بازگشت

گفتگو با دلدار


در اين هنگام آن بزرگوار، با چهره اي کريمانه، نگاهي مهربانانه، لبهايي پر جاذبه، که تبسمي دلنشين بر آن نقش بسته بود، در کمال رافت و عطوفت رو به من کرد - و با آهنگي ملايم و دلپذير - به من فرمود: دوست داري به مسجد کوفه بروي؟ عرض کردم: بله آقاي من، روش ما اهل نجف همين است که وقتي اعمال اينجا را انجام داديم، به مسجد کوفه مي رويم و بقيه شب را تا صبح در آنجا مي مانيم، زيرا در مسجد کوفه عده اي ساکن هستند، خدمتگذاران هم از زائران پذيرايي مي کنند، آب هم هست. وقتي اين جمله را گفتم آقا برخاستند و به من فرمودند: برخيز تا باهم برويم.