بازگشت

پيشگفتار


سلام بر امير مومنان و سلام بر غدير و سلام بر استواران بر پيمان غدير. سلام بر آنان که که با صلابت ايستادند و دستاورد غدير را گرامي داشتند. سلام بر آنان که با موج همراه نشدند و اسير تند باد حوادث نگرديدند، و تنها به فاصله هفتار روز، [1] برانگيخته غدير را رها نکردند.



[ صفحه 8]



و نفرين بر آنان که نه تنها آگاهانه از وي روي برتافتند که پنجه بر رخسارش نيز برکشيدند و از در دشمني با وي بر آمدند. پيامبر (صلي الله عليه و آله) پيشاپيش و در همان نيمروز، در ميان همان دشت تفتيده و بر کنار همان آبگير، حال و مال هر دو گروه را روشن فرموده بود که: اللهم وال من والاه و عاد من عاده و انصر من نصره و اخذ من خذله [2] سلام بر آنان که پيام غدير را در دل صدها سال درد و رنج و فشار و محروميت و تحمل شکنجه و آزار، زنده نگهداشتند و به همان طراوت و شادي، به نسلهاي پس از خود رسانيدند آن سان که گويي اينک گوش جان ما، اين نواي آسماني پيامبر (صلي الله عليه و آله) را از دل همان صحراي سوزان مي نيوشد که: معاشر الناس، السابقون الي مبايعته و موالاته و التسليم عليه بامره المومنين اولئک هم الفائزون في جنات النعيم. [3] .



[ صفحه 9]



هان اي مردم، آنان که در بيعت با علي (عليه السلام) پيشي گرفته، دوستي او را پيشه کنند و ولايتش را گردن نهند، رستگاراني هستند که در بهشت برين جاي دارند. و همين کلام قاطع است که گامهايمان را در پاسداشت حريم حرمتش استوارتر مي نمايد، و شور و اشتياقمان را در دل دوصد چندان مي نمايد. و ارج گزاري اين نعمت والا، ما را تا آنجا بالا مي کشد که از عمق جان و از سر ارادت، خداي جهان را سپاس گوئيم که: الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما کنا لنهتدي لولا ان هدانا الله [4] ستايش خدايي را سزاست که ما را بر اين مسير رهنمون گرديد که اگر هدايت او ما را يار راه نمي شد ما خود هرگز چنين راهيابي را نداشتيم و نتوانستيم. و سلام بر همه آنان که پايدار ماندند و ماندند، و هيچ گاه تند بادهاي هائل و تفسيرهاي باطل، نتوانست ايشان را بر کرسي مصالحه بنشاند، تا بر سر اسلام امامت معامله نمايند. اينکه آن پيام چه بود و پيامبر (صلي الله عليه و آله) در آن روز چه گفت و چه کرد و بعدها چه شد، با همه روشني، شفافي، سادگي و صفا، از



[ صفحه 10]



چنان ژرفائي برخوردار است که گويي از آن آبگير کوچک، اقيانوسي بيکرانه به گستره تاريخ اسلام فراهم آورده که غوطه وري در اعماق آن، غواصاني کار آزموده چونان مير حامد حسين هندي، [5] و راندن بر امواج بلند آن ناخداياني طوفان ديده چون علامه اميني [6] را طلب مي کند. کنار زدن پرده هاي تار و کهن تعصب، جهالت، دشمني و حق پوشي آويخته بر اين صحن و سرا، مرداني چون کاشف الغطاء [7] مي خواهد، و نام و ياد سرمايه گذاران از خود گذشته در اين سوداگري پر مخاطره را بايد در شهداء الفضيله [8] پي گرفت.



[ صفحه 11]



سنگدلاني چون ابن حجر را که در الصواعق المحرقه [9] قلم به تجاوز و تعدي بر حريم غدير و غديريان تاريخ گشوده، سزا است که به دست بزرگمرداني چون قاضي نورالله شوشتري سپرد که با الصوارم المهرقه [10] بر مبناي منطق آشنا و ديرپاي شيعي به روياروئي با شب پرستان کوردل شتافته اند. هم او که با نگارش احقاق الحق [11] چهره آن حقي را به روشني نمايان ساخت که پيش از اين، جمعي آن را به تعصبات جاهلي و قوم و قبيله اي، برخي ديگر به دشمني و حسادت، و گروهي با حرص و ولع و خود خواهي و خود بيني، به ابر تيرگي ها گرفتار آورده بودند. و سهل است که همه اين جهد و تلاشها بدان اميد بود که شايد در



