بازگشت

تا کي در انتظار؟


اينک که تو سن سخن، مي رود تا آرام گيرد و از تاختن باز ايستد، با مبعوث غدير هم آواز مي شويم، و موعود غدير را خطاب نموده و مي گوئيم: متي تنتظر!، و دل خوش مي داريم که او در ادامه سخن ما را با اين کلام اميد بخشيده که: ابشر بنصر قريب من رب رحيم [1] اين کلام از آن علي (عليه السلام) است که در دهه چهارم هجرت نبوي، روي در خطاب به آن عزيز کرده، و از سر شگفتي و اشتياق مي پرسد: تا کي در انتظار؟ و گوئي که چشم به راهان مشتاق را به ياري نزديک از پيشگاه خداي مهربان خبر مي دهد. اين پيام، عرصه تاريخ را در نور ديد، و از دل صدها و هزاران حادثه هولناک و از بستري مالامال از نشيب و فراز گذشت، و اينک گوش



[ صفحه 50]



جان ما را مي نوازد که: اليس الصبح بقريب [2] آيا بامدادان طلوع او نزديک نيست؟ گوييا مظلوم غدير، در آيينه تاريخ، او و برنامه کارش را بر دور دست افق نظاره کرده بود که مي گفت: يعطف الهوي علي الهدي اذا عطفوا الهدي علي الهوي، و يعطف الراي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الراي [3] او هدي را جايگزين هوي خواهد نمود، آن گاه که هر يک از اين دو را - به غلط و ناروا - جاي ديگري نشانده اند. و آن دم که بساط استادي و حکومت آراء - باطله - بر قرآن رواج گرفته باشد، او اين سفره را بر مي چيند، و بار ديگر قرآن را بر موضع بلند هدايت



[ صفحه 51]



انديشه ها مي نشاند، و آراء مردم را به تبعيت از آن فرا مي خواند. هم آن عزيز، شتابزدگان اين وادي را هشدار مي داد که: فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد [4] بر آنچه که به قطع و يقين واقع شدني است، بيهوده شتاب مگيريد. اميرالمومنين (عليه السلام) غمزدگان داستان اسف بار تنها ماندن خود و دلهاي پر غصه از قصه هاي رنج آور فرزندان پاکش را همواره اميد مي بخشيد که - علي رغم همه اين رنج ها و شکنج ها به آينده چشم بر دوزند، و در آن آينه تصوير محتواي کلام نوراني علوي را به روشني ببينند که: لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها [5] يقينا جهان - چونان شتري بد خو و سرکش که به هر حال و به ناچار به سوي فرزندش باز مي گردد - بار ديگر به ما رو خواهد کرد. و آنان که شاهد اين کلام، از آن مظلوم غدير و سقيفه بودند، به گوش خود شنيدند که دهان حضرتش در دنباله اين سخن، به تلاوت اين آيه از قرآن مجيد مترنم گشت: و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم



[ صفحه 52]



ائمه و نجعلهم الوارثين [6] و بدين سان اراده قطعي و حتمي الهي را پشتوانه کلام خود در روي کرد دوباره دنيا به خاندان خويش تلقي نمود. علي (عليه السلام) فتنه ها و آشوبها را در زمان خود شاهد بود، و شيوع اين بلايا را براي آيندگان نيز در گستره وسيعي مي ديد و همواره هشدار مي داد تا منتظران مشتاق هرگز سر فرود نياورند، و ديده به راهان شيفته، قامت زير بار مشکلات دو تا نکنند، و به رغم درگيري ها همواره در پهنه فکر و صحنه دل خويش، فرزند والايش را ببينند که پاي در رکاب نهاده، گام در ميان گذارده و تيغ از نيام برکشيد، تا هر که را به فراخور حال و قال به راه آورد، و پاداش و جزا بخشد. و ياد آور مي شد که آن حضرت را ابرهاي تيره فتنه و آشوب، از انجام اين ماموريت حساس و مهم باز نخواهد داشت، چرا که: الا و ان من ادرکها منا يسري فيها بسراج منير و يحذو فيها علي مثال الصالحين [7] آري، يادگار امروزين غدير - امام حجه بن الحسن المهدي عجل الله تعالي فرجه - در مواجهه با تيرگي ها و تيره روزي ها، در پرتو هدايتي الهي گام بر مي دارد، و دل تاريکي ها را مي شکافد، و به سان



