بازگشت

نواب عام و مراجع تقليد


با پايان يافتن غيبت صغري که جمعا 69 سال بود (و اگر



[ صفحه 38]



مبدا آن را ميلاد امام مهدي عليه السلام حساب کنيم 74 سال بوده) غيبت کبري آغاز شد. در غيبت صغري رابطه مردم با امام عليه السلام به طور کلي قطع نبود ولي محدود بود و هر کس از شيعيان مي توانست به وسيله نواب خاص حضرت با آن بزرگوار ارتباط برقرار کرده و مشکلات و مسائل خود را به عرض امام عليه السلام برساند و توسط آنان پاسخ دريافت دارد و گاهي هم براي بعضي مقدور بود که به محضر امام عليه السلام شرفياب شوند. ولي در دوران غيبت کبري ارتباط قطع شد و مردم مکلف شدند در مسائل خود به نواب عام و مراجع تقليد و آگاهان به احکام شرع مراجعه کنند. حضرت بقيه الله عليه السلام در توقيع مبارک خويش چنين نوشتند: عذر و بهانه اي براي هيچ يک از دوستان ما در تشکيک نسبت به آنچه ثقات ما از ما نقل مي کنند نيست، دانستند که ما سر خود را به آنان واگذار کرديم و به آنان داديم. [1] شيخ طوسي و شيخ صدوق و شيخ طبرسي رضوان الله تعالي عليهم از اسحاق بن عمار نقل کرده اند که گفت: مولاي ما حضرت مهدي عليه السلام (در مورد تکليف شيعه در زمان غيبت) فرموده است: و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجه الله عليهم [2] در حوادث و پيشامدهايي که واقع مي شود به روايت کنندگان



[ صفحه 39]



حديث ما رجوع کنيد که آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان مي باشم. و نيز امام صادق عليه السلام مي فرمايد: و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه هر يک از فقهاء که مراقب نفس و نگهبان دينش، و مخالف هوي و هوسش، و مطيع فرمان مولايش (يعني ائمه عليهم السلام) باشد بر عوام لازم است که از او تقليد کنند. و مرحوم طبرسي در کتاب احتجاج از امام صادق عليه السلام حديث مفصلي را نقل مي کند که عمر بن حنظله از امام صادق عليه السلام سوال نمود، آن گاه حضرت در بخشي از پاسخ چنين فرمود: من کان منکم ممن قد روي حديثنا، و نظر في حلالنا و حرامنا، و عرف احکامنا، فليرضيا به حکما، فاني قد جعلته عليکم حاکما فاذا حکم بحکم و لم يقبله منه فانما بحکم الله استخف، و علينا رد، و الراد علينا کافر و راد علي الله، و هو علي حد من الشرک بالله. [3] هر کس از ميان شما احاديث ما را نقل کند و در حلال و حرام ما صاحب نظر باشد و آشناي به احکام ما باشد به حکم و فتواي او رضايت بدهيد. زيرا که من ايشان را بر شما حاکم قرار داده ام و اگر ايشان حکمي را صادر نمايند و کسي آن را قبول نکند بداند که حکم خدا را سبک شمرده و در واقع ما ائمه را رد کرده و کسي که ما را رد کند کافر است و خدا را رد کرده و



[ صفحه 40]



تا حد شرک به خدا پيش رفته است. بنابر اين در زمان غيبت کبري امور مسلمين به دست ولي فقيه است و بايد حلال و حرام خدا با نظر آنها بيان شود و بر کسي که به درجه اجتهاد و استنباط احکام نرسيده واجب و لازم است که از آن بزرگوار که تاييد شده ائمه خاصه حضرت بقيه الله روحي له الفداء هستند تبعيت و تقليد نمايد.


پاورقي

[1] المهدي، ص 182.

[2] احتجاج، ج 2، ص 283.

[3] سفينه البحار، ج 2، ص 381.