بازگشت

گمراهان


از جمله موضوعاتي که در دوران غيبت امام مهدي (ع) کرارا مطرح مي شود، مسئله متمهديان (مهدي نمايان) است. همان گونه که قبلا بررسي شد حضرت بقيه الله (ع) بگاه ظهور عليه ظالمان و بيدادگران و بي دينان قيام خواهد فرمود. متاسفانه، در طول تاريخ، گاهي اوقات اين زمينه پاک اعتقادي، مورد سوء استفاده عده اي قرار گرفته، که يا جاه طلب بوده اند و با استفاده از اين روحيه حرکت آفريني انتظار، مردم را به شورشهائي واداشته اند، تا با قيامهاي پيروان خود به مقامي برسند، و يا افرادي فريب خورده و مورد حمايت دول استعماري بوده اند. اين افراد، خود را بدروغ بعنوان نايب امام يا خود امام معرفي نموده اند. البته اين گروه در مبارزات و يا در فريب دادن مردم -



[ صفحه 56]



پيروزيهائي نيز داشته اند. از جمله افراد مذکور، غلام امد قادياني در پاکستان و مهدي نماي وطني سيد باب بوده اند. بد نيست مقداري از شخص اخير که در ايران بوده و اينک پيروانش موجوداند، سخني بگوئيم، زيرا مسلک قاديانيها اخيرا در پاکستان در سطح مردم مورد تکفير واقع شد، و بي اساس بودن ادعاهاي غلام احمد قادياني بر همه آشکار شد. در اواسط قرن سيزدهم، ايران دچار بحرانهاي اجتماعي شد که پي آمد آنها زمينه مساعدي شد، تا شخصي مدعي مقاماتي معنوي يا مهدويت شود، و مردم ساده لوح او را پيروي کنند. شخص فوق، جواني بزاز زاده بود، بنام ميرزا علي محمد شيرازي که بسال 1260، ادعاي بابيت (نيابت) امام عصر را نمود و مشتي افراد ساده لوح بدور خود گرد آورد. او فرزند ميرزا رضاي شيرازي و فاطمه بيگم بود و در 1235 هجري در شيراز متولد شد. دوران تحصيل کودکي را در شيراز گذراند و در جواني به تجارت در بوشهر پرداخت. سپس بعزم تحصيلات برتر، عازم کربلا و نجف گرديد، و در آنجا شاگرد سيد کاظم رشتي رهبر آن روز شيخيه گرديد. از خصوصيات سيد کاظم اين بود که در لفافه مدعي نيابت امام غايب بود. پس از فوت سيد رشتي، بر سر جانشيني او بين شاگردان اختلاف افتاد، در اين بين ميرزا علي محمد نيز بيکار ننشست. و با اين مقدمات، بسال 1260 هجري به پيروي از استاد خود، مدعي مقام نيابت امام مهدي (ع) شد و اين ادعا را در تفسيري که بر سوره يوسف قرآن نگاشته منعکس نمود. از جمله فراز زير است که اشراق خاوري (مبلغ بهائي) آن را در کتاب خود آورده و اينک



[ صفحه 57]



ترجمه آن: خداوند چنين مقرر کرده است که اين کتاب (تفسير سوره يوسف) از نزد حضرت محمد بن الحسن بن علي... بن علي بن ابي طالب بدست بنده و باب او (ذکر) [1] برسد تا دليل و برهان خداوند بر مردم جهان باشد [2] مردم آگاه و بيدار دل، بجهت ادعاي او بمخالفت با او پرداختند و سرانجام در مجلسي که در حضور امام جمعه شيراز بر پا شد، باب دست از ادعاي دروغين خود برداشت و توبه نمود و آن را انکار کرد. [3] اما پيروان او برايش بتبليغ پرداختند، تا اينکه او خطر را دوباره احساس کرده، و به اصفهان گريخت. وي در اصفهان، تحت حمايت منوچهر خان گرجي (روسي) در آمد و منوچهر به او وعده داد که چهل مليون فرانک دارائي خود را به او خواهد بخشيد و خواهر زيباي شاه را به ازدواج او در خواهد آورد. [4] بهر حال، اين نويدها و طرفداري يک عده از پيروان متعصب ناآگاه، باعث شد تا باب به التهاب آيد، و دوباره به ادامه ادعايش بپردازد. و بالاخره او که روزي خود را باب امام غايب خوانده بود، و آن را نيز منکر شده بود، چنين اعلام داشت که:



[ صفحه 58]



من همان قائمي هستم که شما بظهورش وعده داده شده ايد. [5] اما از بخت بد او، اين ادعا نيز در مجلسي که در حضور ناصر الدين ميرزا ولي عهد محمد شاه قاجار - و علماي تبريز بر پا گرديد، به توبه او منتهي شد. [6] ولي پافشاري بعضي طرفداران، دوباره فريبش داد و براي سومين بار ادعاي نبوت نمود و کتاب بيان را در نسخ قرآن و اثبات دين خود نگاشت. اما اين سه ادعا کم بود و باب کار بي پروائي را بدانجا رسانيد، که خود را خدا خواند [7] خدائي؟ آري، خود بسيار جرات! و شجاعت! است که مخلوقي خود را خالق و خدا بخواند. آري دروغ نيز گاهي جرات مي خواهد! پايمردي و ثبات او را ببينيد: کسي خود را امام موعود - که بيعت کسي در گردنش نيست - بنامد اما خود را فدائي درگاه محمد شاه بخواند. زهي استقامت، که کسي مدعي مقامي شود که تمام قدرتها تحت سلطه او در مي آيند، اما در مقابل ناصر الدين ميرزاي ولي عهد، التزام پا به مهر بسپارد، که ديگر چنين غلطي! نکند. [8] علاوه بر اينها، آيا هيچ يک از ويژگيهاي قائم اسلام را داشت؟



[ صفحه 59]



آيا پدر ميرزا علي محمد، امام حسن عسکري بود؟ و آيا مادرش، نرجس خاتون؟ آيا سال تولد او، برابر ميلاد امام مهدي بود؟ و آيا... و بالاخره آيا او جهان ظلماني را مالامال از عدالت و داد نمود يا نه؟ بهتر است در اين مورد، به ناله ميرزا حسين علي نوري (بهاء الله) رهبر ديگر بهائيان، گوش فرا دهيد که: از اول دنيا تا حال، چنين ظلمي ديده نشده و شنيده نگشت [9] و نيز اين نوشته را از فرزند او عباس عبدالبهاء (امام بهائيان) بخوانيم که: جهان در جنگ و جدال است و نوع انسان در نهايت خصومت و وبال، ظلمت جفا احاطه نموده و نورانيت وفا پنهان گشته. [10] تازه اين فريادها و ناله ها قبل از جنگهاي اول و دوم جهاني بود - مسلما با در نظر گرفتن اين دو جنگ و بخاک و خون کشيده شدن حدود 50 مليون انسان، به ميزان برقراري عدالت جهاني اين رهبران دروغين، آگاه خواهيد شد. آري، سرنوشت آنان که در غياب امام، بدروغ تکيه بر مسند او زنند چيزي جز رسوا شدن در تاريخ نيست. اميد آن که، آنان که فريب اين گونه فريبکاران و نيز فريب ساده لوحي خود را خورده اند مقداري آگاهانه بينديشند و خود را از دام اين دو نان آزاد کرده، براه راست اسلام بازگردند. آمين.



[ صفحه 61]




پاورقي

[1] اين لقب را خود باب بر خويش نهاده بود.

[2] رحيق مختوم، چاپ جديد، ص 34: الله قد قدر ان يخرج ذلک الکتاب في تفسير احسن القصص من عند محمد بن الحسن بن علي... بن علي بن ابي طالب علي عبده ليکون حجه الله من عند الذکر علي العالمين بليغا.

[3] اشراق خاوري، تلخيص تاريخ نبيل، صفحه 141.

[4] شوقي، قرن بديع، جلد اول، صفحه 114 - فاضل مازندراني، ظهور الحق بخش سوم، صفحه 105 - دکتر اسلمنت، حضرت بهاء الله، صفحه 104.

[5] فاضل مازندراني، ظهور الحق، صفحه 173، پاورقي: انا القائم الحق الذي انتم بظهوره توعدون.

[6] ابوالفضل گلپايگاني، کشف الغطاء، صفحه 204 - 205.

[7] علي محمد باب، لوح هيکل الدين.

[8] کشف الغطاء، صفحه 201 - 204.

[9] ميرزا حسين علي بهاء، مجموعه الواح بزرگ چاپ مصر، لوح رئيس فارسي، صفحه 105.

[10] عباس افندي، مکاتيب، جلد سوم، صفحه 119.