بازگشت

نجمه 19


بدانکه قسم چهارم از علائم ظهور آن جان جهان و امام عالميان علائم غير حتميه خاصه است که مستفاد از ظواهر کثيري از اخبار است و ما بذکر چند علامه از آنها در اينعجاله قناعه مينمائيم علامه اول ظهور شصت نفر است که مدعي نبوت ميشوند بدروغ که همه آنها کذاب و کفار و فساق باشند واين علامه ظاهر و واقع گرديده و ظاهرا آنکه از اين عدد زيادتر دعوي نبوت نموده اند اگر چه بعضي از ايشان مشهور و معروف نشده باشند ع 2 ظاهر شدن دوازده نفر از سادات است که مدعي امامت شوند چنانچه جمعي در زمان ائمه و ازمنه سابق بر اين زمان مدعي اين مطلب شدند تا اين زمان که سيد باب شيرازي مدعي آن شد و اظهار مهدويت و امامت نمود ع 3 بستن جسر است در بغداد بمحله کرخ که از بغداد نو بجانب بغداد کهنه باشد و اين علامه ظاهر و واقع گرديده است بلکه در اين زمان جسرهاي عديده بر دجله کشيده شده که آن جمله جسر کاظميين عليهما السلام است ع 4 مسجد نمودن قبرستان است چنانچه مرئي و مشهود است بنابرآنچه در کتاب مختصر حسن بن سليمان از صدوق در حديث معراج روايت نموده است ع 5 خراب شدن بغداد است چنانکه با آن آباديکه در زمان معتصم عباسي اوضاعي در آن شهر فراهم آمده بود که غرفهاي سر راه را در هر روزيکه او بعزم شکارر و نزهت از شهر بيرون ميرفت اجاره ميدادند و هر غرفه اجاره آن بهزار دينار رسيده بود که در آنها مينشستند و تماشاي جلال او را ميکردند در فتنه هلاکوخان خراب گرديد چنانکه در کلام معجز نظام علوي که ويل لک يا بغداد لدارک العامره التي لها اجنحته الطواو يس تماثين کما يماث الملح ياتي بنو قنطوره و مقدمهم جهوري الصوت لهم وجوه کالمجان المطوقه و خراطيم کخراطيم الفيله لم يصل ببلده الافتحها و لا برايه الانکسها اشاره باين قضيه است ع 6 خراب شدن ديوار مسجد کوفه است و ظاهرا آنکه اين علامه نيز واقع شده و اين ديواريکه فعلا در مسجد کوفه برپا است از بناهاي جديده است و بنابر روايت صادقي در غيبت طوسي ره زوال دولت بني عباس مقرون بخرابي ديوار مسجد کوفه است و چون اول واقع و محقق گرديده پس دويم نيز واقع شده است چه لازمه مقارنه همين است ع 7 جاري شدن نهري است از شط فرات در کوفه و کوچهاي آن و اينعلامه نيز واقع و محقق شده چه آنکه بالفعل اکثرشط در ميان شهر کوفه عبور ميکند و نهرها از آن در باغات و مزارع کوفه جريان دارد ع 8 آباد شدن شهر کوفه است بعد از خراب شدن و اين نيز واقع و محقق و بروز و ظهور يافته چه يوما فيوما آبادي آن در نزايد است و فعلا محل سکناي جمعي شده و بناهاي عاليه واسواق دائره در آن احداث شده است چنانچه در ماه صفر هزار و سيصد و چهل و نه که داعي از حج بيت الله مراجعت نموده و بنجف اشرف مشرف شدم از براي اعمال مسجد کوفه بکوفه رفته و آنها را براي العين مشاهده نمودم ع 9 آب بيرون آوردن درياي نجف است و اينهم



[ صفحه 54]



تحقق يافته و در اينسال هزار و سيصد و پنجاه و يک که سال تاليف اين وجيزه است بتواتر مسموع شد که احداث نهري از فرات در مکان درياي قديم که در زمان ائمه طاهرين خشک بوده و بعد از آن دريا شد و کشتيها در آن سير ميکردو در حدود شصت هفتاد سال قبل از اين باز خشک شود و بر روي آن نهر آسيا ساخته شود بلکه مستفاد از حديث منقول از حضرت باقر بنابر آنچه در غيبت طوسي است آنست که احداث آسيا در آنجا از علائم حتميه است و اين علامه نيز تحقق يافت بنابر آنچه که در کتابه الموحدين