بازگشت

وهابيه سيد صاحب تفسير کبير را نديدند


در بعضي تواريخ نوشته اند: در سالي که طايفه وهابيه حمله کردند و کربلا را غارت نمودند. سيد صاحب تفسير کبير در آن زمان مرجع تقليد و بزرگ عراق بود، مي خواستند او را بکشند، بلکه از عداوتي که به ايشان داشتند او را قطعه قطعه کنند. در آن شرائط حساس سيد بزرگوار زن و بچه ها را از خانه بيرون فرستاد و مي خواست خودش هم بيرون برود متوجه شد يک بچه شير خوار در خانه مانده است. همين قدر که خواست بچه را با خودش بردارد و برود که وهابيه به خانه ريختند. سيد بچه را بغل کرد و در انباري که در آن هيزم جمع آوري



[ صفحه 113]



مي کردند، پنهان گرديد. مهاجمين تمام جاها را گشتند و با اينکه چند مرتبه چند نفر به همان انبار آمدند، سيد و بچه را نديدند. از اين شگفت تر تا وقتي مهاجمين در خانه بودند، بچه شيري اصلا صدا نداد.