بازگشت

نجمه 14


بدانکه يکي از علائم ظهور آنجان جهان و امام عالميان عليه صلوات الله عليه الملک المنان طلوع نمودن آفتابست از سمت مغرب برخلاف عادت که از مشرق طلوع ميکرد چنانکه علي بن ابراهيم در تفسير خود از ابي الجارود و او از حضرت باقر در تفسير آيه شريفه ان الله قادر علي ان ينزل آيه که معني آن اينست که بدرستيکه خداي قادر است براينکه آيتي نازل گرداند روايت نموده که فرمود خداي تعالي بعد از اين در آخر الزمان آيات و علامات چندي بتو مينماياند از آنجمله دابه الارض و دجال و فرود آمدن عيسي بن مريم است از آسمان و طلوع آفتاب از مغرب است و در کمال الدين در ضمن خطبه علويه که در آن کيفيت خروج رجال است بعد از اينکه آن بزرگوار کيفيت خروج دابه الارض را بيان ميکند چنين است که بعد از آن دابه الارض بعد از طلوع آفتاب از مغرب سر خويش را بالا ميکند و همه خلايق که در مغرب و مشرق و ما بين آنها هستند او را ميبينند و در اينوقت ايمان آورده وليکن در ايام ايمانش عمل خير کسب ننموده باشد و بعضي اين را از علائم قيامه کبري شمرده اند چنانکه نوع علماء عامه را اعتقاد چنين است که آن از علائم قيامه است و محتمل است که علامه از براي هريک باشد که يک دفعه قبل از ظهور از مغرب طلوع نمايد و يکدفعه قبل از قيامه کبري و در نبوي مروي در عرائس ثعلبي است که در وقت طلوع آفتاب از مغرب توبه مذنبان و ايمان کافران بشرف قبول موصول نگردد مگر کسيکه پيش از آن بايمان و احسان موصوف و معروف بوده باشد پس رسول خدا قرائه فرمود اين آيه مبارکه را يوم ياتي بعد آيات ربک لا ينفع نفسا ايمانهم لم تکن امنت من قبل او کسبت في ايمانها خيراتحقيق الاصغاء حقيق بدان که بعضي از مفسرين از علامه بعد از اينکه بعض آيات را که در آيه مبارکه است بطلوع آفتاب از مغرب تفسير نموده گفته است که مفهوم از آيه چنانستکه بعد از طلوع آفتاب از مغرب توبه بهيچ وجه قبول نباشد و نيز در حديث آمده است که من تاب قبل ان تطلع الشمس من مغربها تاب الله عليه و در حديث ديگر است که لا ينفع التوبه حتي تطلع الشمس من مغربها و بعضي برآنند که عدم قبولي توبه نسبه بکساني است که مشاهده اين آيه را کرده باشند و بعد از آن ايمان آورده اما قوميکه بعد از اين حال موجود کردند و تا در آنوقت که طلوع شمس از مغرب ميشود بحد تميز نبوده باشند از اينحکم خارجند و در معتمد تور پشتي ميگويد که در حديثي يافته ام که دو پير که در پيري بکمال رسيده باشند بيکديگر رسند يکي از آن ديگري پرسد کع عمر تو چند است و ولادت تو در کدام قرن بوده وي گويد که اهل من با من گفتند که تو در وقت طلوع آفتاب از مغرب متولد شده و دليل بر اينسخن آنکه در حديث صحيح است که آن اول الايه خروجا طلوع الشمس من مغربها و باين تقدير اين آيه و علامه پيش از خروج دجال باشد و قبل از نزول عيسي از آسمان بود و ايمان در زمان عيسي مقبول خواهد بود بدليل آيه و ان من اهل الکتاب الاليومنن به قبل موته و اگر گويند که اين آيه دلالت نميکند بر قبول ايمان ايشان بلي دلالت بر توبه و ايمان آنان دارد و شايد که ايمان ايمان آورنده قبول نباشد گوئيم در حديث درست است که عيسي عليه السلام جزيه را وضع کند و معني وضع و نهادن آنست که همه کس بدين حق ايمان آرند تا آنکه کسي نباشد که جزيه بروي لازم شود