[ صفحه 12]



اين ميانه، برقي بر جهد و گمراهي راه يابد. نام و يادشان هماره زنده باد، و خداي بزرگ همه آنان را پاداشي نيکو دهاد، که تاريخ کهن ديانت ما، بر عرصه فرهنگي با چنين تلاشها و بر چنين پايمردي ها تار و پود از زر گرفته است. بگذريم، خاتميت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و گشوده شدن باب ولايت، به مصداق اين کلام که حضرتش الخاتم لما سبق و الفاتح لما استقبل [12] در وصف آمده، بذر اميد بر مزرع دلها افشاند، تا بدانجا که اين دين، ديگر روي رکود و سستي نخواهد ديد. گذران زمان و بسياري دوران، بر آن گرد کدورت نخواهد نشاند، و از شادابي و طراوتش نخواهد کاست، چرا که همواره تا پايان عمر جهان و به سر آمدن زمان، خداي محافظاني معصوم و بيدار دل بر آن گماشته تا ساحت دين را از پلشتي هر آلاينده اي بپالايند، و همگان را به واقعيت دين هشيار دارند، تا رشته هاي وساوس اهريمنان از هم گسسته آمده و دمندگان در گره ها [13] تنها عرض خود ببرند و زحمت مات بدارند. بدين سان آورنده اين دين، از ساحل همان آبگير، جاودانگي مکتب خود را به گوش جان جهانيان رسانيد، و چشم اندازي روشن بر افق آينده جهان به رسم آورد.



[ صفحه 13]



پيامبر (صلي الله عليه و آله) همان روز و بر کنار همان غدير و در برابر چشمان همان جمع کثير، پيوند جدايي ناپذير قرآن و عترت، و گره خوردن اسلام و امامت را با بانگ رساي خويش ندا در داد. و همزمان، دور دست آسمان تاريخ را نيز نشان داد که سرانجام، آخرين ستاره از تبار همان پيشوايان معصوم بر دل آن درخشيدن خواهد گرفت، و جهاني کران تاکران داد و دادگري به ارمغان خواهد آورد. اين نوشته کوتاه، بر آن است که به شرح گونه اي مختصر بر اين ترسيم زيباي پيامبر (صلي الله عليه و آله) از آن آينده در غدير بپردازد، و در خلال کلمات و عبارات خود، با تکيه بر بخشهايي از خطابه بلند غدير، به نوعي آن طرح نو را از زبان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) به خواننده خود بنماياند. و اميد که بر اين مهم فائق آيد. بازگرديم به غدير، و شادماني که سزاست در اين ايام داشته باشيم، و سر بر آسمان برسائيم که: الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه امير المومنين (عليه السلام) و الائمه عليهم السلام. [14] آري بيائيد تا به شادي، اين ايام را گرامي داريم، به بيداري، پيام غدير را دريابيم، بر آن پاي بفشاريم و استوارانه بر جاي بمانيم، از حال و روز پيمان شکنان اين عهد الهي عبرت آموزيم، و سرانجام امروز پيام و کلام و واقعيت غدير را به تمامي و يکجا در وجود مولاي بزرگوارمان آن



[ صفحه 14]



وارث غدير و آن يوسف عزيز حجه بن الحسن المهدي (عجل الله تعالي فرجه) شاهد باشيم. و زير لب زمزمه کنيم که:



نسيم رحمت وزيد، دهر کهن شد جوان

نهال حکمت دميد، پر ز گل ارغوان



مسند حشمت رسيد به خسرو خسروان

حجاب ظلمت دريد ز آفتاب منير [15] .





[ صفحه 15]




پاورقي

[1] واقه غدير در 18 ذي الحجه سال 10 هجري اتفاق افتاد. و رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله، درست هفتاد روز بعد، در 28 صفر سال 11 هجري به وقوع پيوست. بلا فاصله پس از اين حادثه، وقايع جانسوز پس از رحلت صورت گرفته، و چنان دگرگوني شگرف و بي سابقه اي به بار آمد که گوشه اي از آن را مي توان در اين بخش از دعاي ندبه شاهد بود که: و الامه مصره علي مقته، مجتمعه علي قطيعه رحمه و اقصاء ولده الا القليل ممن وفي لرعايه الحق فيهم. (امت بر نابودي او پاي مي فشرد، و بر قطع رشته هاي پيوسته به او و دور کردن فرزندانش گرد آمده بود، جز تعداد اندکي که همچنان بر رعايت حق آنان پايدار مانده بودند).

