بازگشت

نجمه 02


بدانکه دوم شرافت نسب است چه آن جناب دارا است سرافه نسب همه اباء طاهرين خود را عليهم السلام که نسب ايشان اشرف انساب است و اختصاص دارد برسيدن نسبش از طرف مادر بقياصره روم و منتهي شود بجناب شمعون صفا وصي حضرت عيسي پس داخلشود در آنسلسله بسيار از انبياء و اوصياء عليهم السلام که شمعون بانها رسد سيم بردن آن حضرت را در روز ولادت بسرا پرده عرش خطاب خداوند تبارک و تعالي باو که مرحبا بتو اي بنده من براي نصرت دين من و اظهار امر من و مهدي عباد من قسم خوردم بدرستيکه من بتو بگيرم و بتو بدهم و بتو بيامرزم و بتو عذابکنم تا آخر آنچه گذشت در باب اول چهارم چنانچه نعماني و مسعودي و غير ايشان روايتکرده اند از حضرت باقر که فرمود از براي صاحب اين امر عليه السلام خانه ايست که او را بيست الحمد ميگويند و در آن چراغي است که روشن است از آنروز که متولد شده تا آنروز که خروج کند با شمشير و خواموش نميشود پنجم جمع ميان کنيه رسولخدا صلي الله عليه و اله و اسم مبارک آن حضرت و در مناقب مروي است که فرمود اسم مرا بگذاريد و کنيه مرا نگذاريد ششم حرمه بردن نام آن جناب چنانچه گذشت هفتم ختم وصايت و حجه در روي زمين بانجناب هشتم غيبت از روز ولادت



[ صفحه 77]



