نجمه 15
در جلد دويم از کتاب کفايه الموحدين سيد جليل و معاصر است که جناب مولي الموحدين اميرالمومنين در خطبه خود ميفرمايد اذا صاح الناقوس و کبس الکابوس و تکلم الجاموس فعند ذلک عاجئب واي عجائب انار اللنار بنصيبين و ظهرت رايه ه عثمانيه بواد سود و اضطربت البصره و غلب بعضهم بعضا و صبا کل قوم الي قوم الي ان قال عليه السلام و اذعن هرقل بقسطنطنيه لبطارقه سفياني فعند ذلک توقعوا ظهوره متکلم موسي من الشجر علي طور يعني در وقتيکه صيحه کشد و فرياد نمايد ناقوس ظاهرا آنکه مراد از ناقوس نصاري و فرنگيان است که در بلاد اسلام صداهاي آنها بلند شود و در بلاد مسلمين کليساها ساخته شود چنانکه فعلا مرسوم شده است که در اکثر بلاد مسلمين معبد نصاري بنا شده و صداي ناقوس در آنها بلند ميشود و اين دليل بر ضعف اسلام و اهل اسلام و قوت غلبه کفر است که درهر بلدي از بلاد اسلام معبدي بنا کرده و فرياد ناقوس از آنجا بلند است و مراد از کبس کابوس بلند نمودن هر کسي است سر خود را از براي رياسته و سلطنت و بمعني صرح نيز آمده است که مقدمه جنون ميباشد يعني مردم بتخيلات واهيه نفسانيه سربلند مينمايند از براي فتنه و آشوب و مراد بتکلم جاموس شايد آن باشد که شخص عظيم الجثه و ثاحب شوکتي سلطنت نمايد که امر امر او باشد و هرچه خواهد بعمل آورد يا آنکه شخص بي فهمي مسلط بر خلق شود که در عدم ادراک مانند گاو باشد که سلطنت و حکومه نمايد و يا آنکه مراد احمقي است که بدعتها در دين بگذارد واحداث مذهب و ملت نمايد و مرم از روي جهالت و حماقت قبول نمايند آنچه را که او بگويد و مراد باشتغال آتش در نصيبين که بلدي است در ميان شام و عراق محتملست محترقشدن بافتاب آسمانيه باشد از برق و آتش و محتمل است که کنايه از افروخته شدن آتش فتنه و فساد باشد که بهيچ وجه اطفا آن ممکن نباشد و مراد بظهور آيات عثمانيه در وادي سود آنکه از طرف بلاد مغرب زمين از طوائف سودان که جم غفيري هستندروايات و علمهاي عثمانيه بلند شود و جنگ خونريزي در آن بسيار واقع گردد و محتمل است که مراد بان همين شخص معروف بمتمهدي باشد که حال تاريخ تاليف آن کتابستکه سنه هزار و سيصد و يک باشد از بلاد سودان حرکت کرده با لشکر بسياري متوجه سمت مصر است و داعيه سلطنت دارد و علي الظاهرمدعي نصرت اسلام است و محتمل است غيراو باشد که عبد از اين خرروج نمايد وفرمود که مضطرب و خراب شود بصره و هرطائفه با طائفه ديگر در مقام قهر و غلبه و منازعه باشند تا آنکه چندين علائم ديگر از اختلاف رايات و هرج و مرج و ريختن مردم بر يکديگر از اعراب و غير ايشان را بيان فرمودند و بعد از آن فرمود چون اذعان و اعتقاد نمايد هرقل که قيصر روم است در قسطنطنيه از براي بطارقه که يکي از امراء لشکر سفياني است باطاعه و انقياد در آنوقت متوقع نور موفور السرور کسي باشيد که سخن گوينده بود با موسي بن عمران در کوه طور از درخت سيناء يعني ظاهر خواهد شد حضرت مهدي صاحب الزمان که لسان ناطق الهي است ودر اينکلام اشاره است بانکه متکلم باموسي بن عمران در وادي طور و آن نوريکه از شجره سيناء تجلي نمود همان نور آل محمد و نور ولايت بود و متکلم با او بامر خدا همان نور ولايه ال محمد صلوات الله عليهم بود.