بازگشت

نجمه 11


بدانکه بيست و نهم از خصايص آن جناب استغناي خلق بنور آن جناب از نور آفتاب و ماه است چنانچه علي بن ابراهيم در تفسير خود روايه کرده از حضرت صادق که فرمود درتفسير آيه شريفه و اشرقت الارض بنور ربها که مربي زمين امام زمين است راوي عرض کرد پس هر گاه خروج نمود چه خواهد شد فرمود مستغني ميشوند مردم از روشنائي خورشيد ونور ماه و اکتفا ميکنند بنور امام و در ارشاد شيخ مفيد و غيبت شيخ طوسي مروي است از آن جناب که فرمود هر گاه برخواست قائم ما عليه السلام روشن شود زمين بنور رب زمين و مستغني شوند مردم از روشنائي آفتاب و تاريکي برود و صدوق اينمضمونرا در کمال الدين از جناب رضا روايتکرده و نيز فرمود که براي آن حضرت ظلي نيست و شيخ خراز در کفايه الاثر روايتکرده از آن جناب که فرمود در ذکر آن حضرت که او است صاحب غيبت پيش از خروجش پس چون خروجکرد روشن ميشود زمين بنور او و بقرينه خبر اول معلوم ميشود مراد نور ظاهري است و الا ممکن بود که گفته شود که مراد نور معنوي است که نور علم و حکمت و عدل باشد و در غيبت فضل بن شاذان بسند صحيح از آن جناب مرويستکه فرمود هر گاه قائم ما برخواست روشن ميشود زمين بنور او و بي نياز ميگردند بندگان از ضوء آفتاب و تاريکي ميرود و عمر ميکند مرد در ملک آن جناب تا اينکه متولد ميشود براي او هزار پسر که متولد نميشود براي او در آنها دختري و ظاهر ميکند زمين گنجهاي خود را تا اينکه ميبينند آنها را مردم برروي زمين و طلبکند مردي از شما کسيراکه عطائي نمايد باو از مال خود و بگيرد آنکس از او زکوه او را نيايد احدي را که قبولکند آنرا و بي نياز باشند مردم بسبب آنچه روزي کرده خدايتعالي ايشانرا از فضل خود سي ام بودن رايه رسولخدا صلي الله عليه و اله با آن جناب و جز در بدر و روز جمل ديگر باز نشده شيخ نعماني از جناب صادق روايتکرده که فرمود در خبريکه رايه رسولخدا صلي الله عليه و اله جبرئيل روز بدر نازل نمود و نبود آن و الله از پنبه و نه از کتان و نه ازابريشم و نه از حرير راوي پرسيد پس از چه بود فرمود از برگ بهشت باز کردآنرا رسولخدا صلي الله عليه و اله روز بدر آنگاه پيچيد آنرا و داد بعلي بن ابي طالب پس پيوسته از آن جناب بودتا روز بصره شد پس باز کرد اثر امير المومنين پس خدايتعالي براي او فتح کرد آنگاه آنرا پيچيد و آن در نزد مااست در اينجا باز نمي



[ صفحه 82]



کند آنرا احدي تا اينکه برخيزد قائم پس هر گاه برخواست آنرا باز ميکند پس نميماند در مشرق و نه در مغرب احدي مگر آنکه ملاقاتميکند آنرا و سير ميکند رعب از پيشروي آن بمسافت يکماه و از راست آن يکماه از چپ آن يکماه ونيز روايتکرده از حضرت باقر که فرمودبابو حمزه که اي ثابت گويا ميبينم قائم اهلبيت خود را که مشرفشده بر اين نجف شما او اشاره فرمود بدست خودبناحيه کوفه پس چون مشرفشد بر نجف شما باز ميکند رايه رسولخدا صلي الله عليه و اله را، پس چون آنرا باز کردفرود ميايد بر او ملئکه بدر گفت چيست رايه رسولخدا فرمود چوبش از عمود عرش خداوند و رحمت او است و ساير آن از نصر خداوند است دراز نميکند او را بسوي چيزي مگر آنکه تباه ميکند آنرا و بروايه صدوق در کمال الدين چون آنرا باز کند فرود آيد بر او سيزده هزار و سيصد ملک که همه آنها منتظر بودند قائم عليه السلام را آنگاه تفصيل آنملئکه را ذکر فرمودند بنحويکه گذشت در غيبت نعماني مروي است از جناب صادق که فرمود چون تلاقي شد ميان اهل بصره و امير المومنين باز کرد رايه رسولخدا صلي الله عليه و اله را پس بلرزيد قدمهاي ايشان پس زرد نشد آفتاب که گفتند امان ده ما را اي پسر ابو طالب و فرمود چونروز صفين شد سئوالکردند از آن حضرت که آن رايترا باز کند پس اجابت نفرمود پس جناب امام حسن و امام حسين عليهما السلام و عمار بن ياسر را شفيع حاجه خود کردند پس بامام حسن عليه السلام فرمود ايفرزند من از براي اينقوم مدتي است که بايد بان برسند و بدرستيکه اينرايتي است که باز نميکند آنرا بعد از من مگر قائم عليه السلام.