است که از همت عاليه مرحوم خلداشيان حاج سيد اسدالله خلف صدق مرحوم حجه الاسلام حاج سيد محمد باقرطاب الله ثراهما از مال الوصيه مرحوم وکيل الملک نوري مخارج بيشماري نموده و نهري از شط فرات بجانب نجف اشرف جاري نموده که آب آن نهر از نجف داخل دريا ميشود و آسياهاي متعدده برروي آن نهر بنا نهاده شده و از آن آب خوشگوار تمام زوار و فقرا سکنه نجف بحمدالله منتفع ميشوند انتهي و افسوس که در اين زمان آن نهر مطموس گرديده و آن آسياها خراب شده اند و مرحوم حجه الاسلام حاج ميرزا حسين بن المرحوم حاج ميرزا خليل طبيب طهراني طاب مثواهما مصارف زيادي فرمودند که شايد آن نهر دوباره دائر گردد چون خداوند جريان او را تقدير نکرده بود آن مصارف ثمري ننمود و بديهي است که در علامه بودن شي ء مجرد تحقق وقوع آن معتبر است نه باقي ماندنش للتالي ع 11 بناي قبه حمراء است چنانچه خزاز در کفايه الاثر از حضرت امير در جمله حديثيکه در آن بيابان پاره از علائم ظهور حضرت بقيه الله است روايت نموده که فرمود قبه خاکستري رنگ در بيابان بنا نهاده ميشود سرخ رنگ در عقب اينها قائم بحق در ميان اقاليم نقاب غيبت را از روي خود برميدارد مانند ماه درخشنده در ميان کواکب در کفايه است که ظاهرا مراد از قبه حمراء قبه طلاي هر يک از مشاهده مشرفه ائمه طاهرين عليهم السلام است که سلاطين شيعه آن را بنا کرده اند و احتمال قريب دارد که مراد باين قبه همان قبه مبارکه عسکريين باشد که در بيابان واقع شده زيرا که سر من راي همه اطراف آن در چند فرسخي بيابان است خالي از آبادي و آبادي خود سر من راي نيز اندک است و فعلا قصبيحه است که آبادي شهر و بلد بلکه آبادي قراي معتبره هم ندارد و رنگ آن قبه چنانکه حقير در زمان تشرفم بسر من راي مشاهده کردم قبل از آنکه آن را طلا نمايند کاشي بود و مانند خاک و خاکستري بي رنگ بنظر ميامد تا آنکه شاهنشاه ايران سلطان السلاطين ناصر الدين شاه ادام الله شوکته و عدله موفق باين خدمه عظمي که از اعظم شعائر الله بود و حال آن قبه مبارکه در کمال علو و ارتفاع است و در نهايت خوبي مبدل بحمراء شده است و تمام آن را از خشت طلا ساخته اند ع 12 طلوع ستاره دنباله دار است در نزديکي جدي بنابر فرموده امير در خطبه لولوه و در کفايه است که اين در چند سال قبل ظاهر شد و زماني هم طول کشيد که اکثرخلق آن را مشاهده کردند ع 13 ظاهر شدن قحطي شديد است قبل از ظهور حضرت حجه بلکه بنابر مفاد روايت صادقي در غيبت نعماني اين يکي از علائم حتميه است و در کفايه است که و ظاهرا بلکه محققا اين علامه نيز واقع شد مخصوصا در بلاد عجم در بين هشتاد و نود بعد از هزار و دويست از هجرت قحطي بقسمي شد که مردم گوشت ميت ميخوردند و کلاب را کشته خريد و فروش ميکردند و اطفال را سرقت نموده و ميخوردند و کار بجائي رسيد که چشم از اطفال خود پوشيده آنها را ميکشتند و ميخوردند ومع ذلک کله خلق بسياري از گرسنگي هلاک گرديدند نستجير بالله من هذه النار له و در بسياري از اخبار است که در نزديکي ظهور حضرت حجه الله قحطي شديدي در شام و کوفه روي خواهد داد که خروج دجال مقرون بان قحطي خواهد بود و اکثر خلق تابع او ميشوند بجهه آنکه آن ملعون از براي مردم کوهي از نان بسجر ظاهر ميسازد که با او حرکت ميکند ع 14 وقوع و شيوع طاعون شديد است در کثيري از بلاد بنابروايت صادقي که در کمال الدين شيخ صدوق قدس سره است چه آن حضرت فرمود پيش از ظهور قائم دو نوع از مرگ بمردم روي آورد يکي موت احمر و ديگري موت ابيض بنحويکه از هفت نفر پنج نفر هلاک ميشوند موت احمر شمشير و موت ابيض طاعون است و بنا بروايت علوي در غيبت طوسي که مضمون آن مطابق بامضمون اين خبر صادقي است که مراد از موت ابيض طاعون است و در کفايه است که اين علامه تحقق يافته چه قريب شصت سال قبل از تاليف اينکتاب در سنه هزار و دويست و چهل و هفت که در همان تاريخ آن گذاشته شد باينکلمه غرمز طاعون شديدي در اکثر بلاد عجم ظاهر شد که در هر بلدي اکثر خلق آن از طاعون هلاک شدند و هر خانواده و قبيله که بان مبتلا ميشدند و ثلث بلکه زيادتر از آن هلاک مي گرديدند اين ناچيز گويد که والد مرحوم اين حقير که يکصدو هفده سال از عمرش گذشته و در سال هزار و سيصد و سيزده فوت نمود مکرر ميفرمود که در اين طاعون که صاحب کفايه مرقوم فرموده چهارده نفر بوديم از اخوه و اخوات و والد و والده و ازما باقي نماند مگر چهار نفر از جمله ميفرمود که جنازه سبه برادرم را متعاقبا وارد مغتسل نمودند که هنوز از غسل برادر که اول فوت شده بود فارغ نشده بوديم که جنازه برادر دويم را وارد نمودند و مشغول بغسل آن شده که جنازه برادر سيم را وارد ساختند نعوذ بالله من هذه النازله و امثالهاع 15 وقوع زلزله شديده است در کثيري از بلاد و در کفايه است که ظاهر آن که محقق الوقوع باشد چنانکه زلزله قديمه را که از شير آن نقل نمودند بقسمي شد که اکثر بناها و عمارت را خراب نمود اين ناچيز گويد و همچنين است زلزله که در قوچان واقع شده که از توابع مشهد مقدس رضويه است چه بنابر نقل سيد جليل معاصر الواصل الي رحمه الله الملک الغافر الاقا ميرزا محمد باقر المدرس في الروضه المبارکه الرضويه در کتاب لثالي منثوره خود درسال هزار و سيصد و يازده در شب دوشنبه هشتم جمادي الاولي دو ساعه و نيم از شب گذشته در مشهد مقدس زلزله سختي شده ولي زياد طول نکشيده و در ساعت هشت از همانشب باز زلزله شده و در شب نهم آنماه در ساعت هفت از شب باز زلزله شده ولي بحمدالله در مشهد مقدس ضرري بنفوس و ابنيه نرسيده اما در قوچان در زلزله شب هشتم ماه چنان زلزله شده که تمام قوچان از زلزله خراب شده و قريب يکربع از اهالي تلف شدند و عمارت شجاع الدوله و تلگراف خانه دولتي منهدم شده که گويا از اصل نبوده اند و يک قلعه از کوه بصحرا



[ صفحه 55]



غلطيد و چند قلعه ديگر خراب شده و منارهاي امام زاده که در آنجا است شکست يافت و در همانشب هشتم در قوچان قريب بهفتاد مرتبه زلزله واقع گرديده است و همچنين است زلزله که در تربت حيدريه که آنهم يکي از توابع مشهد مقدس است واقع گرديد چه آنکه از قريب فجر روز شنبه نهم شهر شوال المکرم ازسال هزار و سيصد و چهل و يک هجري تا آخر آن روز در تربه حيدريه و نواحي آن چندين مرتبه زلزله واقع شد بنحوي که دو قريه را علي ما نقل متواتر بالکليه خراب و آثار بناء آنها را نيست و نابود گردانيد و از دويست نفرجمعيت که در يکي از آن دو قريه بوده شش نفر جان به سلامه بوده اند و نظر ببعضي از مکتوبات متجاوز از چهار هزار نفر بغته از اينواقعه هائله رهسپار راه عدم شده اند و تا روز شنبه بيست و سيماز ماه مزبور زلزله باقي بود و تا ده فرسخ از تربت بسمت مشهد مقدس نيز زلزله بوده و در اين ده فرسخ ديگر که منتهي بمشهد مقدس ميشود چه آنکه مسافت ميان تربت و مشهد بيست فرسخ است و همچنين در خود شهر مشهد بحمدالله و المنبه بهيچ وجه آثار زلزله از برکت امام