بازگشت

توجيه 02


چنانکه ثابت و مسلم است، تمام اجزاء عالم امکان به سوي موجود ممکن اشرف در حرکت است و به عبارت ديگر علت غائي عالم امکان و متحرکات، وجود مخلوق اشرف است. هر عالم مقدمه عالم بعد و عالم کاملتر است، چنانکه عالم جنين مقدمه عالم دنيا، و عالم دنيا مقدمه عالم آخرت است، و به طور کلي هر ما دوني مقدمه ما فوق، و هر ناقصي براي کامل و هر کاملي براي اکمل و به سوي کمال و بسوي اکمل، در مسير حيات و عالم امکان سير مي کنند، تا در عين به فعليت رسيدن استعداد خاص خود، در مسير کمالي خود، کمال موجود کامل تر را فراهم سازند و به او بپيوندند. پس اگر سير



[ صفحه 24]



جهان بدون موجود ممکن اکمل باشد، و منتهي به آن نباشد، جهان از هدف اسني و اشرف خود محروم مي شود و حرکت جهان، اگر بي ثمر و بي هدف نباشد، اقلا بدون فائده اکمل خواهد بود. لذا هميشه و تا حرکت در عالم امکان هست، بايد براي موجود اکمل و به سوي آن باشد و آن امام و حجت خدا و ولي دوران و قطب زمان خواهد بود که يا در کسوت و منصب نبوت ظهور دارد، و يا در کسوت امامت و منصوب وصايت قائم مقام و جانشين نبي و پيغمبر خواهد بود. بديهي است با امکان موجود اشرف و فياضيت خدا و عدم بخل در مبدا فياض اکتفا به موجود غير اشرف نخواهد شد. و خلاصه اين بيان اين است که وجود حضرت رسول اکرم و سيده نساء العالمين و ائمه اثني عشر - صلوات الله عليهم اجمعين - مقصد اصلي خلقت مي باشند. [1] و ديگران، علاوه بر آنکه نسبت به ما دون خود، کامل تر و علت غايي هستند، طفيل وجود آنها و فرع وجود آن بزرگواران مي باشند. و اين موضوع مستفاد از روايات معتبره است. از جمله از حضرت اميرالمومنين - عليه السلام - در نهج البلاغه روايت است که در ضمن يکي از نامه هاي تاريخي خود به معاويه مرقوم فرمود: فانا صنائع ربنا و الناس بعد صنايع لنا. [2] .



ما تربيت يافتگان پروردگارمان هستيم و مردم پس از آن تربيت يافته ما هستند.



[ صفحه 25]



و صدوق - عليه الرحمه - از حضرت رسول اکرم - صلي الله عليه و آله - روايت نموده است که به اميرالمومنين - عليه السلام - فرمود: يا علي لولا نحن ما خلق الله آدم و لا حواء و لا الجنه و لا النار و لا السماء و لا الارض. [3] .

اي علي اگر ما نبوديم خداوند خلق نمي کرد آدم و حوا را و بهشت و جهنم و آسمان و زمين خلق نمي شدند.

و رافعي - يکي از علماء معروف عامه - در ضمن حديثي طولاني، روايت کرده است که خداوند متعال به آدم - علي نبينا و آله و عليه السلام - فرمود: هولاء (يعني محمدا و عليا و فاطمه و الحسن و الحسين) خمسه من ولدک، لولاهم ما خلقتک، هولاء خمسه شققت لهم خمسه اسما من اسمائي، لولاهم ما خلقت الجنه و لا النار و لا العرش و لا الکرسي و لا السماء و لا الارض و لا الملائکه و لا الانس و لا الجن [4] .

ترجمه: اينان (محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين، صلوات الله عليهم) پنج تن از فرزندان تو هستند، اگر نبودند ايشان تو را خلق نمي کردم. اينان پنج تن اند که براي ايشان پنج اسم از اسم هاي خودم مشتق کردم. اگر ايشان، نبودند خلق نمي کردم بهشت و نه آتش، و عرش و نه کرسي و نه آسمان و نه زمين و نه فرشتگان و نه انس و نه جن را.



