بازگشت

نجمه 17


بدانکه آنچه مستفاد از اخبار وارده از ائمه اطهارميشود آن است که علائم ظهور حضرت امام زمان و ولي خداوند رحمن بر چند قسم است قسم اول از آنها علائم خاصه است که علامه ظهور بودن آنها مخصوص بخود حضرت بقيه الله است و احدي را با آن جناب در آنها شرکتي نيست زيرا که در اخبار وارد شده است که تعيين وقت ظهور آن حضرت و علم بان مخصوص بخداوند متعال است چون علم بروز قيامه و وقت آن که مخصوص بخداوند است لقوله تعالي يسئلونک عن الساعه قل انما علمها



[ صفحه 52]



عند ربي لا يجليها لوقتها الاهو و حقتعالي علائم خاصه از براي آن حضرت مقرر فرمود که بوقوع آنها آن جناب عالم ميشود باينکه خداوند عزت او را اذن ظهور داده است و ما آنها و غير آنها را از علائم ديگر در اينوجيزه تعداد نموده و اشاره بمدرک هر يک از آنها مينمائيم بدون نقل آن اختصار للکلام و اقتصارا علي ما هو المنقول في کتب الاعلام پس ميگوئيم که از جمله علائم که مخصوص بخود آن حضرتست تکلم نمودن شمشير او است چنانچه در کمال الدين است که چون زمان خروجش نزديک شود آن شمشير از غلاف بيرون ميايد و خداوند آن را بسخن درمياورد و ندا ميکند که يا ولي الله خروج کن که ديگر جائز نيست از براي تو تقاعد از کشتن دشمنان خدا و از جمله علم آن حضرت است چنانچه در همان کتاب است که از علائم خروج آن حضرت از براي خود جنابش بيرق او است که چون وقت خروج او نزديک شود شقه آن بيرق گشوده ميشود بدون آنکه کسي او را بگشايد و خداوند در آنحال آن بيرق را بسخن درمياورد و ندا ميکند آن حضرت را که يا ولي الله خروج نما و دشمنان خدا را هلاک کن نجمه بدانکه قسم دويم از علائم ظهور آن سرور علائم حتميه است که ائمه دين بانها اخبار فرموده اند که البته بايد واقع بشوند و آنها چندعلامه است اول خروج دجال است بتفصيليکه در سابق از نقل از کمال الدين و غيره گذشت که آن مقارن با ظهور آن بزرگوار است علامه دويم صيحه و نداي آسماني است چنانکه در اخبار بسيار که از جمله خبر مفصل مفضل است ذکر شده علامه سيم خروج سفياني است که در اخبار بسيار علي ما في البحار اعلام بحتميه آن فرموده اند علامه چهارم فرو رفتن لشکر سفياني است در بيداء که بنابرآنچه در بحار است حضرت صادق فرمود که فرو رفتن لشکر سفياني در بيداء از محتومات است و تغيير و تبديل در او راه ندارد علامه پنجم قتل نفس زکيه است که حضرت صادق بنابر نقل بحار فرمود که يکي از علائم ظهورکشته شدن پسري از آل محمد است در ميان رکن و مقام که نام او محمد بن حسن نفس زکيه است و در خبر ديگر فاصله ميان قتل او و ظهور حضرت بقيه الله پانزده روز است علامه ششم خروج سيد حسني است چنانچه در بحار است و آن جوان خوشصورتي است که از طرف ديلم و قزوين خروج کند و گنجهاي طالقان اورا اعانت کنند که مراد مردان شجاع قوي هستند و ظاهر آنکه او از اولاد امام حسن باشد و دعوي بر باطل نکند بلکه از شيعيان اثني عشريه و رئيس و مطاع است و گفتار و رفتار او مطابق با شريعه است و خروج او با خروج امام زمان مقرون و در کوفه شرفياب حضور حضرتش خواهد شد و بانجناب بيعه نمايدعلامه هفتم ظاهر شدن کف دستي است در آسمان يا ظهور صورت و سينه و کف دست آدمي است در نزد چشمه خورشيد بنابر آنچه در بحار است و بعضي احتمال داده اند که آن کف دست حضرت اميرالمومنين باشد که در آنوقت ظاهر ميگردد علامه هشتم کسوف آفتاب است در نيمه ماه رمضان و خسوف قمر است در آخر آن که از وقت هبوط آدم تا آنوقت چنين چيزي واقع نشده بنابر نقل از غيبت طوسي علامه نهم سه نداء است در ماه رجب که نداء اول الا لعنته الله علي الظالمين و نداء دويم از فته الازفه است و نداء سيم از بدني است که در پيش روي قرص آفتاب ظاهر ميشود و ندا ميکند اين است اميرالمومنيين که بدنيا برگشته است بجهه هلاک کردن ستمکاران علامه دهم اختلاف بني عباس و انقراض دولت ايشان است بنابروايت صادقي در بحار اين ناچيز گويد که اگرمراد انقراض دولت سابقه ايشان باشد که آن بحمد الله واقع شده بدست هلاکوخان و اعانه خواجه نصيرالدين طوسي رحمه الله عليه و اگر مراد انقراض دولت جديده لاحقه ايشان باشد چنانچه مفاد پاره از اخبار است که از براي ايشان دو دوله است پس آنهم مثل سائر علامات حتميه ديگر هنوز واقع نشده است و الله العالم.