بازگشت

داستان يک زن و جعبه جواهرات


زن با ايمان، در کوچه هاي بغداد، سرگردان مي گشت و در جستجوي نماينده حجت خدا، پرس و جو مي کرد تا او را بيابد و اموالي را که متعلق به امام است به وي بسپارد. در اين بين با شخصي بنام ابوعلي بغدادي مواجه گرديد. از او پرسيد: وکيل مولايمان کيست؟ در اين هنگام برخي از اهالي قم به او گفتند: نايب حضرت، حسين بن روح است و با ا شاره، جايگاه وي را نشانش دادند. ابوعلي بغدادي گويد: من نزد حسين بن روح بودم که آن زن اجازه گرفت و وارد شد. آنگاه براي آنکه اطمينان پيدا کند وکيل امام زمان عليه السلام، همان شخص است و با يقين قلبي و آرامش فکري، اموال حضرت را به وي تحويل دهد، در مقام امتحان برآمد و از حسين بن روح پرسيد: همراه من چيست؟ حسين بن روح خواست کرامت مهمتري نشان دهد تا موجب اعتماد آن زن را فراهم آورد و براي هميشه خيالش را از اين جهت، آسوده سازد. بدين خاطر گفت:



[ صفحه 61]



هم اکنون کنار رود دجله برو، آنچه را همراه داري و درباره آن سوال نمودي، ميان آبهاي رودخانه بيفکن، سپس نزد من برگرد تا تو را آگاه سازم. زن به طرف رودخانه راه افتاد، وقتي به ساحل رسيد، همانچه را مورد نظرش بود، وسط امواج خروشان انداخت و برگشت. وقتي آن زن، به حضور حسين بن روح آمد، حسين بن روح به خدمتگزارش دستور داد: برو جعبه جواهرات را از رودخانه برگير و نزد من بياور. خدمتکار حسين بن روح بي درنگ به کنار دجله رفت، صندوق کوچک جواهرات را بيرون آورد و نزد مولايش برگشت. وقتي آن را بدست حسين بن روح داد، وي رو به آن زن نمود و گفت: آنچه را همراه خود آورده بودي و در ميان رود رجله افکندي، همين جعبه است اينک من به تو خبر مي دهم که درون آن چيست يا تو خود بازگو مي کني؟ زن جواب داد: تو مرا از اشياء درون جعبه آگاه ساز. حسين بن روح، قبل از آنکه سر جعبه را باز کند گفت: در اين صندوق جواهرات، يک جفت دستبند طلا، يک حلقه بزرگ جواهر نشان، دو حلقه کوچک جواهر نشان و دو انگشتر مي باشد که نگين يکي فيروزه و ديگري عقيق است. سپس جعبه را گشود و انچه را در آن بود، بيرون آورد و نماياند. مطلب بهمانگونه بود که او خبر داده بود، بي کم و کاست و بدون هيچ خلافي، همانچه را نام برده بود، در ميان جعبه بود.



[ صفحه 62]



زن نگاهي کرد و گفت: اين درست همان چيزي است که همراه خود آورده بودم و در رودخانه افکندم. من و آن زن، از مشاهده اين کرامت بزرگ، بسيار خوشحال شديم و از ديدار نشانه هاي صدق نيابت و وکالت حضرت حجت عليه السلام، غرق شادماني و سرور گشتيم. چندين کرامت ديگر نظير اين داستان، از سفيران امام زمان عليه السلام صادر گرديده و هر يک از نواب، در مواقع مختلف، به مناسبت هاي گوناگون، کارهاي خارق العاده و شگفت انگيزي به نيروي رباني و مددهاي غيبي انجام مي دادند تا شاهد صدقي براي شيعيان باشد و حق پويان را بسوي نور و هدايت رهنمون گردد. حسين بن روح پس از بيست و يک سال سفارت از جانب امام عصر عليه السلام، سرانجام در ماه شعبان سال 326 بعد از هجرت، وفات يافت.