[ صفحه 26]



و نظير اين ارتباط است، ارتباط آفرينش آنچه در زمين است با آفرينش آدم و بني آدم، چنانکه در قرآن مجيد مي فرمايد: خلق لکم ما في الارض جميعا. [5] .

و در آيه ديگر مي فرمايد و الارض وضعها للانام [6] .

زمين را براي خلق مقرر فرموده.

و در آيه ديگر فرموده است: الذي جعل لکم الارض فراشا و السماء بناء و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم. [7] .

آن خدائي که براي شما زمين را گسترد و آسمان را برافراشت و از آسمان آبي که به سبب آن بيرون آورد و ميوه هائي گوناگون روزي شما فرمود.

و همچنين آياتي که دلالت دارند بر تسخير زمين و آفتاب و ماه و نجوم براي انسان. و چنانکه مرحوم پدرم آيت الله آخوند ملا محمد جواد صافي - قدس سره - در يکي از تاليفات خود به نام مصباح الفلاح يا تاليف ديگر به نام نفايس العرفان تحقيق کرده، آياتي مثل و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون [8] .

ما جن و انس را خلق نکرديم مگر براي عبادت.

نيز دلالت دارند، زيرا وقتي خلقت جن و انس براي عبادت باشد، با اينکه عالي ترين مرتبه عبادت و اطاعت که نمايش و تبلور کمال اعلاي موجود ممکن است همان است که از امام - عليه السلام - صادر مي شود، و با توجه به اينکه عبادات ديگران نيز بايد در خط عبادت امام و پيروي از او باشد تا از شرک و انحراف و معايب و موانع ديگر مصون بماند، پس امام مقصد اصلي و علت غائي خلقت خواهد بود. و نظير اين تحقيق است آنچه که آن مرحوم و ديگران از محققان بزرگ فرموده اند که غرض از خلقت، تخلق به اخلاق الهي مثل علم و قدرت و ظهور قدرت ربوبي است، که اگر چه در تمام



[ صفحه 27]



اشياء و خلقت تمام کائنات آثار علم و قدرت و حکمت او ظاهر و هويداست و هر چه هست آيه و کلمه او است، اما ظهور علم و قدرت او در انسان و استعداد و تخلق انسان به اختيار خود به اخلاق الهي، در مرتبه اي است که هيچ موجودي غير از انسان آن استعداد را ندارد و تحقق و فعليت کمال اين استعداد و جلوه و نمايش برين و برترين آن، وجود امام [9] و افعال و اخلاق و جامعيت و نواحي متعدد کمالي او است. بنابر اين باز هم امام مقصد اصلي خلقت و خلاصه و نتيجه علياي آن مي باشد و خدا همه اشياء را براي بشر و بشر را براي انسان کامل که ولي امر هر عصر و قطب دوران و صاحب الزمان است، آفريد، چنانکه براي پديد آمدن ميوه، انسان به ايجاد باغ و آباد کردن زمين و ساختن و کندن جوي و جدول و تهيه آب و احداث قنات و غرس درخت اقدام مي نمايد که در واقع همه را براي ميوه مي خواهد و



[ صفحه 28]



ميوه، مطلوب با لذات و خواسته حقيقي و اولي او است و ديگر چيزها مطلوب بالعرض و خواسته تبعي و ثانوي است و شايد همين بود سر اينکه ملائکه گفتند: ا تجعل فيها من يفسد فيها و يسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک [10] .

آيا مي خواهي کساني را در زمين بگماري که فساد کنند و خونها بريزند و حال آنکه ما تو را تسبيح مي کنيم.

و پاسخ خداوند متعال که فرمود: اني اعلم ما لا تعلمون [11] .

من مي دانم آنچه را که شما مي دانيد.