[2] خدايا! دوستداران او را دوست بدار، دشمنان او را دشمن شمار، يارانش را ياري رسان، و آنان که او را وا مي رهانند، تو نيز رها کن. اين عبارت از دعاي ندبه نقل شده، و شبيه به همين مضامين در ديگر آثار و اخبار نيز آمده که روايتگر حادثه غدير مي باشد. به عنوان نمونه، در متن خطبه غدير، از قول پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آمده است که: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و العن من انکره و اغضب علي من جحد حقه.

[3] پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) - بخشي از خطبه غدير.

[4] قرآن مجيد، سوره اعراف، آيه 33.

[5] سيد حامد حسين نيشابوري لکهنويي متوفي 1306 قمري، صاحب کتاب بي نظير عبقات الانوار. براي شناخت کتاب و نويسنده آن، مراجعه شود به گفتار مفصل آقاي سيد علي ميلاني در جلد اول کتاب نفحات الازهار في خلاصه عبقات الانوار.

[6] علامه شيخ عبدالحسين اميني (متوفي 1390 قمري)، صاحب کتاب بزرگ الغدير. درباره اين کتاب و نويسنده آن، مراجعه شود به دو کتاب حماسه غدير، و يادنامه علامه اميني.

[7] آيه الله شيخ محمد حسين کاشف الغطاء (متوفي 1373 قمري)، از مراجع تقليد نجف، و دانشمندان بزرگ شيعه در نيمه دوم قرن 13، صاحب کتاب اصل الشيعه و اصولها و آثار ديگر. بهترين شرح حال او، در مقدمه کتاب جنه الماوي، (چاپ تبريز 1397)- که مجموع نوشته هاي مختصر و پراکنده آن فقيد است - درج گرديده است.

[8] نام کتابي که مرحوم علامه اميني نوشته، و شرح حال گروهي از عالمان شهيد شيعه را در فاصله قرن چهارم تا چهاردهم آورده است. ترجمه فارسي اين کتاب به نام شهيدان راه فضيلت منتشر شده است.

[9] شهاب الدين احمد بن محمد بن حجر هيتمي مکي (متوفي 973)، از دانشمندان شافعي، که کتاب الصواعق المحرقه را بر رد شيعه نوشته است.

[10] الصوارم المهرقه، از آثار جاودانه شهيد قاضي نورالله شوشتري (شهيد در 1019) که در پاسخ به مطالب ابن حجر نوشته است. اين کتاب، به اهتمام مرحوم سيد جلال الدين محدث ارموي چاپ شده است.

[11] علامه حلي، کتابي به نام نهج الحق و کشف الصدق در اثبات حقانيت تشيع و امامت نگاشت. فضل الله بن روزبهان خنجي، در رد آن، کتاب ابطال الباطل را نوشت. در پاسخ به نوشته هاي فضل بن روزبهان، شهيد بزرگوار قاضي نورالله، کتاب احقاق الحق و ازهاق الباطل را نوشت، که با تعليقات مرحوم آيه الله مرعشي نجفي، تا کنون بيش از سي جلد آن منتشر شده است. در مورد شرح حال و آثار ارزشمند قاضي نورالله، مراجعه شود به رساله مرحوم سيد جلال الدين محدث ارموي در مقدمه الصوارم المهرقه و رساله آيه الله مرعشي در مقدمه احقاق الحق که دو ماخذ بسيار مهم و نفيس در شناخت قاضي نورالله به شمار مي رود.

[12] نهج البلاغه خطبه 71، بحار الانوار ج 100 ص 138 حديث 12 و ص 272 حديث 13 و ص 293 حديث 20: پيامبر - به سلسله نبوت - پايان بخشيده و - راه امامت را براي آينده - گشوده است.

[13] اشاره به آيه 3 سوره فلق: و من شر النفاثات في العقد.

[14] دعايي که خواندن آن در روز غدير، در هنگام ديدن برادران ديني وارد شده است. (مفاتيح الجنان).

[15] اين ابيات، از قصيده زيبا و بلند غديريه است که توسط مرحوم آيه الله شيخ محمد حسين غروي اصفهاني سروده شده است.