بازگشت

ثواب و فضيلت انتظار


در بيان جمله اي از اخبار وارده در ثواب و فضيلت انتظار، به نحو اختصار. در کمال الدين از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که فرمودند: هر کس از شماها بميرد با ايمان در حالي که منتظر باشد مثل کسي است که در خيمه حضرت قائم عليه السلام در خدمت آن جناب باشد. و در حديث ديگر از پدران خود از حضرت اميرالمومنين عليه السلام روايت فرموده که فرمودند: هر کس انتظار فرج ما را داشته باشد مانند کسي است که در راه خدا در خون خودش غلطيده باشد. و در حديث ديگر حضرت صادق عليه السلام فرمود: خوشا به حال شيعيان قائم ما، که انتظار ظهور او را داشته باشند در زمان غائب بودن او، و اطاعت او نمايند در زمان ظهور او، ايشانند اولياء خدا که ترس و حزني نيست بر آنها در روز جزاء. و از حضرت رسول صلي الله عليه و آله مروي است که:



[ صفحه 16]



افضل عبادتها انتظار فرج داشتن است. و در بحار از عبدالحميد واسطي منقول است که گفت: به حضرت امام محمد باقر عليه السلام گفتم که: ما دست از بازارها و کسبهاي خود برداشته ايم، به جهت انتظار اين امر، به نحوي که بعضي از ما نزديک است سائل به کف شود. فرمود: اي عبدالحميد آيا گمان مي کني کسي که در راه خدا چنين کند، خداوند فرج و گشايش باو ندهد؟ خدا رحمت کند بنده اي را که خودش را براي ياري ما نگاه مي دارد، خدا رحمت کند بنده اي را که امر ما را احياء مي کند. گفتم: اگر به حال انتظار بميرم پيش از ظهور قائم شما، چه ثواب دارم؟ فرمود: هر کس از شماها که در حال انتظار حضرت قائم از دنيا برود، و عزم ياري کردن او را داشته باشد در زمان ظهورش، مثل کسي است که در رکاب او جهاد کرده باشد و شهيد شده باشد. و از حضرت امام زين العابدين عليه السلام منقول است که فرمودند: انتظار فرج داشتن، از افضل اعمال است. و در احتجاج از آن حضرت روايت است که به ابي خالد کابلي فرمودند که: طولاني مي شود زمان غائب بودن ولي خدا - که دوازدهمين از اوصياء حضرت رسول صلي الله عليه



[ صفحه 17]



و آله و سلم و ائمه بعد از آن جناب است - اي ابا خالد، بدرستي که آن مومناني که در زمان غائب بودن او مي باشند و اعتقاد و يقين به امامت او دارند و انتظار زمان ظهور او را مي کشند، بهتراند از اهل هر زماني، زيرا که خداوند تبارک و تعالي چنان عقل و هوشي به آنها عطا فرموده که غائب بودن امامشان با حضور او نزد آنها يکسان است، و قرار داده آنها را در آن زمان به منزله کساني که جهاد نمودند در خدمت حضرت رسول - صلي الله عيه و آله و سلم - با کفار به شمشير. ايشانند مومنين خالص و شيعيان ما به حقيقت و راستي، و دعوت کنندگان بسوي دين خدا عز و جل، به آشکار و نهان. و در خبر ديگر است که فرمود: هر مومني که ثابت بماند بر ولايت ما، در زمان غائب بودن قائم ما، عطاء مي فرمايد حق تعالي به او ثواب هزار شهيد را، که مثل شهداي بدر و احد باشند. مولف گويد که چون باقي بودن بر حال انتظار لازمه ثبوت ولايت و علامات آن است، مي توان اين ثواب را براي آن اثبات نمود. و در کمال الدين از صقر بن ابي دلف روايت است که گفت شنيدم از حضرت امام محمد تقي عليه السلام که فرمود: امام بعد از من پسر من علي است، امر او امر من است و گفتار او گفتار من است، و اطاعت او اطاعت



[ صفحه 18]



