حماسه اميد و انتظار
ياد امام غائب و نام او، پيوسته حماسه شجاعت آفريده است. بسياري از نهضت هاي شيعه که در راه کسب حقوق پايمال شده خود بوده ازين فکر سرچشمه مي گيرد. و اصولا انتظار يک قيام مسلحانه، بنفسه، بخش مومن جامعه را آماده انفجار نگاه مي دارد و پايگاهي تشکيل مي دهد براي مطالبه همه سنتهاي اصيلي که تحريف شده و پامال گشته اند. اين، نه مسئله ايست که به مرور زمان در ميان شيعيان ستم ديده رواج يافته باشد!! - آن چنان که برخي گفته اند [1] بلکه طليعه آن را بخصوص از زمان دهمين امام به بعد مي توان مشاهده کرد. چنان که بيان امام عسکري (ع) درباره حضرت مهدي (ع) به صورت انتقادات سياسي بر بعضي از موضوعات موجود صورت مي گرفت. مثلا مي فرمود: وقتي قائم قيام کند دستور مي دهد تا منبرها و
[ صفحه 55]
مقصوره هائي که [2] در مسجد است خراب و منهدم سازند... [3] اين، تنها بازگوئي تاريخ گذشته نيست. اين که مي گفتند انديشيدن در باب مهدي (ع) يک انديشه اصلاحي و انقلابي بزرگي است تا جائي که به تعبير حکومتها (امري خطرناک و وحشتناک است) که تاج و تخت و خوابگاه آنها را به لرزه در مي آورد و صريحا خود مي گويند که دعوت مردم به مهدي (ع) خروج بر قانون و تمرد اساسي بر عليه دولت است، [4] تنها در قالب زماني خود منجمد شده است بلکه ادامه يافته و خواهد يافت. بگذاريد گذشته را رها کنيم و قدري جلوتر بيائيم. کدام تاريخ دان است که قيام هاي مسلمانان را در قرنهاي اخير بررسي کند و به اين نتيجه نرسد که در بسياري از آنها، محرک اصلي اين فکر بوده که بايد براي پاک کردن زمين از فساد و ظلم و ايجاد زمينه مناسب براي ظهور امام عصر (ع) جنگيد؟ به اين ترتيب شيعه پيوسته خود را در حمايت شمشير حضرتش داشته و بر شجاعت افزوده است. دکتر وردي جامعه شناس معاصر در کتاب خود وعاظ السلاطين، شيعه را آتشفشان خاموشي معرفي مي کند که گاه گاه زمين را به لرزه در مي آورده و آن را مظهر و مرکز انقلابات اجتماعي مي داند که سر نخ تمام انقلابات دنياي اسلام بطور مستقيم يا غير مستقيم به آن منتهي مي شود. [5] .
از همين روست که مخالفان اين چنين جنبش ها پيوسته از سخن راندن در باب قيام او هراسيده اند و در آن نهضتها که آشکارا، نامي از حضرتش در ميان بوده است کوشيده اند تا اميد بقيام مسلحانه او را از
[ صفحه 56]
ميان بردارند. هم به اين دليل است که هر گاه مهدي نماهاي دروغين نيز قيام مي کرده اند، پيش از هر چيز سياستهاي استعماري سعي مي کرده اند تا که دروغين بودن ادعاي او را بمردم بنمايانند. اين، جواب دندان شکني است بر آنان که انتظار امام غايبي را - که انتقام مظلومان را بگيرد - عامل رکود و جمود دانسته اند. درين قسمت، نقش اعتقاد اصيل شيعيان را به منجي موعود و رعب و هراس ايجاد شده از گسترش ياد او را در سرگذشت يکي از مهدي نمايان بررسي مي کنيم و نيز مي نگريم که چونه دست استعمار در برابر اين سيل خروشان اعتقادي - نظامي، راه نجات را در سلب اعتقاد مردم از آن فرد مي يابد. ناگفته نماند که اين مسئله بعدها بازيچه دست سياستها شد و خود ايشان به دروغ، زمينه هائي را چيدند تا مهدي نماياني از ميان مردم سر بر آرند و آنان را به فرمانبرداري و سکوت خوانده و سرگرمشان کنند. [6] .
