بازگشت

معجزاتي که آن شب ديدم


آنچه را ديده بودم، يک يک به ياد مي آوردم، و از اينکه نسبت به آن همه کرامت و اعجاز غفلت داشتم، تاسف مي خوردم، زيرا هر يک از آن امور، به تنهايي دليلي روشن و گواهي واضح بود



[ صفحه 12]



براي معرفت به حضرت بقيه الله عليه السلام

1- نوري که در آن هواي تاريک و ظلماني، تمام مقام شريف را گرفته بود، با آن که من هرگز چراغي در آنجا نديدم.

2- روشنايي با عظمت مقام شريف، به گونه اي بود که نه يک چراغ، بلکه اگر بيست چراغ هم در آنجا مي افروختند براي ايجاد چنان نوري، کافي نبود. حال آن که حتي يک چراغ هم وجود نداشت.

3- خوب به خاطر دارم که آن سيد بزرگوار، مرا به نام خواند و اسم مرا برد، با آن که قبل از اين برخورد، هيچ او را نديده بودم و حضرتش را نمي شناختم.

4- به يادم آمد وقتي در مقام شريف بودم، بيرون را که نگريستم فضا تاريک بود و همه جا را ظلمتي شديد فراگرفته بود. اما وقتي همراه آن حضرت از مقام خارج شدم، چنان هوا روشن بود که جاي قدمهايم را روي زمين مي ديدم.

5- در مقام شريف که ايستاده بودم، صداي ريزش باران و غرش آسمان را مي شنيدم، باران چنان به شدت مي باريد که همه جا را آب گرفته بود، ولي هنگامي که در خدمت آقا بيرون آمدم زمين کاملا خشک بود و اثري از آب و گل به چشم نمي خورد.

6- از داخل مسجد، به خوبي پيدا بود که هوا دگرگون شده، آسمان مي غريد، رعد مي کوبيد، برق مي زد، باران تندي مي باريد، همه جا طوفاني و ناآرام بود. اما وقتي با آن حضرت به طرف مسجد کوفه روانه شدم، هوا کاملا مطبوع و ملايم بود. نسيم دلپذيري، روح انسان را نوازش مي داد و چنان هوا با طراوت و



[ صفحه 13]



نشاط انگيز بود که سابقه نداشت. همه اينها تا وقتي بود که به در مسجد کوفه رسيديم، ولي همچنان که آن بزرگوار از من جدا شد، همه جا را تاريک ديدم، باران خيسم کرد، هواي سرد و طوفاني آزارم داد. اين مسائل شگفت انگيز و امور معجز نماي ديگري نظير آنها را يک يک به خاطر آوردم تا آنجا که يقين پيدا کردم آن وجود مقدس، حضرت حجت، صاحب الزمان عليه السلام بوده اند که مدتها در آرزوي ديدارشان بوده و از درگاه فضل الهي، تمناي شرفيابي به حضورشان را داشته ام. آري به راستي دريافتم که آن آقاي بزرگوار، همان محبوب و مولاي عزيزم، امام زمان عليه السلام بوده اند که در تابستان و زمستان، در اوج گرما و سوز سرما، هر مشکلي را به جان خريده، هر دشواري را تحمل نموده و به انجام اعمال مسجد سهله و به جا آوردن نمازها و دعاهاي آن پرداختم تا به محضر پر فيض حضرتش نائل آيم، و سعادت ديدار سيماي تابناکش نصيبم گردد. وقتي دانستم به آرزوي دل رسيده و حضور قلب عالم امکان، شرفياب شده ام، خداي تعالي را شکر نمودم، که سپاس و ستايش، براي خداوند است. و الحمد لله