اشاره به همين باشد که اگر چه مفسد و خونريز در بين بشر پيدا خواهد شد، اما چون اين نظام منتهي و متضمن وجود بندگان صالح و شايستگان مقام خلافت الهي خواهد شد، بايد برقرار شود و خدا مي داند که محصول اين جعل خليفه در زمين چه خواهد بود و چه موجودات کاملي را متضمن مي باشد، و مانند ابراهيم و موسي و عيسي و محمد خاتم الانبياء و علي مرتضي و مهدي خاتم الاولياء، از آن به وجود خواهد آمد. و مخفي نماند که محققين علماء اهل سنت نيز همه بر اينکه حضرت رسول اکرم - صلي الله عليه و آله و سلم - داراي چنين منزلتي و مقامي است اتفاق دارند و زبان حالشان اين اشعار است:



محمد المجتبي معني جبلته

و ما لادم طين بعد مجبول



و المجتبي تاج علياه الرفيع و ما

للبدر تاج و لا للنحم اکليل



لولاه ما کان ارض لا و لا افق

و لا زمان و لا خلق و لا جيل



و لا مناسک فيها للهدا شهب

و لا دياريها للوحي تزيل [12] .





[ صفحه 29]



و اين اشعار:



يا صفوه الرسل الذي لولاه لم

يثبت علي حد المقام کليم



کلا و لاسکن الجنان اب و لم

ينهض الي الروح المسيح رميم



الله قد صلي عليک فکل ذي

مجد لمجدک دابه التسليم [13] .



و اين اشعار:



محمد کازل تا ابد هر چه هست

به آرايش نام او نقش بست



چراغي که انوار دانش بدو است

فروغ همه آفرينش از او است



و ابن حجر در المنح المکيه في شرح الهمزيه در شرح اين شعر:



لک ذات العلوم من الغيب

و منها لادم الاسماء



مي گويد مقصود از خلق آدم، خلق پيغمبر ما - صلي الله عليه و آله - از صلب او بوده است، پس خلق پيغمبر ما، به طريق ذات بوده و خلق آدم به طريق وسيله. [14] .

و مخفي نماند که محدثين بزرگ اهل سنت نيز احاديثي روايت کرده اند که اين وجه به صراحت از آنها استفاده مي شود، از



[ صفحه 30]



جمله در ذيل حديثي که متضمن شرح توسل حضرت آدم - علي نبينا و آله و عليه السلام - به حضرت رسول اکرم - صلي الله عليه و آله - مي باشد و حاکم آن را از پيغمبر - صلي الله عليه و آله - روايت نموده و به صحت آن گواهي داده است، چنين آمده که خدا خطاب به آدم فرمود: انه لاحب الخلق الي و اذ سالتني بحقه فقد غفرت لک، و لولا محمد ما خلقتک يعني به درستي که او (محمد، صلي الله عليه و آله) محبوب ترين خلق به سوي من است، و حال که به حق او از من سوال کردي، تو را آمرزيدم، و اگر محمد نبود تو را خلق نمي کردم. اين حديث را علاوه بر حاکم ابن حجر در الجواهر المنظم و بيهقي در دلائل النبوه و طبراني روايت نموده اند. [15] .

و نيز در ضمن حديثي که ابن حجر از ابن عباس روايت نموده و آن را صحيح دانسته، آمده است: اوحي الله تعالي الي عيسي - صلوات الله علي نبينا و عليه و سلامه -: يا عيسي آمن بمحمد و مر من ادرکه من امتک ان يومنوا به، فلولا محمد، ما خلقت آدم، و لولا محمد ما خلقت الجنه و لا النار - الحديث [16] .

يعني: وحي کرد خداي تعالي به سوي عيسي: اي عيسي ايمان آور بمحمد و امر کن کساني از امت تو که او را درک مي نمايند به او ايمان آورند، پس اگر محمد نبود آدم را نمي آفريدم، و اگر محمد نبود، بهشت و آتش را خلق نمي کردم.