و سپرده شدن بروح القدس و تربيت شدن در عالم نور و فضاي قدس که هيچ جزئي از اجزاي آن بلوث قذارت و کثافت و معاصي بني آدم و شياطين ملوث نشده و موانست و مجالست باملاء اعلي و ارواح قدسيه نهم عدم معاشرت و مصاحبت با کفار و منافقين و فساق بجهه خوف و تقيه و مدارات با آنها و تجنب با ايشان و منزل نکردن در منازل ايشان چنانچه همه حجتهاي خداوندي پيش از بعثت و بعد از آن بلکه در ايام عزلت و غيبت خود داشتند و موالفت و مشاورت ميکردند بلکه مناکحت و مزاوجت از طرفين داشتند و سالها با فاسق منافقي حتي مثل مروان نماز ميکردند و دستهائيرا ميبوسيدند که خود فرمودند اگر توانائي داشتيم قطع مينموديم و روز ماه رمضان افطار کردند و امثال اينمصابها را ديدند و خدايتعالي اينحجه عزيز خود را نگاهداشت از همه آنها از روز ولادت تاکنون دست ظالمي بدامانش نرسيده و با کافر و منافقي مصاحب ننموده و از منازلشان کناره گرفته و از حقي بجهه خوف يا مدارات ومهادنه دست نکشيده همدم و انيسش چون خضر و موالي و خدمش خاصان و بالجمله از غبار کردار و رفتار اغيار بر آئينه وجود حق نمايش گردي ننشسته و از خارستان اجانب خاري بدامان جلالش نخليده و ذلک فضل الله يوتيه من يشاءدهم نبودن بيعت احدي از جبارين بر گردنش چنانچه در اعلام الوري مرويست از حضرت امام حسن که فرمود نيست از ما احدي مگر آنکه واقع ميشود در گردن او بيعتي از براي طاغيه زمان او مگر قائميکه نماز ميکند روح الله عيسي بن مريم خلف او و در کمال الدين مرويست از جناب صادق که فرمود صاحب اين امر مستور ميشود ولادتش از اينخلق تا اينکه نبوده باشد در گردن او بيعتي زمانيکه خروجکند و خداوند عز و جل دريکشب کار او را اصلاح کند و نيز روايتکرده از حسن بن فضال از جناب رضا عليه السلام که فرمود گويا ميبينم شيعه را در وقت مفقود شدن چهارم از فرزندان من جستجو ميکنند ازچراگاه پس نمييابند آنرا گفتم چرا ايفرزند رسولخدا فرمود بجهه آنکه امام ايشان غايب ميشود از ايشان گفت چرا غايب ميشود فرمود براي اينکه نبوده باشد بر گردن او بيعتي چون برخيزد با شمشير يازدهم داشتن در پشت علامتي مثل علامه پشت مبارک رسولخدا صلي الله عليه و اله که آنرا ختم نبوت گويند چنانچه گذشت و شايد در آن جناب اشاره بختم وصايه باشد دوازدهم اختصاص دادن خداوند آن جناب را در کتب سماويه و اخبار معراج از ساير اوصياء عليهم السلام بذکر او بقلب بلکه بالقاب متعدده و ببردن نام او چنانچه متفرقا گذشت سيزدهم ظهور آيات غريبه و علامات سماويه و ارضيه براي ظهور موفور السرور آن حضرت که براي تولد و ظهور هيچ حجتي نشده بلکه در کافي مروي است از جناب صادق عليه السلام که آيات در آيه شريفه سنريهم اياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين هم انه الحق زود بنمائيم آنها را آيات خود را در آفاق و اطراف و درتنهايشان تا روشن شود ايشانرا که آنخلق است تفسير فرمود بايات و علامات قبل از ظهور آن حضرت و تبين حق را بخروج قائم و فرمود که آنحق است از نزد خداوند عز و جل که ميبينند آنرا خلق و لابد است از خروج آن جناب و آن آيات و علامات بسيار است بلکه بعضي ذکر کردند که قريب بچهار صد است و در کتب غيبت جمله از آنها ثبت شده چون غرض در اينکتاب استقصاي اتمام آنچه متعلق بانجنابست نيست لهذا ذکر ننمودم و از آنعلاماتست سرخي در آسمان که در بسياري از اخبار وارد شده و بروايه نعماني از امير المومنين آن اشک چشم جمله عرش است براهل زمين چهاردهم نداي آسماني باشم آن جناب مقارن ظهور چنانچه علي بن ابراهيم در تفسير آيه شريفه و استمع يوم يناد المناد من مکان قريب گوش فرا داد روزيکه منادي ندا کند از مکاني نزديک از جناب صادق روايتکرده که فرمود منادي ندا ميکند باسم قائم عليه السلام و اسم پدرش يوم يسمعون الصيحه بالحق ذلک يوم الخروج روزيکه ميشنوند فرياد را براستي اينست روز خروج فرمود صيحه قائم عليه السلام است و در کمال الدين مروي است از جناب باقر عليه السلام که فرمود ندا ميکند منادي از آسمان که فلان بن فلان او است امام و نام او را ميبرد و نيز در آنجا مروي است از زراره از جناب صادق که فرمود ندا ميکند منادي باسم قائم گفت گفتم خاص است يا عام فرمود عام است ميشنود هر قومي بزبان خودشان و در غيبت نعماني مروي است ازامير المومنين عليه السلام که فرمود منادي ندا ميکند از آسمان که ايگروه مردم بدرستيکه امير شما فلان است و اين آنمهدي است که پر ميکند زمين را از عدل و داد چنانچه پر شده باشد از نظم و ستم و در تفسير عياشي مروي است از جناب باقر عليه السلام در حديثي طولاني که فرمود بجابر بعد از ذکر بعضي از علائم پس اگر مشتبه شود اين امر بر شما مشتبه نخواهد شد بر شما صدا از آسمان باسم او و امر او و در غيبت نعماني مروي است از آن جناب که فرمود در خبريکه پس ندا ميکند منادي از آسمان باسم قائم عليه السلام پس ميشنود کسيکه در مشرقست و کسيکه در مغربست نميماند خوابيده مگر آنکه بيدار ميشود و نه ايستاده مگر آنکه مينشيند و نه نشسته مگر آنکه برميخيزد از خوف آنصدا و فرمود که آنصدا از جبرئيلست در ماه رمضان در شب جمعه بيست و سيم و بر اينمضمون اخبار بسيار بلکه متجاوز از حد تو آنراست در جمله از آنها آنرا از محتومات شمردند و شيخ طوسي در غيبت خود روايتکرده از سيف بن عميره که گفت در نزد منصور بودم پس شنيدم که ميگويد ابتدا از پيش خود که ايسيف بن عميره لابد است از منادي که ندا کند باسم مردي از فرزندان ابيطالب از آسمان گفتم روايتکرده اينرا احدي از مردمان گفت قسم بانکه جانم در قبضه قدرت او است که گوشم شنيد از او که ميگفت لابد است از منادي که ندا کند باسم مردي از آسمان گفتم يا امير المومنين اينحديثي است که نشنيدم هرگزمانند آن گفت ايشيخ اگر چنين شد پس ما اول کسي هستيم که اجابت ميکنيم اورا آگاه باش که او يکي از پسرعموهاي ماست گفتم کدام پسرعموي شما گفت مردي از فرزندان فاطمه عليها السلام آنگاه گفت ايشيخ اگر نه آن بود که من شنيده بودم از ابي جعفر محمد بن علي که مرابان خبر داد آنگاه همه اهل دنيا مرا خبر ميدادند قبول نميکردم از ايشان ولکن او محمد بن علي است عليهما السلام.