بازگشت

نجمه 18


بدانکه قسم سيم از علائم ظهور حضرت ولي عصر علائم غير حتميه است که هنوز واقع نشده و يا محتمل الوقوع است و اعلام بحتميت آن نيز در اخبار نشده است و احتمال تغيير و تبديل در آنچه اراده الهيه تعلق بان گرفته باشد ميرود و آنها نظر به مفاد اخبار وارده از ائمه اطهار نيز بسيارند علامه اول ايستادن آفتاب است در وسط السماء از اول زوال تا وقت عصر بدون آنکه حرکت نمايد و اين دليل است بر تغيير حرکت افلاک و بر اينکه آن خدائيکه خالق افلاک است و بقدرت کامله اش آنها را بحرکت در مياورد قادر است براينکه آن را زماني از حرکت باز دارد و اظهار قدرت نمائي کند بتغيير اوضاع افلاک واين آيت عظمي دليل است بر بطلان اقوال اهل نجوم و اهل طبايع و فلاسفه که آن را محال ميدانند چنانچه در روايت باقري بنابر نقل شيخ مفيد در ارشاد است علامه دويم طلوع نمودن آفتاب است از سمت مغرب برخلاف عادت که از مشرق طلوع ميکرد چنانچه مفصلا در سابق بيان شد علامه سيم خروج يماني است از يمن بنابر نقل بحار علامه چهارم خروج خراساني است بلکه بنابر روايت غيبت طوسي اين دو علامه در عرض علامه سيم از علائم حتميه که خروج سفياني است ذکر شده اند چنانچه در آنکتاب از حضرت صادق روايت نموده که فرمود خرروج اين سه نفر که يماني و خراساني و سفياني باشد در يکسال دريکماه در يک روز واقع خواده شد علامه پنجم خروج مغربي است بتفصيلکه در سابق ذکر شد علامه ششم بيرون آمدن سه بيرق است از شام بنابروايت غيبت طوسي از حضرت باقر که فرمود اول سرزمينيکه خراب ميشود شام است و در آنوقت اهل آن سه گروه ميشوند و تحت سه بيرق يکي بيرق ابقع که او مردي است ابلق بدن وديگري بيرق اصهب و او مردي است سرخ مو و سرخ رنگ و بيرق سيم بيرق سفياني است علامه هفتم خراب شدن سمت غربي مسجد شام است که بزمين فرو ميرود بنابر نقل بحار علامه هشتم وقوع جنگ و جدالست در هر بلدي از نواحي مغرب تا يکسال بجهت اختلاف رايات بنابر نقل بحار علامه نهم خراب شدن شام است از وقوع قتل و غارت و اقسام فتنها و بلاها در آن ع 10 فرو رفتن قريه است از شام جابيه نام يا خرشنانام بزمين و محتمل است که دو قريه بايندو اسم فرو روند کما في البحار ع 11 خروج زنديقي است از بلد قزوين بنابر روايت طوسي از ابن الحنفيه ع 12 رسيدن سلطنتها است بماه و روز بنابر روايت صادقي از غيبت طوسي ع 13 خروج سلمي است در سرزمين جزيره که از اهل تکريت است و کشته شدنش در مسجد دمشق بنابر نقل طوسي در غيبت از امام سجاد ع 14 خروج شعيب بن صالح سمرقندي است چنانچه در روايت سجادي است در غيبت طوسي ع 15 وقوع زلزله عظيمه است در شام قبل از خروج سفياني بنابر روايت باقري در غيبت نغماني ع 16 ظهور آتشي است



[ صفحه 53]