معصوم مظلوم مدفون در آن هويدا نشد و هم چنين زلزله که در چهار پنج سال قبل از تاليف اينعجاله در سرحدات ايران و روسيه واقع گرديد که چندين قصبه و قراء و مزارع را بزمين فرو برد که ازجمله کيوان بوده که از قلمرو ايران وقريب بسرحد روسيه است و چقدر از نفوس را که تلف نمود ع 16 آمدن ملخ است هم در وقت و هم در غير وقت و باين علامه چنانچه در کفايه فرموده حضرت اميرالمومنين در کلام معجز بيان خود اخبار فرموده و در کثيري از بلاد اين علامه وقوع يافت و حقير در عتبات عاليات مکرر مشاهده کرده ام که در بعضي از اوقات بقسمي ملخ ميامد که مانند ابر آفتاب را ميپوشانيد از کثرت و زيادتي ع 17 خراب شدن بصره است بدست سيديکه ملقب است بصاحب الزبخ يعني بخروج يکي از هاشميين که اتباع او از زنجيان است و بصره را خراب خواهد نمود و اين علامه نيز تحقق يافت در زمان سلطنت بني عباس که بعد از غيبت حضرت بقيه الله عجل الله فرجه صاحب الزنج خروج نموده و بصره واطراف آن را خرابي بسيار رسانيد و مدتي با بعضي از خلفا عباسيه مقاتله مينمودند اگر چه مستفاد از اخبار آنست که خرابي در بصره چند دفعه واقع خواهد شد و قضيه صاحب الزنج و اخبار از خروج آن بلسان معصوم در کتب اخبارو تواريخ ثبت و ضبط است فارجع اليها و تبصر ع 18 قتل بيوح است يعني واقع شدن قتل بسيار در ميان مردم و کشتن ايشان يکديگر را و حضرت امر در تعدادعلائم ظهور حضرت قائم آن را بيان فرموده و بزنطي از حضرت صادق سئوال نمود از معني قتل بيوح حضرت فرمود که قتل دائمي که آرام نميگيرد و در کفايه است که ظاهر اينست که سبب اين قتل اختلاف سلاطين و امراء و روساء از طوائف و ملوک با يکديگر باشد که بسيار کم است که در هر سالي در صفحه از ممالک خونريزي ميان خلايق نشود بلکه در بسياري از اوقات بقسمي ميشودکه الاف و الوف از طرفين کشته ميشود بجهه دعاوي نفسانيه بلکه از اهل يک مملکت و يک مذهب و آئين بجهه تشاجر وتنازع در امور دنيويه خونريزي بسيار مينمايند اين ناچيز گويد که شاهد و مصدق اين فرمايش اخير ايشان خون ريزيها است که از تاريخ هزار و سيصد و بيست و چهار تا چند سال بعد از آن در ميان ايرانيها که اهل يک مملکت و همگي شيعي مذهبند الا ماند در واقع گرديد که از وضوح محتاج بتفصيل نيست ع 19 تحليه مصاحف و زخرفه مساجد و تطويل منازات است چنانکه حضرت اميرالمومنين در جواب صعصعه بن صوحان که از احوالات دجال سئوال نموده اعلام بان فرموده است و بعد از آنکه در آن خبر شريف جنابش بيان فرمود جمله از علائم ظهور حضرت قائم را پس از آن فرمود که از جمله علامات ظهور آن حضرت مزين نمودن قران است بزينتها از طلا و لاجورد و امثال اينها و نقش نمودن مساجد است بطلا و اقسام نقوش وبلند نمودن منارهاي مساجد است و اين علائم در اکثر بلاد اسلام در نهايه شيوع است و مساجد و مصاحف بسياري بان نحو است که آن حضرت اعلام بان فرموده ومخصوصا شيوع اين علائم در ميان طائفه عامه زيادتر از طائفه اماميه است و اوضاع مساجد و مصاحف اسلامبول و وضع مسجد اموي در شام و غير اينها مصدق وقوع اين علائم است کما هو المشهود عند من رايها ع 20 اقتران بعض نجوم است که آنهم از علائم عشره است که حضرت امير بان اعلام فرموده اند و مقصود از اين علامه مقارنه نمودن ستارها است با يکديگر و اگر اعتماد واعتبار بقول متجمين بوده باشد آنها اخبار بوقوع اينعلامه خاصه نموده ان ع 21 خراشدن مسجد براثا است و آن مسجدي