بازگشت

دعا و درخواست ظهور


يکي از وظايف مسلم شيعيان در زمان غيبت امام، دعا براي قرب ظهور و درخواست تعجيل در قيام آن حضرت است. نشانه شيعه راستين آن است که در هر صبح و شام و با هر نماز و نياز، دست حاجت به پيشگاه خداوند رئوف مي برد و از او، ظهور مولايش را درخواست مي کند. شيفته حقيقي امام زمان عليه السلام، در دعا براي ظهور محبوبش، اسير الفاظ نيست، گرفتار عبارت پردازي نيست، بلکه از عمق جان دعا مي کند و با تمام وجود، ديدار امامش را مي طلبد. تنها زبانش سخن نمي گويد، بلکه قلبش در هجران يار مي سوزد. دلش در فراق محبوب، مضطرب است. ديدگانش در انتظار ديدار، اشکبار است و گردش زبانش در کام، همچون اشکهاي غلطانش بر گونه، نشانه محبت دروني و علاقه قلبي به مولا و محبوب است. در دوران تاريک و طوفان زده غيبت، تنها کساني به راه نجات و سعادت رفته اند که پيوسته به ياد امام زمان عليه السلام هستند و همواره در فراقش اشک مي ريزند و براي قرب ظهورش دعا مي کنند. شيعه شيفته، بسان انساني فارغ و بي سوز، نيايش نمي کند،



[ صفحه 94]



بلکه مانند عاشقي دلباخته، با دلي پر سوز و گداز دعا مي کند. او از صميم قلب، امامش را مي طلبد و با تمام وجود براي ظهور مولايش دعا مي کند. آيا مي توانيد حال شخص غريق را تصور کنيد؟ دريا طوفاني مي شود. امواج سهمگين، کشتي را زير و رو مي کنند. ابرها مي غرند. باران به شدت مي بارد. هوا تاريک مي شود. کشتي در ميان طوفان و تلاطم شديد آبها، واژگون مي گردد. سرنشينان کشتي، وحشت زده و مضطرب، به دريا مي ريزند. اقيانوس بي پايان، انسانها را لابلاي امواج خروشان مي پيچد و به کام مرگ مي فرستد. انساني که در دريا گرفتار طوفان شده، کشتي اش شکسته، به دريا افتاده، و در حال غرق شدن است، چگونه براي نجات خويش دعا مي کند؟ با چه حالي خدا را مي خواند و چطور از پرده دل به پيشگاهش التماس مي کند؟ شيعه دلباخته، در زمان غيبت، ميان موجهاي پر خروش حکومتهاي خود کامه، در دل درياي طوفان زده و تاريک اجتماعات فاسد بشري، کشتي سعادتش را شکسته مي بيند، دل را در فراق امام و مولايش مضطرب و پريشان مي يابد، و بدون يک ذره ظاهر سازي و خود نمايي، از صميم قلب فرياد مي کشد: اين بقيه الله؟ و با اشک و سوز مي گويد: اين المنتظر لاقامه الامت و العوج؟ کجا است مصلحي که انتظار مي کشيم انحرافها و کجي ها



[ صفحه 95]



را راست گرداند؟ اين المرتجي لازاله الجور و العدوان؟ کجا است مايه اميدي که ستم و بي عدالتي را از جهان بر چيند؟ اين معز الاولياء و مذل الاعداء؟ کجا است عزت بخش دوستان و ذليل کننده دشمنان؟ اين ابن النبي المصطفي و ابن علي المرتضي و ابن خديجه الغراء و ابن فاطمه الکبري؟ و همين دعاها و اشکها است که شيعيان دلباخته را از تيرگيها نجات مي دهد. حضرت امام حسن عسکري عليه السلام به احمد بن اسحاق فرمودند: و الله ليغيبن غيبه لا ينجو فيها من الهلکه الا من ثبته الله عز و جل علي القول بامامته و وفقه للدعاء بتعجيل فرجه: [1] سوگند به خدا - فرزندم - داراي غيبتي خواهد بود که هيچ کس در آن دوران غيبت، از هلاکت و نابودي، رهايي نمي يابد، مگر آن که خداوند، او را بر اعتقاد به امامت وي استوار ساخته و بر دعا براي تعجيل ظهور آن حضرت، توفيقش بخشد. دلباختگان حضرت ولي عصر عليه السلام و شيفتگان آن



[ صفحه 96]



حضرت، از ياد او و جستجوي وجود شريفش، غفلت نمي ورزند. آيا ممکن است کسي شيفته او باشد و فراموشش کند؟ هرگز. و آيا مي شود دلباخته جانسوزي پيوسته به ياد او باشد، به حضرتش درود و سلام فرستد، اشک اندوه ببارد، در هجرانش بسوزد، براي ظهورش دعا کند، ولي آن حضرت، او را از ياد ببرند و به فريادهاي مشتاقانه اش پاسخ نگويند؟! نه، نه، هرگز، او چشمه لطف و احسان است. او منبع جود و بزرگواري است. او باب رحمت خداوند است.


پاورقي

[1] کمال الدين صدوق، صفحه 384.