بازگشت

قصه عافيت يافتن شيخ حر عاملي


محدث جليل شيخ حر عاملي در اثبات الهداه فرموده که من در زمان کودکي که ده سال داشتم به مرض سختي مبتلا شدم به نحوي که اهل و اقارب من جمع شدند و گريه مي کردند، و مهيا شدند براي عزاداري و يقين کردند که من خواهم مرد در آن شب



[ صفحه 96]



پس ديدم پيغمبر و دوازده امام صلوه الله عليهم را در حالي که من در ميان خواب و بيداري بودم پس سلام کردم بر ايشان و با يک يک مسافحه نمودم و ميان من و امام صادق سخني گذشت که در خاطرم نماند جز آن که آن جناب در حق من دعا کرد. پس سلام کردم بر حضرت صاحب عليه السلام و با آن جناب مسافحه کردم و گريستم و گفتم اي مولاي من مي ترسم که بميرم در اين مرض و مقصد خود را از علم و عمل نيابم پس فرمود نترس زيرا که تو نخواهي مرد در اين مرض بلکه خداوند - تبارک ترا شفا مي دهد و عمر خواهي کرد عمر طولاني. آن گاه قدحي به دست من داد که در دست مبارکش بود، پس آشاميدم از آن و در حال عافيت يافتم و مرض بالکليه از ميان زائل شد و نشستم و اهل و اقاربم تعجب کردند و ايشان را خبر نکردم به آنچه ديده بودم مگر بعد از چند روز.



[ صفحه 97]