[ صفحه 31]



و نيز اين حديث قدسي معروف بين شيعه و ديگران است: لولاک لما خلقت الافلاک و همچنين اين حديث قدسي را روايت نموده اند: خلقتک لاجلي و خلقت الاشياء لاجلک و در همين معني، و بلکه در تقدم آفرينش آن حضرت بر آفرينش ساير مخلوقات، ظهير فاريابي مي گويد:



ايزد چو کارگاه فلک را بکار کرد

از کائنات ذات تو را اختيار کرد



اول تو را يگانه و بي مثل آفريد

و انگه سپهر هفت و عناصر چهار کرد



ني ني هنوز کاف کن از نون خبر نداشت

کايز در سوم دولت تو آشکار کرد



بديهي است هر مقامي از اين گونه مقامات بغير از نبوت و پيغامبري که به حضرت خاتم الانبياء ختم شده است، بر حسب دلائل عقلي و احاديث، براي اولياي بعد از آن حضرت که ائمه اثني عشر - عليهم السلام - مي باشند، ثابت و مسلم است.



هم القوم من اصفاهم الود مخلصا

تمسک في اخراه بالسبب الاقوي



هم القوم فاقوا العالمين مناقبا

محاسنهم تروي و آياتهم تتلي



و چه نيکو گفته است ابونواس در خطاب به حضرت رضا، عليه السلام:



تا لله لما بري خلقا فاتقنه

صفاکم و اصطفاکم ايها البشر



و انتم الملا الاعلي و عندکم

علم الکتاب و ما جائت به السور





[ صفحه 32]





مطهرون نقيات جيوبهم

تتلي الصلاه عليهم اينما ذکروا



من لم يکن علويا حين تنسبه

فما له من قديم الدهر مفتخر



اگر گفته شود اين گونه ارتباطي که شما به آن به ارتباط آب و جوي و حتي شاخه و برگ درخت با ميوه، مثل زديد، به عکس نيز وجود دارد، يعني ميوه هم به وجود آب و جوي و باغ وابستگي دارد، بلکه وابستگي آن بيشتر و موکدتر است زيرا بدون وجود آب و درخت ميوه حاصل نمي شود، در حالي که بدون ميوه وجود درخت امکان پذير است. پاسخ داده مي شود: اولا: آن چه در خارج ديده مي شود از درخت هاي بي ميوه، غرض از وجودشان ميوه نبوده است، هر چند شخصي که آن را کاشته است قصدش ميوه بوده است و اگر او به اين جهت عالم بود هرگز آن را نمي کاشت. اما مدبر حقيقي و فاعي وقعي که عالم به همه چيز است، از وجود آن درخت آنچه را تکوينا خواسته است، حاصل شده است و اين اشکال از اين ناشي شده که بين فاعل حقيقي عالم با فاعل ظاهري جاهل فرق نگذارده اند. در اينجا موضوع سخن فاعل حقيقي عالم حکيم است که خود فرموده است: ا فرايتم ما تحرثون ء انتم تزرعونه ام نحن الزارعون [17] .

آيا نديديد تخمي را که در زمين کاشتيد آيا شما آن را رويانديد يا ما رويانديم؟

و نيز در آيه ديگر مي فرمايد:

ا فرايتم ما تمنون ء انتم تخلقونه ام نحن الخالقون [18] .

آيا نديديد که شما نخست نطفه اي بوديد؟ آيا شما آن نطفه را به صورت انسان آفريديد، يا ما آفريديم؟.

ثانيا: ارتباط بدن عنصري امام مانند غير امام، با اشياء



[ صفحه 33]