و ايضا در تفسير اين آيه و ان من اهل الکتاب آورده اند که فيومن من به اهلل الملل جميعا اگر گويند ميشايد که مراد از اول آيات که در حديث واردشده است آن باشد که برآمدن آفتاب از مغرب اول آيه آسماني است يعني اول اختلالي است در نظام افلاک و ستارگان و بعباره اخري ميشايد که اوليه آن اضافيه باشد نه حقيقيه گوئيم بلي احتمال دارد وليکن در حديث ابوهريره از رسول خدا درست شده است که سه چيز است که چون ظاهر شوند نفسي را که پيش از آن ايمان نداشته ايمان در وقت ظهور آنها سود نکند برآمدن آفتاب از مغرب و خروج دجال و دابه الارض و مقرر است که خروج دجال پيش از نزول عيسي است و در زمان عيسي ايمان مقبولست چنانکه مبين شد و حاصل کلام آنست که در باب نقليکه بتواتر موجب علم شود ديده نشده است و آنچه تواتر آن ثابت است آنست که در آخر الزمان آفتاب از مغرب برآيد و ايمان کفار که مشاهده آن کرده باشند مقبول نيفتد و اما آنکه ميقاتش کي باشد بيقين معلوم نيست احتمال دارد که پيش از عيسي بودبر آن منوال که بيان شد که اين عدم قبول مخصوص بهمان قرن باشد که اين آيت را ديده اند و بعد از گذشتن آن قرن توبه قبول بود و احتمال دارد که بعد از وفات عيسي باشد و بعد از مومناني که بوي ايمان داشتند و بعد از آن شرار خلق باز مانند و بر کفر وفساد مستمر و مصر باشند آنگاه غضب الهي بايشان رسيده عذاب برايشان واجب شود و آفتاب از مغرب برايشان طلوع کند و ايمان ايشان در آنوقت مقبول نباشد برمثال ايمان ياسي کما قال الله تعالي و لم باب ينفعهم ايمانهم لما راو باسنا سنه الله التي قد خلت في عباده و خسر هنالک الکافرون اين ناچيز گويد که از فقره خطبه علويه که ذکر شد هم تصريح بعدم قبولي توبه در وقت طلوع آفتاب از مغرب مستفاد ميگردد اکمال و تذييل في احتمال و تاويل بدانکه بعضي از علماء فرموده اند که محتمل است که طلوع آفتاب از مغرب کنايه باشد از طلوع نور جمال عديم المثال حضرت بقيه الله که بروز و ظهور آن ولي حضرت ذوالجلال از مکه است و آن سمت مغرب ميشود و اين احتمال از بعضي از اخبار نيز مستفاد ميشود چنانکه علامه مجلسي ره از کتاب محاسن برخي روايت کرده که حضرت اميرالمومنين علائم ظهور قائم عجل الله فرجه را از براي اصحاب خود چون اصبغ بن نبباته و صعصعه بن صوحان و امثال ايشان و بيان ميفرمود و از آنجمله ذکر فرمود طلوع آفتاب را از مغرب پس نزال بن سيره که يکي از حضارمجلس بود از صعصعه پرسيد که مراد اميرالمومنين از اين کلام چيست صعصعه گفت يابن سيره مرادش کسي است که عيسي بن مريم در پشت سر



[ صفحه 51]



او نماز ميگذارد و آن امام دوازدهم واز طبقه نهم از اولاد حسين بن علي عليهما السلام است و او است آن آفتابيکه از مغرب طلوع نايد و در ميان رکن و مقام ظاهر ميشود و روي زمين را از کفر و فسق و اعتقادات باطله پاک ميگرداند و ميزان عدل و انصاف را در ميان مردم مي گذارد که احدي جور و ظلم بر کسي نخواهد نمود والله العالم انتهي اين ناچيز گويد که اين روايت جزء و همان خطبه علويه است که در سابق فقره طلوع آفتاب از مغرب و سد باب توبه و عدم قبولي ايمان را از آن نقل نموديم و اين همان خبر اول از سه خبر متعلقه بحال دجال است که درنجمه پنجم از اين عبقريه بتفصيل مذکور شد فارجع و تبصر و الله العالم بحقايق الامور.