در سمت مشرق زمين که تا سه روز در ميان زمين و آسمان افروخته ميشود بنابروايت باقري در غيبت نعماني ع 17 ظهور سرخي شديدي است در اطراف آسمان بنابر روايت علوي از غيبت نعماني ع 18 کثرت قتل و خونريزي است در کوفه از جهه اختلاف رايات بنابر روايات کثيره که از جمله روايت علوي است در کشف اليقين سيد بن طاوس ره ع 19 کشته شدن نفس زکيه است در پشت کوفه با هفتاد نفر از صلحاء و اين غير آن نفس زکيه است که اسم او محمد بن الحسن و ازال محمد است که در ميان رکن و مقام کشته مشود بنابر روايت علوي در بحار ع 20 سلطنت نمودن بني عباس است بعد از زوال دولت ايشان و تحديد شدن دوله آنها است بنابر روايت کاظمي از غيبت نعماني ع 21 وقوع جنگ عظيمي است ميان مروان و بني عباس در قرقيسا که درکنار شط فراتست بنابر روايت باقري دربحار ع 22 نزول ترکست در جزيره و نزول اهل روم است در رمله بنابر روايت باقري در بجار ع 23 مسخ شدن طائفه است بصورت ميمون و خنزير بنابرروايت باقري در بحار در تفسير آيه سنريهم اياتنا في الافاق و في انفسهم الايه ع 24 حرکت بيرقهاي سياه است ازخراسان بنابروايت علوي در بحار و ظاهر اينست که اين بيرقها ربطي بخروج خراساني نداشته باشد اگر چه محتمل است که بيرقهاي او باشد ع 25 آمدن باران شديدي است در ماه جمادي الثانيه و ماه رجب که مثل آن هرگز ديده نشده بنابروايت باقري در ارشاد مفيد و در خبري چهارده باران است و مالکي در فصول المهمه بيست و چهارم باران گفته و در بعضي از اخبار است که در سال ظهور حضرت حجه بيست و پنج مرتبه باران ميبارد بطوريکه اثر و برکت ظاهر ميشود ع 26 باريدن تکرک بسيار بزرگيست در روم و جزائر که بسيار محل تعجب باشد که بمثل آن ديده نشده باشد بنابر نقل بعضي چنانچه در کفايه الموحدين است ع 27 مطلق العنان شدن عرب است که بهر جا که خواهند روندو هر چه خواهند بکنند و در بعضي اخبار تصريح بان شده بنابرآنچه در کتاب مزبور است ع 28 خروج سلاطين عجم است از شان و وقار و در کفايه است که مراد از اين تبعيت ايشان مرسائر دول را در برهه از زمان بجهه مصالح مرتبطه بامر سلطنت ايشان يا آنکه بجهه بعضي از امور و هن و سستي در سلطنت ايشان عارض شود و اين سه علامه محتمل الوقوع است بلکه هر جم غفيري از ايشان امير و شيخ کبيري از خود دارندکه بواسطه او اطاعه احدي از سلاطين را نمينمايند و هر چه از ايشان پيشرفت نمايد در هر بلدي از قتل و غارت از آن پروا ندارند و همچنين باريدن تگرگ بزرگ که بغير عادت باشد در بعضي از بلاد و نواحي نقل شد که وقوع يافت و هم چنين امر سلطنت در بلاد عجم در بعضي اوقات ست و موهون شد در اواخر سلطنت صفويه که افاغته واو زبک بر بلاد عجم مستولي شدند ع 29 طلوع نمودن ماه درخشنده و روشني دهنده باشد و بشکل ماه شب اول باشد ودو طرف آن کج باشد که نزديک باشد از کجي بهم وصل شود بنابر نقل سيد جزائري در انوار و عبادت او اينست که و من علاماته طلوع نجم في المشرق يضيي ء کما يضصنئي القمر ثم ينعطف حتي يکاد يلتقي طرفاه و شيخ مفيد اين علامات را ذکر نموده و مستند باخبار نموده ع 30 زنده شدن مردگان است از قبور خود و رجعت آنها است در دنيا چنانچه در سابق گذشت و شيخ مفيد در ارشاد آن را از حضرت صادق نقل فرموده و از اين قسم علامات بيان آنها در اخبار بسيار است و ما در اينعجاله بنقل همينها که ذکر شدند قناعه مينمائيم اللهم عجل فرج مولينا صاحب الزمان و اجعلنا من اعوانه و انصاره.