[ صفحه 53]



پيشينيان صالح خود گام برداشته، و پاي در جاي پاي آنان مي نهد، تا يک جهان نور و روشني به بار آورد. آن گاه علي (عليه السلام) براي آن که پيشاپيش جلوي هر گونه تفسير و تاويل و توجيه ناروا را گرفته باشد، با صراحت و به روشني فرمود: او را غيبتي است بس طولاني، تا آنجا که ناآگاهان گويند: ما لله في آل محمد حاجه [8] ديگر خدا را به خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله) نيازي نيست. حضرتش، ويژگي آن سفر کرده به ديار غيبت را اين چنين بيان مي کرد که: صاحب هذا الامر الشريد الطريد الفريد الوحيد. [9] آري طول دوران جانکاه غيبت، سبب مي شود تا او وارهانيده شود و تنهاي تنها باقي بماند. علي (عليه السلام) مي فرمود که او را غيبتي است که بسي به درازا خواهد کشيد، و چنين است که: تخفي ولادته و يغيب شخصه [10] او نه تنها پنهانيش طولاني که تولدش نيز در نهان صورت مي گيرد. و آن گاه که صحابي نامدار او - اصبغ بن نباته - حضرتش را در



[ صفحه 54]



حالتي متفکرانه ديد و علت را جويا شد، امام (عليه السلام) در پاسخ به او فرمود: فکرت في مولود يکون من ظهري، الحادي عشر من ولدي، هو المهدي يملوها عدلا کما ملئت جورا و ظلما، تکون له حيره و غيبه يضل فيها اقوام و يهتدي فيها آخرون. [11] من درباره يازدهمين فرزند از صلب خويش مي انديشيدم. او مهدي عجل الله تعالي فرجه است. زمين را از عدل و داد پر خواهد نمود، آن سان که از جور و ستم مالامال گشته، براي او غيبت - و براي مردم - حيراني در اين امر است. جمعي در اين غيبت و حيرت گمراه شده، و جمعي ديگر راه خواهند يافت. و اينک ما، در آستانه غدير، مبعوث آن روزين غدير را در ظاهر از دست داده ايم، و با وارث امروزين و حاضر غدير، امام مهدي حجه بن الحسن العسکري عجل الله تعالي فرجه تنها مانده ايم. هر دو، دوران سخت و جانکاه غيبت را مي گذرانيم، اما او کجا و ما کجا؟ او چه سان و ما چه



[ صفحه 55]



سان؟ و ما در سر، سوداي آن داريم که او نواي حزينمان را در بامدادان جمعه اي از جمعه ها پاسخ گويد، آن گاه مي گوئيم: متي ترانا و نريک و قد نشرت لواء النصر تري [12] در سر شوق آن داريم و در دل شور اين، که تا زنده ايم، سرانجام روزي فرا رسد که حضور آشکارش را جشن گرفته و شادي کنيم، و نحن نقول: الحمد لله رب العالمين [13] و زبان به ستايش الهي بگشائيم. و کوتاه سخن در آخر اين مقال، آن که: يا اميرالمومنين! به رغم آنان که تنها به فاصله هفتاد روز، به نامردمي، پيام و کلام پيامبر (صلي الله عليه و آله) را در مورد شما به فراموشي سپرده، از آستانتان روي گرداندند و خفت به بار آوردند، اينک خداي جهان را - به تمامي جان و از سويداي دل - بر اين فضل و هدايت شاکريم که با گذشت چهارده قرن از آن روزگاران، و در پي نزديک به دوازده قرن از ميلاد و آغاز غيبت موعود بزرگوار غدير، همچنان به پايمردي و استوارانه، بر عهد ولايت اين خاندان - علي (عليه السلام) در آغاز و مهدي (عجل الله تعالي فرجه) در انجام - ايستاده ايم. و اميد که عزت به بار آوريم. اينک پيروزمندانه، حماسه چشم به راهي مي سرائيم، و سرود



[ صفحه 56]



انتظار سر مي دهيم. و ما کنا لنهتدي لولا ان هدانا الله. [14] .