مادي و عناصر بسيطه و مرکبه ديگر، اگر چه معلوم و مسلم است، اما اين خصوصيت را که فرد خاصي چنان باشد که ديگران وجودشان به او وابستگي معنوي داشته باشد، هيچ کس غير از امام دارا نيست، چنانکه در عالم ارتباطات ظاهري خصوصيت اينکه فردي بدون پدر و مادر خلق شده باشد، اختصاص به آدم و حوا دارد و خصوصيت اينکه فردي بدون پدر باشد، اختصاص به مسيح دارد. و ثالثا: ارتباط وجود امام با مواد و عناصر، مثل سائر افراد، در جهت مادي آنها است در صورتي که ارتباط آنها و وابستگي آنها به امام در جهت جسم و روح و ظاهر و باطن وجودشان مي باشد و بعبارت ديگر اگر چه وجود عنصري امام به ماده و عناصر ارتباط دارد اما نفس اين عناصر و مواد و غيب وجود تمام اشخاص و افراد به وجود امام و غيب وجود آن حضرت که حقيقت وجود او و اصل ذات او است ارتباط دارد و اين خصوصيتي است که باذن الله تعالي فقط امام و انوار پيغمبر اکرم - صلي الله عليه و آله - و ائمه معصومين - عليهم السلام - داراي آن مي باشند. و رابعا: ارتباط ميوه به وجود جوي و درخت و خاک و آب، از قبيل ارتباط شي ء به علت مادي آن است، و ارتباط آنها با ميوه از قبيل ارتباط شي ء به علت غائي آن مي باشد. بنابر اين ارتباط وجود عنصري امام با آب و خاک و تمام عناصر و هوا و آفتاب و سائر مخلوقات، نظير ارتباط شي ء با علت مادي خود مي باشد، و اما ارتباط سائرين با او، نظير ارتباط شي ء با علت غائي خود است. و پر واضع است که علت غائي شي ء از علت مادي و همچنين علت صوري آن افضل است زيرا که علت غائي مقصود بالذات و بالاصاله و استقلال است و علت صوري و مادي مقصود بالتبع و بالعرض است.



[ صفحه 34]



علي هذا ارتباط وجود ممکنات به وجود امام بگونه اي که بيان شد، مقبول و مسلم و امر غريب و مورد استبعادي نيست، همان گونه که بر حسب قرآن مجيد و قانون مطابقت و ناموس تناسب معلوم مي شود که آنچه در زمين است، براي اين بشر است، و اين بشر حاصل اين خلقت و جلوه اتم و اکمل قدرت و علم الهي است و:



ابر و بادومه و خورشيد و فلک در کارند

تا توناني بکف آري و بغفلت نخوري



و:



توئي تو، نسخه صنع الهي

بجواز خويش هر چيزي که خواهي



همين طور انسانها نير وجودشان به وجود امام مرتبط است و طفيل وجود امام و حجت خدا مي باشند و بايد گفت که:



از رهگذر خاک سر کوي شما بود

هر نافه که بر دست نسيم سحر افتاد



روشن از پرتو رويت نظري نيست که نيست

منت خاکدرت بر بصري نيست که نيست



ناظر روي تو صاحب نظرانند و ليک

بوي گيسوي تو در هيچ سري نيست که نيست



همه کمالات به کمال رسول اکرم - صلي الله عليه و آله - و سيده النساء و ائمه طاهرين - عليهم السلام - مي پيوندد و معيار و ميزان کمال و مصدر هدايت و ارشاد و برهان خلق و حجت خدايند: فهم مفتاح خزائن الرحمان و معادن العلم و العرفان و ينابيع الحکمه و الايمان. چنانکه از حضرت صادق - عليه السلام - مروي است:



[ صفحه 35]





في الاصل کنا نجوما يستضاء بنا

و في البريه نحن اليوم برهان



نحن البحور التي فيها لغائصها

در ثمين و ياقوت و مرجان



مساکن الخلد و الفردوس نملکها

و نحن للخلد و الفردوس خزان



من شذ عنا فبرهوت مکانته

و من اتانا فجنات و رضوان [19] .





[ صفحه 37]




پاورقي

[1] چه مناسب است اين دو شعر از کتاب گنج دانش مرحوم آيت الله والد، قدس سره:



ز قبر آيم برون چون روز محشر

مرا بس چارده شخص مطهر



علي چار و محمد چار و زهرا

حسين و دو حسن موسي و جعفر



و ديگري از شعراء و مديحه سرايان اهل بيت - عليهم السلام - گفته است:



نگسلد رشته اميد گرانباري جرم

زمره اي را که شما حبل متينيد همه



سيزده تن ز شما چاشني از يکتن يافت

ز آن نمکدان حقيقت نمي کنيد همه



.

