بازگشت

گفتگو با اسقف اعظم ارامنه ايران آراداک مانوکيان


مارکاريان جواني حدود 27 ساله، مسئول روابط عمومي خليفه گري ارامنه ايران در تهران است. صورتي تراشيده و پوشيده از لبخند دارد. با تبسمي به لب به درخواست ما گوش مي دهد. آن گاه با صداي اندکي زير مي گويد: جناب اسقف اعظم، آرداک مانوکيان حتما در اين مورد صحبت مي کنند. فقط يکي دو روز مهلت بدهيد. چند روز بعد تلفن مي کند و قرار ملاقات مي گذارد. روز قرار فرا



[ صفحه 29]



مي رسد. به اتفاق آقاي مارکاريان وارد سالن تشريفات در طبقه دوم ساختمان خليفه گري مي شويم. سالن آراسته به نقاشي هايي از عيسي مسيح و حواريان است. رنگ ديوار و سقف، گل کاريها، فرش کف سالن، ميزها، صندلي ها و مبلمان ها همه ياد آور دوران گذشته هستند. وقتي در سالن بسته مي شود و رابطه مان با دنياي خارج قطع مي شود، خود را در قرن هاي گذشته اروپا مي يابيم. قرن هايي که حکومت هاي روحانيان مسيحي بر اروپا سايه افکنده بود و آنان با جاه و جلال و اکرام از راهروها عبور مي کردند و قدم هاي خود را روي فرش هاي زير پا مي نهادند...... اطرافيان سر فرود مي آوردند و به جان رهبران مقدس خود دعا مي خواندند و دشمنان آنان را به تير نفرين مي دوختند. وقتي روحاني فرمانروا بر کرسي فرماندهي مي نشست و دست هاي خود را روي دستي صندلي مي گذاشت و اندکي جلو مي راند، همه، يکي يکي مي آمدند و از دست مبارک و انگشترهاي ناياب او بوسه مي گرفتند و تن خود را متبرک مي کردند و او لبخندي حاکي از رضايت مي زد. ما چه بايد بکنيم، به پايش بلند شويم، به جلويش برويم، با او دست دهيم، يا زانو زده و دستش را غرق بوسه کنيم؟ اما براي چه؟ مگر او انساني همچون ما نيست؟ فقط درس مذهبي خوانده و لباسي به تن کرده که به او جلوه تقدس داده است. از طرف ديگر نه ما به کيش اوييم و نه براي زيارت و تبرک جويي آمده ايم و نه مذهبي که به آن پاي بنديم، اجازه اين اعمال را به ما مي دهد. اين افکار در مدتي که منتظر اوييم، چون سيل از ذهنمان جاري مي شود.



[ صفحه 30]



در باز مي شود. موکت سرخ رنگ کف سالن به راهرو مي رود و از آنجا به در اتاق ها و پله ختم مي شود و ادامه مي يابد. او به آرامي گام هاي خود را يکي بعد از ديگري بر مي دارد و به سالن نزديک مي شود. آن تجسم شکوه ذهني ما از او فرو مي ريزد. او به تصور ما از يک اسقف اعظم، شباهتي نداشت. او انساني با قدي حدود 160 سانتي متر، بدون کلاهي بر سر و صليبي به دست است. به احترامش بلند مي شويم و چند قدم جلو مي رويم. دستش حالتي وا رفته پيدا مي کند و انگار براي بوسه زدن ما به حرکت در مي آيد. سست و آرام. دستمان دستانش را مي گيرد و مي فشارد: سلام! با لحني که لهجه ارمني از آن مي بارد: سلام. اين آرداک مانوکيان اسقف اعظم ارامنه ايران است. به هنگام معرفي خودمان و ارائه موضوع، متوجه مي شويم که بيش از چند کلمه فارسي نمي داند و يا نمي خواهد فارسي صحبت کند. آقاي مارکاريان حرف هايمان را ترجمه مي کند. او فقط براي لحظاتي خيلي کوتاه لبهايش را به علامت لبخند، به طرف گونه ها کش مي دهد. لباسش مثل لباس روحانيان مسلمان است. موي سرش نه چندان کوتاه اما ريشش بلندتر از موي سرش است. آدمي بسيار متعصب و خشک مذهب به نظر مي رسد تا به هنگام سئوال و جواب بشناسيمش! سئوال، ترجمه و جواب و ترجمه جواب شروع مي شود. آيا شما ارامنه و مسيحيان، منتظر شخص يا شخصيتي هستيد که بيايد و تغييراتي در اجتماع بشري به وجود آورد؟ چون بعضي از اديان منتظر فردي هستند که بيايد و



[ صفحه 31]



تغييراتي در نوع برخوردهاي بشري باهم ايجاد کند.

