرن بديع جلد 2 صفحه 134.

[7] حبيب چايچيان (حسان)، نغمه هاي پيروزي، ص 230، از شعر آئينه غيب نما.