بازگشت

نجمه 10


ايضا بيست و هشتم دادن قوت چهل مرد است بهر يک از انصار و اعوان آن حضرت چنانچه در کافي مروي است از عبد الملک بن اعين که گفت برخواستم در نزد ابيجعفر پس تکيه کردم بر دستم پس گريستم و گفتم آرزو داشتم که من درک نمايم اين امر را يعني سلطنت ظاهر قائمه را و در من قوتي باشد پس فرمود آيا راضي نيستيد که دشمنان شمابکشند بعضي بعضي را و شما در خانهاي خود آسوده باشيد بدرستيکه اگر امر چنانشد يعني فرج عظيم آمد داده ميشودبهر مردي از شما قوت چهل مرد و گردانده ميشود دلهاي شما مانند پاره آهن اگر خواستيد بانقوت کوهرا بکنيد خواهيد کند و شمائيد قوام زمين و خزان او و در کمال الدين صدوق مروي است از جناب صادق که فرمود نگفت جناب لوط بقوم خود لو ان لي بکم قوه او اوي الي رکن شديد مگر بجهه آرزوي قوت قائم و ذکر نکرد مگر شدت اصحاب او راپس بدرستيکه داده ميشود به يکمرد از ايشان قوت چهل مرد و اين مضمونرا در خصال از حضرت سجاد عليه السلام و شيخ مفيد در اختصاص و ابن قولويه در کامل الزياره و فضل بن شاذان در غيبت خود از جناب صادق و عياشي در تفسير خود روايتکردند و گذشت از کمال الدين که امير المومنين فرمود که آن جناب دست خود را بر سر عباد بگذارد پس نماند مومني مگر آنکه دلش سخت تر از پاره آهن شود و بدهد باو خداوند باو قوت چهل مرد را و در بصاير الدرجات صفار مروي است از جناب باقر که فرمود چونواقع شود امر ما و بيايد مهدي ما ميشود مرد از شيعيان اما جري تر از شير و گذارنده تر از نيزه پايمال ميکند دشمن ما را با پاي خود و ميزنداو را با کف خود و اين در وقت نزول رحمت خداوند و فرج او است بر بندگان انتهي.