است که بعد از جنگ نهروان راهبي بخدمه حضرت اميرالمومنين رسيد و بامرآن حضرت آن را بنا نمود چنانکه در کتب سير و تواريخ و اخبار است و آنمسجد در ميان کاظمين و بغداد واقع بود و اسم آن راهب بامر حضرت امير بنا نمودجباب است که بدست مبارک حضرتش بشرف اسلام مشرف شد و بعد از اينکه حضرتش او را امر ببناء آن مسجد نمود فرمود آن را بنام معمارش بنام پس معماري براثا نام آن را بنا نهاد و لهذا موسوم شد بمسجد براثا و براهب فرمود که در جنب مسجد تو شهري بنا ميشود که ظالمان و جابران در آن بسيار ميباشندتا آنکه در هر جمعه هفتاد هزار زنا در آن واقع گردد و وقتيکه بدکرداري ايشان شدت نمود راه مسجد تو را ميبندند و آن را خراب نميکند مگر کافري و بعد از آن سه سال از حج بازداشته ميشوند و اين علامه نيز در چندين سال قبل واقع شد که بامر والي بغداد از جانب دولت حکم شد که مهندس فرنگي راه آهني از بغداد بکاظميين تعبيه نمايد و تويه آنراه سبب شد ازبراي خرابي مسجد براثا چنانکه فرمودند خراب نميکند او را مگر کافري ع 22 منهتک شدن کعبه و حمل نمودن حجرالاسود است بسوي کوفه چنانکه قرامطه در حدود سيصد و سي از هجرت حجرالاسود را از رکن حجري کنده و حمل نمودند بکوفه و در استوانه مسجد کوفه نصب نمودند و در سال سيصد و سي و هفت دوباره قرامطه آن را بکعبه برگردانيدند و نصب و استقرار آن در محل خود بدست ولي عصر عجل الله فرجه شد چنانچه در قضيه ابن هشام که در کتب غيبت است نقل شده ع 23 خرابي کعبه است بنا آنچه در کفايه الموحدين است و محتمل است که اين خرابي در وقت بردن قرامطه حجرالاسود را بوده باشد چنانکه در کتاب مذکور است که قرامطه کعبه را خراب کرده و حجرالاسود را حمل بکوفه نمودند و محتمل است که خرابي باشد که در اواسط دوله عثمانيه بواسطه کثرت باران و جريان سيل در مسجدالحرام واقع گرديده که در آن زمان سيد جليل آقا مير زين العابدين کاشاني در مکه معظمه مجاور بوده و رساله در اين خصوص که مسماه



[ صفحه 56]



بمفرحه الانام في تاسيس بيت الله الحرام است تاليف فرموده و پاره از مطالب آن را استادنا المحدث النوري نورالله مرقده الشريف در دارالسلام ذکر فرموده و علي اي احتمال اين نيز تحقق و وقوع پيدا کرده است ع 24 خسوف در خراسان است بنابرآنچه حضرت امير در بعضي از خطب خود در عداد علامات عشره که از براي ظهور خود که في الواقع ظهور فرزندش منظور بوده چه ظهور آن حضرت مقدمه ظهور و رجعت خود شخص شريف علوي است آن را بيان فرموده که بعضي از بلاد و امکنه او بزمين فرو رود و اينهم تحقق و وجود يافته چه در اين سنوات قريبه بتاليف اينعجاله در چند محل از مملکت خراسان خسفها واقع شده است ع 25 فرو گرفتن ظلمت کفر است تمام عالم را چنانکه مضمون بسياري از اخبار وارده در علائم ظهور است و در کفايه الموحدين در بيان تحقق و واقع شدن اين علامه چنين فرموده است که از واضحات آنکه مراد بان علاماتيکه در بسياري از اخبار بر سبيل تفضيل و اجمال اعلام بان فرموده اند که عالم بايد پر از ظلم و جور شود نه آنست که تمام عباد الله از دين اسلام رو برگردانند و بالمره کفر را بر دين اسلام اختيار کنند زيرا که مومنين و مسلمين که متوسط الحال در امر دين اند بسيار خواهند بود بلکه مقصود از اين علامه غلبه کفر است در عالم و انتشار آداب و رسوم آنست در تمام بلاد و کثرت ميل خلق است باطوار و حالات کفار و مشرکين از گفتار و کردار و تعيش و اوضاع