[2] چه نيکو فرموده سيد رضي در اشعاري که بني عباس را مخاطب قرار داده است:



ردوا تراث محمد ردوا

ليس القضيب لکم و لا البرد



هل اعرفت فيکم کفاطمه

ام هل لکم کمحمد جد



جل افتخارهم بانهم

عند الخصام مصاقع لد



ان الخلائف و الا ولي فخروا

بهم علينا قبل او بعد



شرفوا بنا و لجدنا خلقوا

فهم صنائعنا اذا عدوا



.

[3] کمال الدين، ب 23، ح 4، ص 254، ج 1، ط دار الکتب الاسلاميه.

[4] خلاصه العبقات، ج 4، ص 59.

[5] سوره البقره، آيه 29.

[6] سوره الرحمان، آيه 10.

[7] سوره البقره، آيه 22.

[8] سوره الذاريات، آيه 56.

[9] لازم به تذکر است، از اينکه ما در ضمن سخنان خود کلمه امام را محور سخن قرار داده ايم، گمان نشود که شئوني را که در اين بحث براي امام اثبات مي کنيم، براي حضرت رسول اکرم، صلي الله عليه و آله، العياذ بالله، ثابت نمي دانيم، بلکه مطلب بر عکس است، اولا بر حسب روايات متواتره نور - که شيعه و سني روايت کرده اند - پيغمبر، صلي الله عليه و آله، و اميرالمومنين - عليه السلام - از نور واحد خلق شده اند و ثانيا بر حسب روايات ديگر و براهين عقلي هر کمالي که ائمه - عليهم السلام - دارا مي باشند، مرتبه اکمل و اقوايش را پيغمبر - صلي الله عليه و آله - داراست، و پيغمبر - صلي الله عليه و آله - از همه آنها افضل است و آنان نسبت به پيغمبر تابع و مطيع، و آن حضرت مطاع و متبوع است. پس تمام شئوني که از آنها بحث مي کنيم، به طريق اولي براي شخص شخيص حضرت خاتم الانبياء - صلي الله عليه و آله - ثابت است، اين مطلب در کمال صراحت و وضوح از خطبه هاي اميرالمومنين - عليه السلام - در وصف و مدح پيغمبر - صلي الله عليه و آله - و از مواضعي که اميرالمومنين نسبت به آن حضرت در مثل ليله المبيت و در شعب ابي طالب داشته، استفاده مي شود. و خلاصه در بين تمام امت احدي را از علي - عليه السلام - نسبت به پيغمبر - صلي الله عليه و آله - مطيع تر و تسليم تر نخواهيم يافت و اين يکي از فضايل بزرگ علي - عليه السلام - است که احدي از صحابه در آن با آن حضرت، همطراز نمي باشد.

[10] سوره البقره آيه 30.

[11] سوره البقره آيه 30.

[12] سراينده ابن نباته مصري است.

[13] سراينده اين ابيات نيز ابن نباته است.

[14] خلاصه العبقات، ج 4، ص 174.

[15] رجوع شود به شواهد الحق في الاستغاثه بسيد الخلق تاليف بنهاني ص 137 و 156، طبع استانبول 1396.

[16] شواهد الحق، ص 139.

[17] سوره واقعه، آيه 64 ، 63.

[18] سوره واقعه، آيه 59 ، 58.

[19] اعيان الشيعه، ج 4، ق 2، ص 76. الامام الصادق علم و عقيده، ص 159 - اين ابيات را از آن حضرت از تفسير صافي يا يکي ديگر از کتاب هاي مرحوم فيض که سال ها پيش ديده و حفظ کرده ام نوشتم، و چون در حال حاضر محل آن در نظرم نبود اين دو کتاب را به عنوان مصدر نوشتم که کتاب اول سه بيت اول و کتاب دوم هر چهار بيت را نقل کرده و به جاي لغائصها، لغائصکم و به جاي رضوان، ولدان نقل کرده اند.