يوسف خودش را معرفي کرد
شنيده ايد هفت سال در مصر باران فراواني آمد و ارزاق زياد شد، يوسف دستور داد گندم ها را ذخيره کنند و پس از آن، هفت سال قحطي شد. از جمله کساني که در هفت سال قحطي محتاج به يوسف شدند و به خدمتش آمدند برادرانش بودند نخست بن يامين برادر مادري يوسف را نمي آوردند بعد که يوسف او را طلبيد، بن يامين را نيز آوردند. هيچ کدام حتي بن يامين، يوسف را نشناختند تا خودش را به برادر مادريش معرفي کرد.
[ صفحه 110]
پس از ماجراهائي، آن وقت به ساير برادرنش فرمود آيا دانستيد که با يوسف و برادرش هنگامي که جاهل بوديد چه کرديد؟ اينجا بود که ناگهان دانستند خودش يوسف است. [1] .
پاورقي
[1] قال هل علمتم ما فعلتم بيوسف و اخيه اذا انتم جاهلون قالوا ءانک لانت يوسف قال انا يوسف و هذا اخي... سوره يوسف 12 آيه 89.