بازگشت

نجمه 08


ايضا بيست و چهارم از خصايص آن جناب تکميل عقول مردم است ببرکت وجود آن حضرت و گذاشتن دست مبارک بر سر ايشان و رفتن کينه و حسد از دلهايشان که طبيعت ثانيه بني آدم شده از روز کشته شدن هابيل تاکنون و کثرت علوم و حکمت ايشان چنانچه در اصل زراد است که گفت بجناب صادق که ميترسيم که نباشيم از مومنين فرمود براي چه گفتم براي آنکه نمييابيم در ميان خود کسيرا که بوده باشد برادر او در نزد او برگزيده تر و محبوبتر از درهم و دينار او و مييابيم درهم ودينار او را محبوبتر در نزد خود از برادريکه جمع نموده ميان ما و او موالاه امير المومنين فرمود نه چنين است بدرستيکه شماها مومنينيد و لکن کامل نخواهيد کرد ايمان خود را تا اينکه خروجکند قائم ما عليه السلام پس در آنزمان جمع مينمايد خداوند تبارک و تعالي عقولهاي شماها را و درخرايج راوندي و کمال الدين صدوق مرويست از جناب باقر عليه السلام که فرمود هر گاه خروجکرد قائم ما ميگذارد دست خود را بر سرهاي بندگان پس جمع مينمايد بسبب آن عقلهاي ايشانرا و کامل ميکند بان خردهاي ايشانرا و شيخ کليني روايتکرده از سعيد بن حسن که حضرت باقر بمن فرمود آيا ميايد احدي از شماها نزد برادر خود پس داخل ميکند دست خود را در کيسه او پس حاجت خود را برميدارد و آن برادر او را منع نميکند گفتم چنين شخصي در ميان خود نميشناسيم پس حضرت فرمود پس چيزي نيست در اينحال يعني مقامي و کمالي بر ايشان نيست گفتم پس هلاکت است با اينحال فرمود نه بدرستيکه اينگروه هنوز عقلهايشان بايشان داده نشده و در اختصاص شيخ مفيد مروي است که کسي بانحضرت عرض کرد که اصحاب ما در کوفه جماعه بسياري هستند پس اگر امر ميفرمودي ايشانرا هر آينه تو را اطاعه ميکردند و متابعت مينمودند پس فرمود ميايد يکي از ايشان نزد کيسه برادرش پس حاجه خود را از آن ميگيرد گفت نه فرمود پس ايشان بخونهاي خود بخيل ترند آنگاه فرمود بدرستيکه مردم در آرامي و آسايشند با ايشان مناکحه ميکنيم و ازيکديگر ارث ميبريم و حد بر ايشان اقامه ميکنيم و امانت ايشانرا رد ميکنيم تا اينکه برخيزد قائم آنوقت جدائي در ميان ميايد و ميايد مرد بسوي کيسه برادر خود و حاجه خود را ميگيرد پس او را منع نميکند و در کمال الدين صدوق مرويست از امير المومنين که فرمود در جمله از صفات مهدي عليه السلام که ميگذارد دست خودرا بر سرهاي عباد پس نميماند مومني مگر آنکه قلبش شديدتر ميشود از پاره آهن و در خسال مرويست از آن جناب که فرمود در ضمن وقايع ايام آن حضرت که هر آينه برود کينه و عداوت از دلهاي بندگان و در کشف الغمه مرويست از رسولخدا صلي الله عليه و اله که فرمود در اينمقام که خدايتعالي ميگرداند بي نيازيرا در دلهاي مردم وظاهر است که چون آندو صفت خبيثه از دلها برود اينصفت پسنديده ميايد خلايق آسوده بشوند و در کمال الدين مروي است از جناب صادق که فرمود به ابان بن تغلب ميايد در اينمسجد شما سيصد مرد يعني مسجد مکه که ميدانند اهل مکه که پدران و اجداد ايشان متولد نشدند بر ايشان است شمشيرها که مکتوب است بر هر شمشيري کلمه که مفتوح ميشود از هر کلمه



[ صفحه 81]



هزار کلمه و بروايت نعماني مکتوبست بر هر شمشيري هزار کلمه که هر کلمه مفتاح هزار کلمه است و در خطبه مخزون امير المومنين مذکور است که در آنوقت علم قذف ميشود در دلهاي مومنين پس محتاج نميشود مومن بعلميکه در نزد برادر او است پس در آنوقت ظاهر ميشودتاويل اين آيه يغن الله کلا من سعته انتهي.