در اين قسمت، سخن از محمد احمد يا مهدي سوداني است که بيش از نيم قرن پيش در سودان بپاخاست و خطر بزرگي گشت. در تحليلي کوتاه، جنبش او را بدون در نظر گرفتن دروغين بودن ادعايش (که بحثي است ديگر) بررسي مي کنيم. آوازه مهدي بالا گرفت. تا آنجا که دار مستتر، شرق شناس يهودي الاصل فرانسوي ناگزير شد که در دانشگاه سوربن پاريس براي مردمي که ازين خطر بزرگ به شگفت آمده بودند و از موضوع سر در نمي آوردند درس مهدي شناسي بيان کند. [7] که درسهاي تحريف شده اش خود داستاني ديگر دارد. او پس از محکوم کردن خشونت
[ صفحه 57]
قواي نظامي انگلستان در برابر اهالي طاغي سودان، - که ظاهرا اين کار را براي يافتن وجهه بيشتر مي کرده - نمي تواند آرزوي قلبي خود را پنهان کند: با اين وجود، سودان بايد بروي اروپائيان باز بماند و اگر راه آن مجددا بسته شود، براي عصر ما شرم آور خواهد بود. [8] .
از سوئي مردم شناسان آن ديار، دريافته اند که چنين اعتقاد ريشه داري با فشار نظامي خاموشي نمي گيرد و تا آن روز که مردم به نظام حق و رهبر معصوم اعتقاد دارند محال است به تسلط باطل بر حق راضي گردند و تن به يک حکومت استعمارگر خارجي دهند: اما اکنون چيزي که شما با کمال اطمينان مي توانيد اظهار بداريد اين است که اعزام قواي انگليسي به آن حدود، هر قدر که باشد و يک ملت اروپائي هر که باشد، هرگز نخواهد توانست تشکيلات با دوامي در سودان برقرار سازد. [9] .
نهضت مهدي سوداني بالا مي گرفت. کار به آنجا رسيد که افراد او در جنگ با کلنل هيکس از يازده هزار سرباز او فقط سيصد نفر زخمي و نيمه جان بجا گذاردند. پس چاره کدامست؟ چگونه اين قدرت را مهار توان کرد؟ راهي نيست جز سلب اعتقاد مردم ازين منجي: در واقع ممکن است که سه سال براي خسته گردانيدن مهدي - سوداني - کافي باشد... و اگر عقب بنشيند اهل سودان خواهند گفت: مهدي حقيقي نبود و يکي از مهدي هاي دروغين بود... [10] .
و مي بينيم که آن قدر ماجرا را ادامه مي دهند تا مهدي
[ صفحه 58]
سوداني رسوا مي شود و مردم از گرد او پراکنده شده او را تنها مي گذارند تا آنجا که جنبش او به شکست مي انجامد. اين نکته را بايد دانست که اهميت اين جنبش ها نه بخاطر شخصيت انقلابي مهدي دروغين است، چرا که اگر اين طور باشند، دليلي ندارد که پس از روشن شدن بطلان دعوي او، دوباره قيامي و عصياني رخ ندهد. و اگر فرياد مهدي منم سر نمي داد مسلما بسياري ديگر نيز مي توانسته اند همچون او عصيان کنند و مردمان را گرد خود جمع آورده و مبارزه آغاز کنند. ليکن مي بينيم مردمان در اين گونه نهضتها به دور آن کس جمع مي شوند که دلائلي بيشتر در مهدويت خويش ارائه کرده و خود را بيشتر در قالب امام زمان (ع) به مردم مي نموده است. اين نکته را مي توان بسادگي در ماجراي مهدي سوداني مشاهده کرد. او به احاديثي برخورده بود که بر اساس آنها مهدي (ع) شبيه ترين فرد به رسول خداست و حکومت او از بسياري جهات شبيه به حکومت پيامبر (ص) است و لذا بساط رهبري خود را به طرز مضحکي به تقليد از زمان رسول اکرم (ص) چيده بود. براي مثال زنش را عايشه ام المومنين ناميده و باطرافيانش لقب ابوبکر و عمرو... مي داد. و يا قدري پيشتر ابن تومرت مغربي از ديگر مدعيان مهدويت - نام خود را از امغار به محمد تغيير داده بود تا همنام امام غائب گردد!! اين همه نشانگر آنست که آنچه در همه اين جنبشها مشترک بوده اين است که جملگي مهدي نمايان - بجز آنها که دست قدرتها را پشت سر داشته اند - اين چنين مي گفته اند: مائيم آن رهبر معصومي که بخاطر او و در رکاب او بايد
[ صفحه 59]
جهاد کنيد. بگذاريد اين نکته را در زندگي محمد احمد سوداني بيابيم: مباشران ماليه همچنان بر مردم ستم روا مي داشتند و سودان در قلق و اضطراب بود. محمد احمد هر گاه که ازين کلام صحبتي مي داشت... ايشان را از خشم پروردگار مي ترسانيد و اظهار مي کرد که خداوند فردي را برانگيزد تا فساد را به صلاح آرد و زمين را از عدل و داد پر سازد. او، مهدي موعود است. اين سخن کم کم در ساير نقاط سودان پيچيد و لفظ مهدي (ع) در زبانها افتاد و همين که دو سه تن از گوشه و کنار باهم جمع مي شدند از مهدي (ع) صحبت مي کردند. [11] .
