بازگشت

نقش اسلام


مفاسدي که نمونه اي از آثارش ياد آور شد، ناشي از طبيعت و چگونگي رژيمهائي است که در اين جوامع حکمفرما بوده و اسلام را از ميدان زندگي خود دور ساخته اند. ولي آنچه مايه تعجب است اينست که در برابر اين گونه مشکلات، اسلام را مورد بازخواست و يا سوال قرار مي دهند و يا از آن راه حلهائي مي طلبند در حالي که در بوجود آمدن آنها، اسلام کوچکترين نقشي را بعهده نداشته است. پاسخ هر گونه مشکلي که از اسلام سوال مي شود آنست که گفته شود: نخست اسلام کامل را در همه امور زندگي دخالت دهيد و قوانين آن را اجرا کنيد سپس نظريه آن را درباره مشکلاتي که بوجود مي آيد بخواهيد نه آن که راه حل مشکلات ناشي از يک نظام ضد اسلامي را از اسلام طلب کنيد. اسلام امور مردم را بر وفق اساس مخصوصي اداره مي کند و پايه هاي اجتماعي و اقتصادي و احساس ويژه اي براي آنان بوجود مي آورد و روي اين حساب نخست اگر همه اصول اسلامي را در تمام شوون اجتماعي اجرا کنند آن گاه خواهند ديد که اين مشکلاتي که از آنها سخن بميان آمد خود بخود از بين رفته است... آري آنها مشکلاتي است که جامعه سالم اسلامي هرگز آنها را بخود نخواهد ديد. [1] .



[ صفحه 82]




پاورقي

[1] کتاب ما چه مي گوئيم با تصرف و تلخيص.