من. و امام بعد از او پسر او حسن است، امر او امر پدرش علي است و قول او قول پدر اوست و طاعت او طاعت پدر او. آنگاه ساکت شدند. گفتم: يابن رسول الله پس کيست امام بعد از امام حسن عسکري؟ حضرت گريه شديدي نمودند، آنگاه فرمودند: بدرستي که امام بعد از امام حسن عسکري پسر اوست، که قائم بحق و منتظر است. گفتم: يابن رسول الله (ص) چرا او را قائم مي نامند؟ فرمودند: براي آنکه قيام مي فرمايد بعد از اينکه نام او از ميان رفته باشد و بيششتر قائلين به امامت او از دين برگردند. (يعني به جهت طول غيبت او) گفتم: چرا او را منتظر نامند؟ فرمود: به جهت آنکه از براي او غائب شدني اتفاق مي افتد که بسيار مي شود روزگاران و طول مي کشد زمان آن پس مومنين خالص به انتظار او باقي مي مانند و شک کنندگان او را انکار مي کنند و انکار کنندگان به ذکرا و استهزاء مي نمايند و کساني که وقت براي ظهورش معين مي کنند دروغگو مي باشند و کساني که عجله مي کنند هلاک مي شوند (يعني از دين بر مي گردند) و کساني که فرمان بردار ائمه خود هستند (يعني چون و چرا نمي کنند و به دستور العمل امامان دين رفتار مي کنند) نجات مي يابند. مولف مي گويد که مراد از عجله اي را که باعث هلاکت



[ صفحه 19]



مي شود، در مقدمه کتاب کنز الغنائم بيان نموده ام. و از حضرت امير عليه السلام مروي است که فرمودند: منتظر فرج باشيد و از رحمت خداوند نااميد نباشيد، بدرستي که پسنديده ترين اعمال بسوي حق تعالي انتظار فرج است. و از حضرت صادق عليه السلام مروي است که فرمود: هر کس از شماها بميرد، در حالتي که انتظار ظهور امام زمان را داشته باشد، مانند کسي است که با حضرت قائم در خيمه آن حضرت باشد. انگاه اندکي ساکت شد، بعد فرمود: بلکه مانند کسي است که در رکاب او جهاد کند. بعد فرمود: نه و الله، بلکه مانند کسي است که در رکاب حضرت رسول صلي الله عليه و آله شهيد شده باشد. حقير گويد: در اين حديث سه درجه از ثواب را تدريجا ذکر فرموده اند که از براي منتظرين ظهور حضرت قائم هست. و در بحار از حضرت اميرالمومنين عليه السلام حديثي روايت شده که خلاصه اش اين است که: حق تعالي به کساني که در زمان غائب بودن امام، انتظار ظهور او را دارند، و دين خود را محکم نگاه مي دارند، عطا فرمايد آن ثوابهاي واقعي کامل را، که به آزادي عمل نمودند بر طبق احکام واقعيه و عبادات صحيحه قرار داده، اگر چه آنها به سبب غائب بودن آن حضرت، دسترسي به فهميدن حکمهاي واقعي و عبادات حقيقي نداشته باشند، (يعني به



[ صفحه 20]



ازاي اعمال و عبادات ظاهريه که مطابق تکليف فعلي خود بجا مي آورند، اجر و ثواب اعمال و عبادات کامله حقيقه را مرحمت مي فرمايد، به واسطه فضيلت انتظار داشتن از براي ظهور امام عليه السلام و اخذ واقعيات احکام). و در نجم ثاقب از غيبت شيخ طوسي (رحمه الله عليه) از مفضل روايت است که گفت: ذکر نموديم قائم عليه السلام را، و کسي که مرد از اصحاب ما، که انتظار او را مي کشيد. پس حضرت صادق عليه السلام فرمود به ما که: چون حضرت قائم عليه السلام خروج کند کسي بر سر قبر مومن مي آيد، پس به او مي گويد که اي فلان، بدرستي که ظاهر شد صاحب تو، پس اگر خواهي که ملحث شود و اگر مي خواهي که اقامت کني در نعمت پروردگار خود پس اقامت داشته باش. مولف گويد از اين حديث ظاهر مي شود که اين مطلب که زنده شدن در زمان ظهور آن بزرگوار باشد، يکي از جمله فوائد انتظار است، چنانچه اين فائده در دعاي براي آن حضرت نيز وارد شده. و از ابي حمزه روايت است که گفت به حضرت صادق عليه السلام عرض کردم: فدايت شوم، پير و بي قوه شده ام و اجلم نزديک شده است و مي ترسم پيش از وقوع امر فرج شما بميرم. فرمودند: اي ابا حمزه، هر کسي که ايمان بياورد به ما و تصديق کند حديث ما را و منتظر زمان فرج ما باشد، مثل کسي مي ماند که در زير علم حضرت قائم عليه السلام



