حماسه
بسيار مناسب است که سخن با حماسه اي شورانگيز حسن ختام يابد.
سوگند [1] .
به محبت و عشق و وفا سوگند
به جلال و جاه خدا سوگند
به علايق جان به حيات جهان
به فنا در راه بقا سوگند
به طراوت گل به ضفاي چمن
به طبيعت و باد صبا سوگند
به سپهر و مهر فروزانش
به فروغ ماه سما سوگند
به توکل ما به اراده حق
به قدر سوگند به قضا سوگند
به فداکاري و به جانبازي
به مقام صبر و رضا سوگند
به تساوي و عدل و به آزادي
به طريقت اهل صفا سوگند
به حقيقت گو، به ره حق پو
به دل خالي ز ريا سوگند
به مبارزها به مجاهدها
به شهيد راه خدا سوگند
به فدائي مذهب صلح و صفا
به شهيد کرب و بلا سوگند
به دل شکسته زنداني
که نرفته به راه خطا سوگند
به ستم کشيده بيچاره
به اسير دست هوي سوگند
به صراط يقين به حقيقت دين
به طريق نور هدي سوگند
به کتاب محکم حق قرآن
که نپويد راه فنا سوگند
به خدا که رهبر ما آيد
مردانه به حکم خدا آيد
مهدي، زنده، غايب، قائم
به خدا که صاحب ما آيد
[ صفحه 92]
رهبر، حجت، سرور، سالار
با پرچم صدق و صفا آيد
از عدل، جهان را پر سازد
به نبرد ظلم و جفا آيد
روشن گردد شب تار ما
کان مه به ميان سما آيد
بنيان ستم ويران سازد
به جهاد مکر و ريا آيد
همه جا را امن و امان سازد
شه ما بي چون و چرا آيد
باطل ز زمانه براندازد
به ستيزه اهل خطا آيد
ز اندوه و غم خبري نبود
به مددکاري ز وفا آيد
بانگ باطل گردد خاموش
چون کوس خدا به صدا آيد
آيد آخر مه تاباني
روشنگر ارض و سما آيد
مردان خدا شادان باشيد
کان نور چشم شما آيد
همه جا چو بهشت برين گردد
به سر همه فر هما آيد
ز غم و رنج من و تو آخر
دلبر با شور و نوا آيد
بدراند پرده بدکاران
در صحنه چو شير خدا آيد
ره ظلم و ستم بايد بستن
نه که خفتن تا شه ما آيد
کوشش بايد، جوشش بايد
تا مرد خدا به غزا آيد
(طوفان) ز ستمکاران تو مرنج
چون صاحب ما ز قفا آيد
پاورقي
[1] از فضل الله صلواتي (طوفان) بنقل از مجله مکتب اسلام سال 13، شماره 10.