دنيويه و تشبه بايشان در حرکات و سکنات و مساکن و البسه و ضعف و سستي حال ايشان است در امر دين و آثار شريعت و عدم تقيد ايشان است باداب شرعيه خصوصا در اين خبر و از زمان که يوما فيوما حالات مردم در تزايد و اشتداد است در تشبه باهل کفراز جميع جهات دنيويه بلکه در اخذ قواعد کفر و عمل نمودن بان در امور ظاهريه و بسيار است که اعتقاد و اعتماد کامل باقوال و اعمال کفار مينمايند و وثوق تمام در کليه امور بانها دارند و بسا باشد که سرايت بسوي عقايد کثيري از مردم خواهد نمودکه بالمره اصل عقايد دينيه اسلام را از دست ميدهند بلکه اطفال خوردسال راباداب و قواعد ايشان تعليم مينمايند چنانکه فعلا مرسوم است که در بدايه سن نميگذارند که اطفال مسلمانان امور و قواعد دين اسلام را در دهانشان رسوخ نمايد و حال کثيري از ايشان بعد از بلوغ منجر بفساد عقيده و عدم تدين بدين اسلام خواهد شد و بر اين منوال تعتيش و زندگي خواهند نمود و هکذا حال کسانيکه معاشرت با چنين اشخاص دارند و اهل و عيال ايشان که تبعه ايشانند بلکه اگر نيکو تامل نمائي ميبني که کفر بر عالم محيط شده است الا اقل قليل و مقدار يسير از عباد الله که غالب ايشانهم از ضعفاء الايمان و نواقص الاسلامند چه آنکه اکثر بلاد معموره در تصرف کفار و مشرکين و منافقين است که اکثر از اهالي از اهل کفر و شرک و نفاقند مگربر سبيل ندرت و اهل ايمان که اثني عشريه باشند ايشانهم بجهت اختلاف در عقايد اصوليه دينيه و مذهبيه چنان متفرق و متشتت اند که اهل حق در ميان ايشان نادر و قليل است و اين قليل ازاهل ايمانهم از عوام و خواص بسياري از ايشان بجهه ارتکاب باعمال قبيحه وافعال شنيعه محرمه از انواع معاصي و محرمات و اکل حرام و ظلم و تعدي هر يک بر ديگري در امور دنيه و دنيويه چنان ظلم بر آن نفس خود مينمايند که از اسلام و ايمان چيزي در نزد ايشان باقي نمانده مگر اسمي که غير مطابق با مسمي است و رسميکه مخالفت با شريعه و آثار آنست پس در روي زمين باقي نخواهد ماند فعلا از اسلام اثري مکر بسيار قليل که آنهم مغلوب و منکوب و از وجود آن بظاهر شرع در ترويج دين اثري مترتب نخواهد شد و ازاسلام نمانده مگر اسمي و رسمي ظاهري و گويا بالره طريقه اميرالمومنين و سجيه مرضيه ائمه طاهرين عليهم السلام از دست رفته است و نزديکست العياذ بالله طومار شريعه بالمره پيچيده شودو بمرائي و مسمع و منظر و مشهد همه خلق است که آنچه ذکر شد يوما فيوما در تزايد است و در تضاعف و اشتداد است و آنچه که رسول خدا بان خبر داد که اسلام در اول ظهورش غريب بود و بعد از اينهم برميگردد و غريب ميشود در اين خبر و از زمان ظاهر و هويدا باشد و قريب بانستکه تمام عالم پر شود از کفر و ظلم و جور بلکه في الحقيقه الان عين ظلم و جور است پس بايد اين قليل عبادالله مومنين علي الدوام ليلا و نهار امسئلت نمايند ازروي تضرع و ابتهال که حقتعالي تعجيل فرمايد فرج ال محمد را که آن نور الانوار و مظهر الاثار و قامع الکفارو الفجار اعني حضرت حجه الله الملک القهار از مطلع غيب طلوع نمايد و عالم را بنور جمال خود روشن و منور فرمايد و زنگ کفر و ظلم را از عالم بزدايد و آثار دين و شريعه محمدي را در تمامه دنيا متشر فرمايد و صفحه زمين را از لوث وجود ناپاک کفار و مشرکين و ملحدين و طغاه و ظالمين و فاجرين و محزيين شريعه سيدالمرسلين از سطوت ذوالفقار آتش بار حيدر کرار پاک و مطهر گرداند آمين آمين يا رب العالمين.