[ صفحه 21]



شهيد شده باشد، بلکه ثواب کسي را دارد که در رکاب حضرت رسول صلي الله عليه و آله شهيد شده باشد. و در حديث ديگر از آن حضرت مروي است که فرمود: هر کس از شماها بميرد در حالتي که انتظار فرج را داشته باشد افضل است نزد حق تعالي از بسياري از شهيدان بدر و احد. و در برهان از مسعده روايت شده که گفت: در محضر مبارک حضرت صادق عليه السلام بودم که پيرمرد منحني وارد شد، در حالتي که به عصاي خود تکيه نموده بود. پس سلام کرد و حضرت جواب سلامش را دادند. آنگاه عرض کرد: يا ابن رسول الله (ص) دست خود را بدهيد من ببوسم. حضرت دست خود را دادند و بوسيد. آنگاه شروع کرد به گريه کردن. حضرت فرمودند: اي شيخ چرا گريه مي کني؟ عرض کرد: فدايت شوم، بقدر صد سال است که عمرم در انتظار قائم شما گذشته، هر ماهي نو مي شود، مي گويم در اين ماه ظاهر مي شود، و هر سالي تازه مي شود، مي گويم در اين سال واقع مي شود. اکنون پير و ناتوان شده ام و اجلم فرا رسيده و هنوز به مراد دل خود نرسيده ام و ظهور فرج شما را نديده ام. [1] .

پس چرا گريه نکنم و حال آنکه، بعض شما را پراکنده در اطراف زمين، و بعضي را کشته به ظلم اعداي



[ صفحه 22]



دين مي بينم. پس حضرت صادق عليه السلام گريان شدند و فرمودند که: اي شيخ، اگر زنده ماندي تا زماني که ببيني قائم ما را، مي باشي در مقام رفيع بسيار عالي، و اگر پيش از ظهور حضرت او در انتظارش مردي، پس در روز قيامت در زمره آل محمد صلوات الله عليهم محشور خواهد شد، و آنها مائيم که امر به تمسک به ما نموده، در آنجا که فرمود: اني مخلف فيکم الثقلين فتمسکوا بهما لن تضلوا کتاب الله و عترتي اهل بيتي. يعني بدرستي که من دو چيز بزرگ عالي مقام در ميان شما مي گذارم، پس متوسل به آنها بشويد تا هيچ وقت گمراه نگرديد، يکي کتاب خدا قرآن، و ديگري عترت من که اهل بيت منند. آن پيرمرد چون اين بشارت عظمي را شنيد، جزع و گريه اش ساکن گرديد و گفت: مرا با وجود اين بشارت باکي از مرگ نيست. آن گاه حضرت صادق عليه السلام فرمودند: اي شيخ، بدان که قائم ما بيرون مي آيد از صلب حضرت امام حسن عسکري، و امام حسن عسکري بيرون مي آيد از صلب امام علي النقي، و علي بيرون مي آيد از صلب امام محمد تقي، و محمد بيرون مي آيد از صلب حضرت علي بن موسي، و علي بيرون مي آيد از صلب حضرت موسي که پسر من است و او از صلب من خارج گرديده، ما دوازده نفريم که تمام ما معصوم و پاکيزه از هر گناه و کثافتي مي باشيم.



[ صفحه 23]



تنبيه (ياد آوري): اختلافي که در ثواب انتظار در بعض اخبار مشاهده مي شود، باعتبار اختلاف منتظرين است در درجات معرفت و تقوي و انتظار، البته هر کس اکمل است ثوابش هم اکمل است.



[ صفحه 24]




پاورقي

[1] لمولفه:



گذشت عمر من اندر فراغ يار دريغ

ز هجر غرقه خون شد دل فکار دريغ



شد از فراقش روزم سياه چون شب تار

گذشت عمرو بمردم در انتظار دريغ



.