بازگشت

ويژگيهاي منتظر


کسي که در انتظار ديدار حضرت بقيه الله ارواحنا فداه به سر مي برد و منتظر قيام جهاني آن بزرگوار است، نشانه هايي دارد. چنين نيست که هر مسلماني، در رديف منتظران واقعي حضرت مهدي عليه السلام باشد يا هر که نام مقدس مولا را بر زبان راند، در حقيقت نيز، از ياران حضرتش محسوب گردد. (نه گرفتار بود، هر که فغاني دارد - ناله مرغ گرفتار، نشاني دارد) شيعه اي که داراي روح انتظار است، ويژگيهايي دارد که او را از نظر ظاهري و باطني و در شوون مادي و معنوي، ممتاز مي سازد. او به يقين مي داند عدل جهاني، جز به دست امام عصر عليه السلام تحقق نيابد، و هيچ کدام از حکومت هاي بشري و مدعيان اصلاح و عدالت گستري، از عهده انجام آن بر نمي آيند. بديهي است که هر قومي، براي رسيدن به مقام و قدرت، هزاران وعده مي دهند و مردم را با نويدهاي عدالت خواهي و عدل پروري، به حمايت از خويش وا مي دارند. اما وقتي به رياست و ثروت رسيدند، راه طغيان و ستم مي پويند و به دنيا پرستي، خوشگذراني، تجمل گرايي، جاه طلبي و خود محوري دچار



[ صفحه 84]



مي شوند. يک مثل معروف مي گويد: قدرت، انسان را فاسد مي کند، اما قدرت مطلقه، انسان را مطلقا فاسد مي سازد. انسانهاي تزکيه نشده، با رسيدن به پول و مقام، راه تقوي و عدالت را گم مي کنند، و چه بسا مردمان پاک دلي که در جوي ناسالم و فضايي فاسد قرار گرفته، چنان مقهور اوضاع و شرايط مي گردند که از اجراي عدل و انصاف، عاجز مي شوند. عدالت جهاني، کاري بس عظيم و دشوار است که جز با قدرت انساني آسماني که برگزيده الهي و داراي علم و عصمت و همه کمالات معنوي باشد، به ثمر نخواهد رسيد. فقيه بزرگوار شيعه مرحوم شيخ مفيد در صفحه 706 کتاب ارشاد و مرحوم طبرسي در صفحه 462 کتاب اعلام الوري ضمن حديثي نقل مي کنند که فرمود: ان دولتنا آخر الدول و لم يبق اهل بيت لهم دوله الا ملکوا قبلنا، لئلا يقولوا اذا راوا سيرتنا: لو ملکنا سرنا مثل سيره هولاء، و هو قول الله عز و جل و العاقبه للمتقين: دولت و حکومت ما، آخرين دولتها است. و هيچ خانداني که داعيه حکومت دارند، باقي نمانند جز آن که قبل از ظهور دولت ما، به قدرت رسند، تا زماني که برنامه و شيوه سلطنت ما را مي بينند، نگويند: اگر ما هم به قدرت رسيده بوديم، به روش اين دودمان رفتار مي کرديم. و اين است معناي سخن



[ صفحه 85]



الهي که مي فرمايد: فرجام کار، از آن تقوي پيشگان است. در صفحه 123 کتاب تاريخ ما بعد الظهور روايتي از کتاب غيبت نعماني نقل شده که امام صادق عليه السلام فرمودند: ما يکون هذا الامر حتي لا يبقي صنف من الناس الا و قد ولوا من الناس، حتي لا يقول قائل: انا لو ولينا لعدلنا، ثم يقوم القائم بالحق و العدل: ظهور حضرت مهدي عليه السلام فرا نمي رسد تا آن که هيچ گروه از مدعيان اصلاح و حکومت باقي نمانند مگر بر مردم حکمراني کنند، تا ديگر هيچ کس نگويد: اگر ما هم فرمانروايي مي کرديم، به حق و عدالت رفتار مي نموديم، سپس حضرت قائم عليه السلام به عدل و داد، قيام خواهد کرد. دومين ويژگي يک منتظر حقيقي اين است که نسبت به وجود مقدس امام عصر عليه السلام و ظهور آن حضرت، ايماني محکم و اعتقادي استوار دارد و پيوسته قيامش را انتظار مي کشد. او چنان که در روز روشن، وجود تابناک خورشيد را باور دارد، به وجود نوراني حضرت حجت ارواحنا فداه يقين دارد و در ايمان به آن حضرت، هرگز دچار ترديد و تزلزل نگردد. در جلد اول کتاب اصول کافي صفحه 338 نقل شده که مفضل بن عمر گويد: خدمت امام صادق عليه السلام مشرف شدم. جمعي نيز در خانه آن حضرت شرفياب محضرش بودند. من گمان بردم روي سخنش، با آنان است، امام فرمودند:



[ صفحه 86]