و السلام


پاورقي

[1] ابن ابي الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغه ج 6 ص 134، ذيل خطبه 70.

[2] قرآن مجيد، سوره هود، آيه 81. اين آيه در داستان حضرت لوط و نزول عذاب بر مردمي است که پيامها و دعوت آن حضرت را نپذيرفته، هدايتهاي او را ناديده گرفته، و بر عمل ناشايسته خويش اصرار مي ورزيدند. اين پافشاري موجب ناراحتي آن حضرت بود، به طوري که به بيان قرآن مجيد، حضرت لوط مي فرمود: لو ان لي بکم قوه او آوي الي رکن شديد (هود - 80) (اي کاش براي من نيروي خاصي بود، يا مي توانستم به رکن قدرتمندي پناه برم - و از او کمک گيرم). در روايات ذيل اين آيه آمده که مراد از قوه، نيروي امام عصر عجل الله تعالي فرجه و منظور از رکن شديد، سيصد و سيزده تن اصحاب و ياران ويژه آن حضرت مي باشند (رجوع کنيد به: معجم احاديث الامام المهدي (عليه السلام) ج 5 ص 172 و 173).

[3] نهج البلاغه، خطبه 138.

[4] نهج البلاغه، خطبه 150.

[5] علي (عليه السلام)، نهج البلاغه، حکمت شماره 200.

[6] قرآن مجيد. سوره قصص، آيه 5: و چنين اراده مي کنيم که بر ضعيف نگاه داشته شدگان زمين منت نهيم، و ايشان را به پيشوايي رسانيده، و آنان را وارثان - زمين - قرار دهيم.

[7] علي (عليه السلام)، نهج البلاغه، خطبه 150.

[8] علي (عليه السلام)، کمال الدين صدوق، ج 1 ص 303.

[9] علي (عليه السلام)، (مدرک بالا).

[10] علي (عليه السلام)، (مدرک بالا).

[11] علي (عليه السلام)، کمال الدين صدوق، ج 1 ص 289. لازم به ياد آوري است که محدث نامي شيعه مرحوم صدوق در کتاب ارزنده کمال الدين، ذيل باب ما اخبر به امير المومنين علي بن ابي طالب من وقوع الغيبه بالقائم الثاني عشر من الائمه در جلد اول صفحات 288 تا 305، جمعا 19 روايت از علي (عليه السلام) - با ذکر طبقات روات - تنها در زمينه غيبت امام عصر حجه بن الحسن المهدي عجل الله تعالي فرجه آورده است.

[12] دعاي ندبه، خطاب به امام عصر (عليه السلام): کي شود که تو ما را ببيني، و ما تو را ببينيم، در حالي که لواي پيروزي را - به گونه مشهود - برافراشته اي؟.

[13] دعاي ندبه: و ما بگوييم: حمد، براي خداي جهانها است و بس.

[14] قرآن مجيد سوره اعراف آيه 43. بد نيست بدانيم که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در طي خطابه غدير، آنجا که آياتي از قرآن را در فضل و ارج و قدر علي (عليه السلام) مطرح مي فرمودند، به اين آيه نيز استناد جسته و فرمودند: سلموا علي علي بامره المومنين، و قولوا: سمعنا و اطعنا غفرانک ربنا و اليک المصير، و قولوا: الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما کنا لنهتدي لولا ان هدانا الله. بر علي (عليه السلام) به عنوان اميرالمومنين سلام دهيد، و بگوييد: شنيديم و اطاعت کرديم، اي خداي ما! مغفرت ترا مي خواهيم و بازگشت به سوي توست. و بگوييد: حمد و سپاس خداي را که ما را به اين - امر مهم - هدايت کرد. که اگر خدا راه نمي نمود ما خود راه نمي يافتيم.