ناديده نبايد گذاشت که بسياري از مردمان نيز بوده اند که به مقام اين مدعيان شک مي برده اند ليکن خويش را دلخوش مي داشته اند که شايد اين، زمينه ظهور امام زمان (ع) را فراهم سازد. و به اين ترتيب به صف معتقدان ملحق مي شده اند. به همين دليل، تا کنون ديده نشده که پيروان يک مهدي نما، بخاطر اختلافات جزئي او با خصوصيات امام عصر (ع) از گرد او پراکنده شوند، اگر چه آنها را مي دانسته اند. پس درين ميان آنچه اصالت دارد اعتقاد به قيام قائم منجي است که در همه زمانها نيز بوده و هست. و آنجا که اعتقاد به چندين مهدي دروغين، اين چنين شور عظيمي بر مي انگيزد و اين چنين قدرتي را مي سازد، بسهولت مي توان فهميد که اعتقاد اصيل شيعيان بظهور حضرت مهدي (ع) تا چه پايه نيرو آفرين و توان ساز است، چرا که در واقع همان اعتقاد به ضرورت وجود رهبري معصوم است. محمد عبدالله عنان در کتاب خود تاريخ جمعيت هاي سري و
[ صفحه 60]
جنبشهاي منهدم کننده، در بيان اسرار نهضتهاي شيعه اين چنين نتيجه مي گيرد که تعقيبات پيوسته شيعه از هدف خود به اين ملاحظه است که عقيده دارد که بايد همواره در راس، شخصيتي قرار گيرد که معصوم باشد و تعليماتش در هر وقت عملي گردد تا بر مردم هيچ گونه ظلمي نرود. [12] .
آري، شيعه همواره در انتظار رهبر معصوم است تا به اطاعتش گردن نهد و با ياد او نهال سرخ نهضتها را آبياري مي کند و درين مسير، او را هرگز ترسي نيست. گوارا باد بر شيعيان قائم ما. آنان که در ايام غيبت انتظار ظهورش را مي کشند و به هنگام ظهور، مطيع اويند. اولياي خدا همينها هستند، که نه ترسي دارند و نه اضطرابي. [13] .
7 - امام، امان خداست بر اهل زمين. [14] بگذاريد با مثالي اين نکته را به ذهن نزديک کنيم. بر فرض فرزند شما کاري کرد که شما را بخشم آورد. اگر در آن لحظه ميهماني داشتيد که از شما خواست از تنبيه او بگذريد و شما هم گذشتيد، هيچ علتي نمي تواند اين واقعه را تعليل کند مگر علاقه شما به آن مهمان و احترام به خواسته اش. و اين گذشت شما نه بخاطر آنست که فرزندتان مستحق بخشش بوده. يا در مثالي ديگر، اگر فرزندتان در ميان کودکاني چند باشد و بخواهيد به او يک هديه بدهيد يا يک خوراکي، ديگر کودکان نيز ازين لطف شما بي بهره نخواهند ماند. حال برگرديم به مثل اعلي که امام عليه السلام باشد. بايد دانست که اگر خلق، از خشم خدا در امانند و از موهبت هايش بهره مند، نه بخاطر استحقاق ذاتي ايشان
[ صفحه 61]
است، بلکه واسطه اي هست که از خشم خدا نگاهشان مي دارد و شفاعتشان را بعهده مي گيرد. بي گمان اگر اين انسان ظلوم و جهول بخود واگذاشته مي شد، آن چنان آتش خشمي در عرش مي افروخت که خشک و تر را باهم بسوزاند. براستي که اگر امام نمي بود زمين درهم فرو مي ريخت... و اين همه، جريان دارد اگر چه آدميان آن را باور نداشته باشند. گفته اند: که از امام غائب آن چنان بايد سود برد که از خورشيد پشت ابر. و چه زيباست اين تعبير. چرا که همچون باور داشت امام، روشنائي خورشيد را نيز هر کس بقدر روزن خانه خويش مي گيرد و آنها که بر پنجره، پرده سياه دارند مي پندارند که امام، نيست. و نيز خورشيد را، همه در انتظارند تا از پس ابرها بدر آيد و درين مدت انتظار، هيچ گاه زندگي و فعاليت خود را کنار نمي گذارند به اين اميد که: بگذار خورشيد بيرون بيايد آن وقت...! و: اي عزيز، ابر غيبت به کناري زن، تا فروغت جهان افزود و شعله ات سياهي ظلمت سوزد. که ما را و اهل ما را بيچارگي گرفته... [15] .
