بازگشت

نحوه ولادت آن حضرت


پيرامون اين بحث در صفحه 595 از کتاب مجموعه زندگاني چهارده معصوم جلد دوم [1] چنين نوشته شده است. حضرت حکيمه خاتون دختر امام محمد تقي عليه السلام که خواهر امام علي النقي و عمه امام حسن عسکري عليهما السلام مي شود. مي فرمايد:



[ صفحه 12]



در روز پنجشنبه نيمه شعبان به منزل برادر - زاده عزيز و امام زمانم حسن ابن علي العسکري عليه السلام رفتم چون قصد مراجعت نمودم حضرت فرمود: اي عمه امشب را نزد ما باش که در اين شب متولد مي شود فرزند گرامي که حق تعالي باو زنده مي گر داند زمين را به علم هدايت بعد از آن که مرده باشد به شيوع کفر و ضلالت. گفتم: اي سيد من اين مولود از که بهم مي رسد؟ فرمود: از نرجس. پس برخاستم پشت و شکم نرجس را ملاحظه کردم هيچ گونه اثري از - حمل در او نديدم، در حال حيرت بودم، حضرت فر - مود: اي عمه صبح اثر حمل در او ظاهر مي شود، مثل او مثل مادر موسي است. شب را در آنجا ماندم تا نزديک صبح اثري در نرجس خاتون نيافتم نزديک بود



[ صفحه 13]



شکي در من پيدا شود که ناگاه امام از حجره خود صدا کرد که شک مکن که وقتش نزديک شده. ناگاه مقارن صبح صادق حالت اضطراب در نرجس ظاهر شد او را در برگرفتم، امام دستور داد سوره قدر را بر او بخوانم شروع کردم به خواندن سوره مبارکه انا انزلناه في ليله القدر، در آن حال شنيدم آن طفل در شکم مادر خود سوره را با من مي خواند، من از اين واقعه ترسيدم، امام فرمود: عمه تعجب مکن از قدرت باري تعالي که طفلان ما را به حکمت گويا مي گرداند. در اين موقع پرده بين من و نرجس خاتون حايل شد که ديگر نرجس را نمي ديدم، دويدم فرياد کنان نزد امام، فرمود: اي عمه برگرد که او را در جاي خود خوا - هي يافت چون برگشتم پرده برداشته شده بود



[ صفحه 14]



و در نرجس نوري مشاهده کردم که ديده ام را خيره کرد و حضرت صاحب را ديدم رو به قبله به سجده افتاده بعد انگشت سبابه را به آسمان بلند کرده و مي گويد: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له و ان جدي رسول الله و ان ابي امير المومنين وصي رسول الله بعد يک يک امامان را شمرد تا بخود رسيد، همين که آن مولود شريف را نزد پدر بزرگوارش بردم، حضرت او را برودي دست گرفت، شروع کرد به خواندن قرآن و انجيل و تورات و زبور و اين آيه را تلاوت فرمود: و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين و نمکن



[ صفحه 15]



لهم في الارض و نري فرعون و هامان و جنود هما منهم ما کانوا يحذرون) [2] و در نقلي ديگر قضيه را اين طور دنبال مي کند که: حکيمه خاتون گفت آن گاه حضرت آن جناب را به من داد و فرمود: اي عمه برگردان او را بسوي مادرش تا چشمش روشن شود و اندوهگين نشو. و تا بداند وعده خداوند جل جلاله حق است و لکن بيشتر مردم نمي دانند. پس برگردانيدم آن جناب را بسوي مادرش در - وقتي که فجر دوم روشن شده بود. آري نحوه ولادت آن حضرت چنين نقل شده



[ صفحه 16]



است که براي ديدن اسناد صحيح به کتابهاي علماء بزرگ قديم چون طبري و فضل بن شاذان، مسعودي شيخ صدوق، شيخ مفيد و شيخ طوسي مراجعه شود.



[ صفحه 19]




پاورقي

[1] مولف اين کتاب حسين عماد زاده اصفهاني است.

[2] آيه 5 و 6 از سوره قصص.