با صداي آرام و اندکي زير، در حالي که چشمهايش را به ما دوخته پاسخ مي دهد: دين ما نيز مثل اکثر اديان ديگر که به آمدن فردي اعتقاد دارند، به ظهور مجدد حضرت عيسي اعتقاد دارد. همه مسيحيان هم به اين معتقدند. چون خود حضرت ايشان اعلام کرده اند و در انجيل هم آمده است. حضرت عيسي فرموده: من اکنون مي روم و باز خواهم گشت. حتي کليساي ما نيز يکي از يک شنبه هاي عيد خود را يکشنبه بازگشت ناميده است. در اين روز کليه مراسم مختص به مسيح است ولي زمان بازگشت ايشان معلوم نيست و کسي هم در اين مورد چيزي نمي داند و خودشان فرموده اند. کسي نمي داند کي باز مي گردم. علايم زمان بازگشت من، نشانه هايي چون زلزله در زمين، رعد و برق در آسمان خواهد بود. او پس از اين نشانه ها دوباره ظهور خواهد کرد اما خبري در مورد تغييرات اجتماعي به ما داده نشده است. اين شخصيت چه مشخصات ظاهري دارد؟ هيچ نشانه خاصي درباره او داده نشده است. يعني در رابطه با ظاهر فيزيکي او، اطلاعاتي در دست نيست. او چه مشخصات و ويژگي هاي اخلاقي و اجتماعي دارد؟ چيزي مشخص نيست. وقتي او ظهور مي کند، چه تاثيراتي از خود به جا مي گذارد؟



[ صفحه 32]



کتب مقدس، ارزش هاي اخلاقي و انساني، اعتقاد به خدا و ارزش هاي معنوي را ترويج مي کند. حال که معتقديد مسيح دوباره خواهد آمد، وعده باز آمدن او از زبان چه کسي داده شده است؟ از طرف خود حضرت مسيح به باز آمدنش اشاره شده است. حال، در چه شرايط اجتماعي خواهد آمد؟ در مورد شرايط اجتماعي، زمان ظهور او، خبري داده نشده است. حتي کشور محل ظهور او هم مشخص نيست. او چگونه مي آيد؟ چگونه آمدنش هم مشخص نيست. وقتي آمد. چه مي کند؟ تعاليم ديني را ترويج خواهد داد. هدف او از آمدن چيست؟ ترويج تعاليم ديني. تاثير اين نوع انتظار بر مسائل ديني، سياسي، اجتماعي، نظامي و صنعتي چيست؟ در متون مقدس مطلبي در اين مورد نيامده است. حال، از نظر دين شما، شرايط منتظر بودن يک فرد معتقد به انتظار چيست؟ هيچ موقعيت مشخصي براي ظهور در متون مشخص نشده است اما از طريق دعاها، آموزش آمادگي براي بازگشت ايشان به مردم داده مي شود. آيا آمدن موعود و مسيح يک وعده صرف است يا يک



[ صفحه 33]



حقيقت است؟ يعني آيا اين موضوع براي اميدوار کردن به زندگي عنوان مي شود؟ اين حقيقت است. وقتي او بيايد، مرز کشورها از بين خواهد رفت. دادگاه آخري بوجود خواهد آمد و هر کس به سزاي عمل خود خواهد رسيد و پس از بازگشت ايشان مسئله دوزخ و بهشت رفتن افراد روشن خواهد شد. چرا عده اي به آن شخصيت موعود عقيده ندارند؟ هر کس در عقيده خود آزاد است. مي تواند معتقد باشد، يا نباشد. چه کساني با موعود به مخالفت خواهند پرداخت؟ چيزي در مورد افراد مخالف او، به ما گفته نشده است و کسي چيزي در آن مورد نمي دارند. انتظار چه تاثيرهايي روي جامعه و افراد مي گذارد؟ هر کس منتظر پاداش اعمال خودش است و روشن شدن مسئله بهشت و دوزخ. انتظار چه تاثيري روي خود فرد منتظر مي گذارد؟ خود را ملزم به رعايت قوانين اجتماعي، الهي و انساني مي کند. اگر مسئله انتظار هم نبود، انسان ها ملزم به رعايت اين ارزش ها بودند. آيا در ميان مسيحيان، قوم، قبيله يا عده اي بوده اند که مراسم خاصي براي به دست آوردن آمادگي به هنگام ظهور او داشته باشند؟ مثلا در ميان شيعيان گروهي در خراسان با نام سربداران بودند که چشم به انتظار او داشتند و هر از چندي مسلحانه براي پيشواز از او در محلي خارج از شهر



[ صفحه 34]