حال ببينيم مسئله رهبري ظاهري شيعه در زمان غيبت کبري در فرهنگ اسلامي چگونه مطرح شده است. بيانات ائمه (ع) بهترين مرجع براي طرح و بازگوئي اين سيستم دقيق رهبري است. اساس و پايه اين بيانات اين است که مسلمانان
[ صفحه 62]
بايد دنباله روي ائمه (ع) بوده و توده ملي نبايد در زمان غيبت و زمان انقطاع از رهبر معصوم و مصدر قانون، از راهنمائي که تعاليم دين را به آنها بياموزد و جو ايمان و عقيده آنان را ارج دهد و اسلام آنان را برايشان تشريح نمايد و آنها را بطريق عدل و صلاح و رضاي حق بکشاند محروم بمانند. [16] .
اهل بيت (ع) در ضمن احاديث خود رهبري عامه را در زمان غيبت به علمائي که روشنگر خط سير و هدفهاي ايشان هستند واگذار مي کنند. اين مفهوم را امام صادق (ع) در پاسخ فردي که سئوال مي کند: اگر دو نفر از شيعيان در مالي و يا ارثي نزاع داشتند آيا مي توانند به سلطان يا حاکم از طرف سلطان مراجعه کنند، کاملا روشن فرموده و مي گويد: نمي توانند، زيرا اين، رجوع به طاغوت است. پس خط مشي کلي رهبري عامه را بيان مي فرمايد: بايد بنگرند هر کس از شما که حديث ما را روايت مي کند و در حرام و حلال مي نگرد و اکام را مي شناسد، او را به قضاوت و فرماندهي برگزينند... و هر گاه فرماني دهد که مطابق حکم ما باشد از وي بپذيرند که سرپيچي ازو در حکم شرک بخداست. [17] .
و شرايط اين رهبر را بتفصيل باز گفته اند. [18] .
ازين فراتر نرويم و تنها بگوئيم: پذيرش اين گونه رهبري، شايد انسان را به آنچه دلش مي خواهد نرساند و او را از جمله قدرتمندان قرار ندهد، ولي اين کلام خداست که: چنين اراده کرديم که بر ضعيفان پاک منت نهيم، آنان را پيشوايان گماريم و وارثينشان قرار دهيم. [19] .
[ صفحه 66]
پاورقي
[1] از جمله اسلام شناسان روسي نظير پطروشفسکي در کتاب خود اسلام در ايران. مثل اينان مثل آن دزد سرگردنه است که يک تخت آهني داشت رهگذران را پس از سرقت اموالشان روي آن تخت مي خواباند. اگر از تخت بلندتر بودند، از پايشان مي بريد و اگر کوتاهتر بودند آن قدر آنها را مي کشيد تا به اندازه تخت در آيند. اينان نيز، هر مسئله را آن قدر مي کشند تا به اندازه تخت اعتقادشان در آيند!!.
[2] سيد محمد صدر، امام مهدي و غيبت صغري (ترجمه) ص 181: حکام زمان براي خود در هر محل عمومي، يک مکان اختصاصي مي ساختند تا دور از دسترس مردم باشند و بر ابهت خود بيفزايند. اين مکان مخصوص را در مسجد، مقصوره مي گفتند.
[3] مناقب، ج 4، ص 536.
[4] مدرک فوق، ص 178.
[5] به نقل از: مهدي بازرگان، پيروزي حتمي، ص 28.
[6] نمونه بارز اين گروه غلام احمد قادياني است با تعاليم آسمانيش در مورد اطاعت محض از دولت انگلستان!!.
[7] اين سخنراني، متن کتابي را تشکيل مي دهد بنام: مهدي تا قرن سيزدهم.
[8] دارمستتر، کتاب فوق، ص 84.
[9] کتاب مهدي... از دار مستتر، ص 81.
[10] مدرک فوق، ص 80.
[11] کتاب دار مستتر، ص 185.
[12] تاريخ جمعيت هاي سري و... ص 26، بنقل از: خورشيد مغرب.
[13] طوبي لشيعه قائمنا المنتظرين لظهوره في غيبته و المطيعون له في ظهوره اولئک اولياء الله الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (کمال الدين / ج 357:2).
[14] امام عصر (ع): اني امان لاهل الارض (کمال الدين ج 485:2).
[15] اشاره به آيه شريفه: يا ايها العزيز مسنا و اهلنا الضر... (سوره يوسف آيه 89).
[16] تاريخ غيبت صغري، ص 184.
[17] وسايل الشيعه: ج 3 کتاب قضاء، ص 424.
[18] براي آگاهي بيشتر رجوع کنيد به کتاب فقه الشيعه تاليف سيد محمد مهدي خلخالي.
[19] و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين. (سوره قصص آيه 5).