بازگشت

کژ انديشان


گاهي در کتابها و نظرات بعضي از افراد مي بينيم که آنان مهدويت را بدين صورت مي پذيرند که هر شخصي مي تواند مهدي باشد و لزومي ندارد شخص معيني مانند حجت بن الحسن العسکري باشد. اين سخن در نوشته بعضي از مستشرقين و بعضي از نويسندگان سني آمده است که اگر نوعي انکار مهدويت نباشد، نوعي بي عنايتي به اين همه احاديث معصومين (ع) مي باشد. اينان معتقدند که مهدي لازم نيست حتما از دودمان پيامبر و فرزندان علي (ع) و فاطمه (ع) باشد. و چه احتياج است که متولد سال 255 ه و فرزند بلا فصل امام عسکري باشد؟ مي گويند: آيا نمي شود مهدي يکي از مصلحين تاريخ



[ صفحه 50]



باشد که از بطن جامعه امروز يا فردا بپاخيزد و جهان را از ظلم و بيداد برهاند و عدل برقرار سازد؟ براي نمونه سخني از دارمستتر را - که قبلا هم از او ياد کرديم - مي آوريم که بيانگر چنين برداشتي است. وي مي گويد: مهدي صفتي است که ممکن است به هر پيغمبر و حتي به هر مخلوق اطلاق شود، لکن وقتي علم و اسم باشد بمعني کسي است که از ميان عموم مردمان برگزيده و راهنمايي شده است... [1] و نتيجه مي گيريم او و بعضي افراد هم فکر او خيال مي کنند اين صفت مهدي لازم نيست حتما منحصر به يک شخص معين باشد که فرزند امام حسن،... و فرزند پيامبر اکرم... و از نسل ابراهيم قهرمان توحيد باشد. بر همين اساس فکري، در طي تاريخ بسياري افراد بدين نام و مقام منسوب شده اند و ما دلايلي بطور اختصار براي نشان دادن خطاي اين طرز فکر مي آوريم: 1 - همان طور که قبلا بيان داشته ايم، مهدويت يک ريشه قرآني دارد و ويژگيهاي منجي موعود توسط شخص پيامبر (ص) و ديگر معصومين بيان شده، و اين موضوع مطلبي نيست که ساخته مسلمانان باشد تا هر کسي به زعم خود آن گونه که مي خواهد آنرا مطرح کند و مهدي (ع) را نيز خود تعيين نمايد. و اين مسئله آن قدر مورد اتفاق



[ صفحه 51]



مسلمانان است که حتي متمهديان مهدي نماها نيز سعي کرده اند بعضي از آن ويژگيها را براي خود فراهم کنند. 2- بزرگترين دليل بر اينکه مهدي عليه السلام حتما بايد با آن ويژکيها و از آن آباء و اجداد پاک و معصوم باشد، اين است که: در ايدئولوژي و عقايد اسلامي، پيامبران و امامان حجت ها و خليفه هاي خداوند در زمين اند [2] و بزرگترين مدافعان توحيد و عدالت. و زمين هيچ گاه از وجود يک حجت الهي خالي نيست [3] زيرا اگر چنين شد، زمين ساکنين خود را فرو مي کشد. [4] پس اين حجت واسطه بين خدا و خلق است. و نوح (ع)... و ابراهيم (ع)... و موسي (ع)... و عيسي (ع)... و محمد (ص)... و علي (ع)... و تمام ائمه معصومين (ع) تا مهدي (ع)، برترين حجتهاي الهي بوده اند. اين گروه صف توحيديان را تشکيل داده و برترين مدافعان آن بوده اند و بسوي يک هدف رهنمون شده اند. از اين رو، هر آن کس که در اين سلسله نباشد، رهبريش خطاست و در اين زمان - زمان غيبت امام - هر کس که مدعي اين پيشوائي شود و يا به دروغ بدين سمت منسوب شود مسير او مسير



[ صفحه 52]



طاغوت است و بس. [5] 3- بخش ديگر جواب ما، اينست که اگر آن ويژگيها براي مهدي (ع) (مانند دودمان، عمر طولاني، غيبتها،... (بيان نمي شد، آن گاه هر شخص نالايقي، يا از روي جاه طلبي، يا بدستور استعمارگران، خود را بعنوان مهدي معرفي نموده و به فريب مي پرداخت و آنها را برده خود و استعمارگران مي نمود، چنانکه ديديم افرادي در طي تاريخ چنين کردند، اما خداوند آنها را رسوا کرد و بيشتر آنان، از روي عدم داشتن اين ويژگيها، مردود شناخته شدند و رسوا گرديدند. آري مجموعه خصوصياتي که در مورد قائم (ع) از بزرگان دين براي ما رسيده است، تا ابدين بر اندام هيچ کس جز مهدي موعود اسلام شايسته نيست و هر کس ادعاي اين شايستگي کرده، ادعايش چون اسطوره اي، تنها نقشي سطحي در تاريخ بر جاي نهاده است. آري، قائم منتظر و منتقم، فرزند قهرمانان توحيد است، و از دودمان آن ابر مردان پاکباز معصوم. او بگاه ظهورش، از مکه - جائي که جدش پيامبر اسلام (ص) ظهور کرد - قيام مي کند و فرياد انا بقيه الله او سينه فضا را مي شکافد [6] و عيسي پشت سر او نماز



[ صفحه 53]



مي گزارد، [7] ياران او در وهله اول سيصد و سيزده مجاهد راستين اند، [8] بتعداد مجاهدان اسلام در ياري جدش در اولين جهاد او. او شمشير قدرت و عدالت پدرش علي (ع) را که تنها در راه توحيد ضربه مي زد، بدست مي گيرد و نبرد خود را عليه کفار و غاصبين حق ولايت - که جانشيني خدا در زمين است - آغاز مي کند. و سرانجام مرکز خلافت وامامت عدل خود را در کوفه (پايتخت پدرش علي، ع) بر پا مي کند و ياران عزيز و جانبازش پرچم توحيد و عدل الهي را حتي برفراز دورترين شهرهاي شرق و غرب عالم نيز بر مي افرازند. باميد آن روز و بر آمدن آن خورشيد



[ صفحه 55]




پاورقي

[1] دارمستتر، مهدي از صدر اسلام تا قرن سيزدهم، ترجمه محسن جهانسوز،... ص 8.

[2] قرآن مجيد، سوره ص، آيه 26 - که حضرت داود را خليفه خدا در زمين خوانده:... يا دواد انا جعلناک خليفه في الارض فاحکم بين الناس بالحق و نيز محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبه، باب 8 و 9.

[3] محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبه، ص 136: اللهم بلي لا تخلوا الارض من حجه قائم لله بحجته اما ظاهر معلوم و اما خائف مغمور...

[4] محمد بن يعقوب کليني، الاصول من الکافي، ج 1، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلو من حجه: لو بقيت الارض بغير امام لساخت.

[5] محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبه، ص. 114 از امام باقر (ع): کل رايه ترفع قبل رايه القائم (ع) صاحبها طاغوت.

[6] سيد مومن شبلنجي مصري (متوفي بعد از 1290 ه)، نور الابصار في مناقب آل بيت النبي، مصر،... ص 154.

[7] حافظ ابونعيم اصفهاني، الاربعين، ح 38 (او متوفي 430 ه است، و در اين جزوه اش 40 حديث در مورد امام غايب آورده که در کشف الغمه آمده است).

[8] محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبه، ص 315 - شيخ صدوق، کمال الدين، ص 654.