به خدا سوگند، قطعا صاحب الامر، از بين شما غايب گردد و چنان گمنام شود که (وجودش مورد انکار قرار گرفته و درباره اش) گفته شود: از دنيا رفت، نابود گشت، در کدام دره افتاد. آن گاه شما (در اثر فتنه ها، دچار تزلزل و اضطراب شده) سرنگون گرديد، بسان کشتي طوفان زده اي که گرفتار امواج خروشان دريا شده، واژگون گردد. هيچ کس (از آن فتنه ها و شکست ها) نجات نيابد مگر کسي که خدا از او پيمان گرفته، ايمان را در دلش نوشته و او را به وسيله روح (منسوب به) خود تاييد و تقويت کرده باشد. بطور مسلم، دوازده پرچم اشتباه برانگيز، افراشته شوند که هيچ کدام از ديگري شناخته نگردد (يعني حق از باطل مشخص نشود). هنگامي که سخن امام به اينجا رسيد، اشک در ديدگانم حلقه زد. وقتي امام، اشک را بر رخسار من ديدند، پرسيدند: چرا گريه مي کني؟ عرض کردم: فدايت شوم. چگونه اشک نريزم، در حالي که شما مي فرماييد دوازده پرچم اشتباه را، بر پا شوند (که حق در ميان آنان گم شده) هيچ يک از ديگري بازشناخته نگردد. در اين هنگام، حضرت به اشعه خورشيد که از پنجره به درون اطاق تابيده بود، اشاره کرده و فرمودند: آيا اين پرتو آفتاب، آشکار است؟ عرضه داشتم: آري. امام فرمودند:



[ صفحه 87]



امرنا ابين من هذه الشمس: امر ما - يعني مساله ظهور دولت حقه آل محمد به دست حضرت قائم عليه السلام - از اين آفتاب هم، روشنتر و آشکارتر مي باشد. نيز يک منتظر شيفته، مي داند که مساله ظهور حضرت بقيه الله عليه السلام ناگهاني است و هر آن، ممکن است انقلاب جهاني او فرارسد. خود آن حضرت در نامه اي که به مرحوم شيخ مفيد نوشتند، فرمودند: فان امرنا بغته فجاه: [1] ظهور ما، ناگهاني و آني فرارسد. در صفحه 30 کتاب منتخب الاثر ضمن روايتي امام مجتبي عليه السلام، از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل کرده اند، که وقتي امام حسن عليه السلام پرسيدند: قيام قائم ما اهل بيت، کي فرارسد؟ رسول خدا فرمودند: انما مثله کمثل الساعه ثقلت في السموات و الارض لا ياتيکم الا بغته: مثل قيام حضرت قائم عليه السلام، همانند قيامت است که در آسمانها و زمين، گران باشد، - ظهور آن حضرت - فرا نخواهد رسيد مگر آني و ناگهاني.



[ صفحه 88]



يک منتظر دلباخته، که مساله ظهور امام زمان عليه السلام را بدان گونه ناگهاني مي داند، لحظه به لحظه، چشم به راه است و هر صبح و شام در انتظار قيام. مرحوم شيخ صدوق در صفحه 337 کتاب کمال الدين از امام صادق عليه السلام نقل کرده که فرمودند: فتوقعوا الفرج صباحا و مساء: بايد هر صبح و شب، در انتظار ظهور و گشايش باشيد. در جلد دوم کتاب مکيال المکارم صفحه 157، نيز از حضرت صادق عليه السلام نقل شده که فرمودند: و توقع امر صاحبک ليلک و نهارک: بايد شب و روزت، منتظر فرارسيدن ظهور صاحب خود باشي. اين گونه تعبيرها، که هر صبح و شام، چشم به راه باشد، يعني: منتشر شيفته، پيوسته در انتظار ديدار مولاي خويش است و همه ساعات و لحظاتش، با ياد او و انتظار ظهور او سپري مي گردد. اينک نيک بنگريد و ژرف بيانديشيد، منتظر دلباخته و هجران کشيده اي که:

1- وجود مقدس امام دوازدهم، حضرت مهدي عليه السلام، در نظر همچون خورشيد تابان، روشن و مسلم است.

2- حضرتش را در زندان غيبت، محزون مي بيند و جهان پر ستم را در تب و تاب.

3- اصلاح امر و تحقق ظهور مولي را در زماني بيش از يک شب، نمي داند.



[ صفحه 89]



4- از همه مکاتب دنيا مايوس بوده، تمام مدعيان عدل جهاني را، از ريشه کن ساختن ظلم جهاني و اجراي وعده الهي که سرشار شدن عالم از عدل و داد است، ناتوان مي داند.

5- هرگز به وضع موجود راضي نبوده و پيوسته در انتظار يک تحول آسماني است.

6- زمان تحقق ظهور و ملاقات مولايش را ناگهاني دانسته، و هر لحظه، منتظر وصال محبوب و ديدار يار است. چه حالي دارد و چگونه خود را ساخته، به پاکيها گرائيده، از سيئات اخلاقي رسته، به انجام وظايف فردي و اجتماعي اش پرداخته، به دعا و نيايش براي قرب ظهور مولايش نشسته و در شوق ديدار امام عزيزش مي سوزد.



[ صفحه 90]




پاورقي

[1] احتجاج طبرسي، جلد دوم، صفحه 324.