جمع مي شدند. آيا چنين گروهي در ميان شما بوده است؟ در سال 1000 ميلادي، اشخاص زيادي منتظر ظهور ايشان بودند که ظهور نکردند. چرا که احتمال ظهور او در هر يک هزار سال يک بار است. آيا شما به غير از مسيح، اساطيري را داريد که به عقيده مردم براي مبارزه با ظلم، دوباره قيام کنند؟ اساطيري هست ولي چيز خاصي در مورد آن نمي توان گفت. آيا او به همراه کسي ظهور مي کند يا به تنهايي مي آيد؟ به تنهايي مي آيد. سپاسگزارم که وقت خودتان را در اختيار ما قرار داديد و اميدوارم با چنين کارهايي مذاهب به هم نزديک شوند. از روي صندلي برخواستيم و دست داديم و خدا حافظ. خدا حافظ و چند قدم هم او را بدرقه کرديم. آقاي مارکاريان پرسيد: چطور بود؟ اصلا خوب نبود. از متن انجيل، قدم بيرون گذاشت. من چند بار متن انجيل را خوانده بودم. چيز بيشتري حتي نظر شخصي او را در اين موارد به دست نياوردم. مارکاريان: او واقعا مقدس است! يک اسطوره ارمني در مورد اميد دادن به مردم مي گويد: سالها سال قبل داويد ساسوني پدر داويد مهر براي آزادي ارمنستان و رهايي مردم از زير ظلم و ستم و تسلط اعراب، سال ها جنگيد و مبارزه کرد. کار او به جايي نمي رسد و از دنيا مي رود. فرزند او مهر کوچک کار پدر را



[ صفحه 35]



پي مي گيرد ولي کاري نمي تواند بکند. شکست مي خورد. او به غار صخره کلاغها پناه مي برد که در نزديکي شهر وان ترکيه شرقي و در نزديکي مرز ايران قرار داشت، وارد غار مي شود و در غار بسته مي شود و او در آنجا مي ماند. او قبل از پناه بردن به غار صخره کلاغها به پيروان خود گفته است: زماني ظهور مي کنم که شرايط زمين آماده باشد. دانه هاي گندم به بزرگي گردو باشد و زمين بتواند وزن اسب مرا تحمل کن. ارمني ها معتقدند، هر سال در شب خاصي، در صخره باز مي شود، مهر با اسبش به در غار مي آيد. وقتي اسبش پايش را روي خاک مي گذارد، در آن فرو مي رود. مهر به درون غار بر مي گردد. چرا که زمين را آماده قيام خود نمي يابد. آنان معتقدند، داويد ساسوني در هر روز به اندازه 7 سال رشد مي کرده، قدرت زيادي داشته، اسبش پرواز مي کرده و از نوک شمشير او رعد و برق بيرون مي جهيده است. مارکاريان معتقد است که داويد ساسوني به قرن دوازدهم ميلادي تعلق داشته و هنوز اين اسطوره در حافظه ارمني ها اندکي زنده است. او در ادامه توصيه مي کند، براي به دست آوردن اطلاعات بيشتر به کليساي کاتوليک ها يا خليفه گري کاتوليک مراجعه کنيد. وقتي به آنجا مراجعه مي کنيم، کسي زبان فارسي را نمي فهمد. با بخش فرهنگي و مذهبي کنسولگري واتيکان تماس مي گيريم. آنان که به سوالات جوانان از طريق راديو مونت کارلو پاسخ مي دهند، مي گويند: سياست ما در ايران مصاحبه نکردن با مطبوعات است و متاسفيم.



[ صفحه 36]



جناب آرداک مانوکيان که اسقف اعظم است سالها قبل به عنوان آبغا يا طلبه وارد مدرسه شده، دوره هاي تعليمات ديني را گذرانده و تز دانشگاهي خود را با موفقيت پشت سرگذاشته تا اين که وارتابد يا معلم ديني شده است. اگر وارتابدي خدمات خاصي انجام دهد، به درجه وارتابد ارشد ي مي رسد. اگر او بتواند، از دانشگاه هاي غير مذهبي هم مدرکي به دست آورد، يپيس کوپوس يا اسقف مي شود. بعد از اين که به درجه اسقفي رسيد، مي تواند رهبري حوزه هاي منطقه يي شود. اگر کسي بتواند درجه جاسليق اعظم يا رهبري و مرجعيت ديني را به دست آورد، جهت تقليد، مردم را به سوي خود خواهد کشاند. جاسليق اعظم ارمنيان بالاترين مقام ديني و سياسي است که يکي در ارمنستان و نفر دوم در حومه بيروت زندگي مي کند. کليساهاي ايران به مرجع تقليد يا جاسليق اعظمي که در بيروت زندگي مي کند، وابسته هستند و در ايران با نام گريگوري، کليساي حواري ارمني يا کليساي گريگوري که محل اسقف اعظم است، مشهورند.